راز ناپدیدشدن طلافروشی ثروتمند با اعترافات دکتر زنان فاش شد. این زن به خاطر بدهی ٧٠٠ میلیون تومانی سناریوی یک جنایت را با همدستی دو مرد اجرا کرد. آنها مرد طلافروش را در خانه گروگان گرفته و او را آن قدر کتک زدند تا جان باخت.
در ادامه جسد او را در روستاهای دماوند دفن کردند، اما خیلی زود دستشان رو شد و همه چیز لو رفت. تا جایی که خانم دکتر مجبور به اعتراف شد و این روایت هولناک را پیش روی پلیس پایتخت و بازپرس جنایی مطرح کرد.
روز بیستوهفتم خرداد بود که پسر جوانی با مراجعه به پلیس خبر از ناپدیدشدن پدر طلافروشش داد. او در این باره به کارآگاهان گفت: «پدرم طلافروش است. او از روز گذشته که از خانه خارج شد تا الان ناپدید شده است و هیچ خبری از او نیست. هر چه با موبایلش تماس میگیریم، خبری از او نیست تا اینکه تصمیم گرفتیم موضوع را با پلیس در میان بگذاریم.»
با اعلام این شکایت، موضوع در دستور کار مأموران اداره یازده پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. تحقیقات برای یافتن هاشم شصتوچهار ساله آغاز شد؛ اما هیچ اثری از این مرد نبود تا اینکه پلیس در تجسسهای خود دریافت که این طلافروش در این اواخر با زنی به نام فرنگیس در ارتباط بوده است. آخرینبار نیز با این زن قرار داشته و به خانه او رفته است.
با به دست آمدن این اطلاعات بلافاصله دستور بازداشت فرنگیس صادر شد؛ اینکه پزشک زنان و زایمان بود، خیلی زود در برابر مأموران آگاهی قرار گرفت. او ابتدا سعی داشت که موضوع را انکار کند. او گفت: «دو روز پیش هاشم به خانه من آمد، کولر خانه خراب شده بود، آن را درست کرد و رفت. دیگر از او هیچ خبری ندارم.»
اعترافات هولناک
با وجود این، تحقیقات از این زن ادامه داشت تا اینکه مأموران پلیس در برابر یک سناریوی جنایی قرار گرفتند. فرنگیس اعتراف کرد که چطور نقشه ضربوشتم مرگبار هاشم را اجرا کردند.
همه چیز از بدهی میلیونی شروع شد. فرنگیس ٧٠٠ میلیون تومان به هاشم بدهکار بود. همین سرآغازی شد برای یک جنایت هولناک؛ جنایتی که با همدستی کامران و شهرام رقم خورد: «کامران و شهرام برای من کار میکنند؛ یکی خریدهایم را انجام میدهد و دیگری داروهایم را میخرد. من یک خانه دوطبقه در بلوار ارتش دارم.
طبقه اول مطبم است و در طبقه دوم هم خودم زندگی میکنم. برای خرید این خانه از هاشم پول قرض گرفتم. قرار شد که این پول را با سودش به او پس بدهم، اما نداشتم. او هم مرتب به من فشار میآورد که پولش را پس بدهم. در کل با سود این پول، ٧٠٠ میلیون تومان به هاشم بدهکار بودم و نمیدانستم باید چکار کنم.»
گروگانگیری
تا اینکه فرنگیس تصمیم میگیرد هر طور شده از زیر بار این بدهی شانه خالی کند. او راه خطرناک و عجیبی را برای این کار انتخاب کرد؛ موضوع را با دو نفر از کسانی که برایش کار میکردند مطرح کرد، نقشه یک گروگانگیری را کشید و درنهایت موضوع به جنایت ختم شد:
«قرار شد کامران و شهرام در این کار به من کمک کنند. روز حادثه یعنی بیستوپنجم خرداد، من از هاشم خواستم که به خانهام بیاید. به او گفتم کولر خراب شده و اگر میتواند بیاید تا درستش کند. او هم قبول کرد. وقتی به آنجا آمد، من از خانه بیرون رفتم و کامران وارد شد.
قرار شد آن قدر هاشم را کتک بزند تا بتواند از او امضا بگیرد که من هیچ بدهی به او ندارم. بعد از ٢٠ دقیقه برگشتم و دیدم که هاشم خونین روی زمین افتاده است.»
فرنگیس به همراه کامران و شهرام جسد هاشم را داخل کیسه خواب او گذاشتند. بعد او را داخل صندوق عقب خودروی هیوندای خودش گذاشتند. اما این پایان ماجرا نبود: «من داخل خانه ماندم تا آنجا را تمیز کنم. کامران با خودروی مقتول رفت. شهرام هم از ما جدا شد.
اما دو ساعت بعد کامران با شهرام تماس گرفت و گفت که نمیداند باید با جسد چکار کند. آنها با هم قرار گذاشتند. هر دو با هم جسد را به دماوند بردند. در یکی از روستاها در حالی که با سنگ چهره مقتول را متلاشی کردند، او را دفن کردند.»
بازداشت مجرمان دیگر پرونده
با این اعترافات هولناک، پرونده روی میز بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی پایتخت قرار گرفت. به دستور بازپرس تحقیقات برای دستگیری شهرام و کامران آغاز شد و آنها خیلی زود گرفتار شدند.
اما روایت آنها متفاوت از آنچه که فرنگیس میگفت، بود. کامران در بازجوییها به قتل اعتراف کرد. او درباره جزئیات آن به مأموران پلیس گفت: «روزی که به خانه فرنگیس رفتم، خودش هم داخل خانه بود. ما آنجا با هم هاشم را گروگان گرفتیم. من چند مشت به او زدم. بعد هم فرنگیس دو عدد آمپول به او تزریق کرد و بعد هم هاشم جان باخت. من تنها نبودم و فرنگیس هم با من بود.»
با این اظهارات تحقیقات در خصوص این پرونده و کشف زوایای پنهان این جنایت از سوی پلیس همچنان ادامه دارد.