وی معتقد است: شاعران جوان معمولا دوست دارند شعرشان شنیده شود و دیگران درباره ی آن بحث و نظر داشته باشند. انجمن ها تا حدودی این مسئله را پیگیری می کنند اما واقعیت این است که آموزش در انجمن ها در ابتدایی ترین سطح خود قرار دارد.
گفتوگوی این شاعر جوان را با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه ایلام، با هم میخوانیم.
-سرودن شعر را از چه سالی آغاز کردید؟
شاعر شدن برای هر کسی متفاوت است. وقتی از دوستان شاعرم این سوال را می پرسم، زمینه ی شاعر شدنشان را عشق می دانند اما برای من این مسئله به نوعی متفاوت بود. یعنی به واسطه دفتر شعری که از پدر مرحومم به جا مانده بود با شعر آشنا شدم. در واقع پدرم شاعر نبود اما با خط زیبایی که داشت گزیده ای از شعرهای شاملو، مشیری و بسیاری از شاعران معاصر را نوشته بود. قطعا عاطفه و احساس زمینه شاعر شدن هر شخصی را فراهم می کند، بنابراین من هم در نوجوانی در دفتری شبیه دفتر پدرم شعرهای عاشقانه می نوشتم. در اثر خوانش شعر به این نتیجه رسیدم که من هم می توانم شعر بنویسم. تا اینکه یکی از آشنایان که شعرهای مرا دید و پیشنهاد داد که به انجمن شعر بروم.
-برای کسانی که دوست دارند شاعر بشوند همیشه این سوال در ذهنشان هست که کلمات از کجا می آیند و چگونه با هم ترکیب می شوند؟
فرایند بلوغ یک شاعر و تکاملش وابسته به خواندن ومطالعه بسیار است. من بعد از خوانش شعرهای دیگران می توانستم فرق شعر خوب از بد را تشخیص دهم. این باعث می شود که یک شاعر نوپا از تجربه های دیگران استفاده کند و هر چیزی را ننویسد و حتی در ناخودآگاهش، گزینش کلمات و نوعی دقت در این مسئله ایجاد می شود. برای من این طور است که مدتی کلمات و تصاویری در ذهنم نقش می بندد و در یک دوره چند روزه بازسازی و ویرایش می شود. انگار که باری از روح انسان جدا می شود.
-با این وصف دایره لغات یک شاعر لزوما از مطالعاتش شکل نمی گیرد، درست است؟
به نظرم شاعران بزرگ ما که اهل مطالعه بودند، تجربه های شخصی خوبی هم داشته اند. وقتی در ادبیات کلاسیک شعر طبیعت را از بزرگان می خوانیم به راحتی می توان از توصیف ها و احساسات آنها ارتباط برقرار کرد. اما دایره لغاتی که توسط خودِ شاعر کشف می شود روزآمدتر است. در واقع اهمیت تجربه شخصی به اندازه مطالعه ادبیات نوشتاری است.
-جدا از مطالعه و تجربه های شخصی شاعر، آیا آموزش هم می تواند در کنار این دو عنصر قرار بگیرد؟
شاعران جوان معمولا دوست دارند شعرشان شنیده شود و دیگران درباره ی آن بحث و نظر داشته باشند. انجمن ها تا حدودی این مسئله را پیگیری می کنند اما واقعیت این است که آموزش در انجمن ها در ابتدایی ترین سطح خود قرار دارد. در واقع هیچ آموزش آکادمیکی وجود ندارد. برای من که در حال حاضر در دوره پنجم آفتابگردان ها حضور دارم از نظرات و کارگاه های آموزشی بسیاری از شاعران بزرگ امروز ایران بهره می برم، می بینم که یک میان بُر عالی است. در سطح آموزش کسی که شعر را می شناسد، تجربه های بنیادین را به شاعران منتقل می کند. در حقیقت به موسیقیِ شعر، زبان و معنا در شعر توجه خاصی می شود. اصولی که در آنجا مطرح می شود بسیار وسیع تر از آن چیزی است که در انجمن ها و حتی فضای مجازی می بینیم.
-به نظر می رسد که مباحث تئوریک و کارگاهی، اساس و رکن شاعر شدن نیست. به طور مثال در استان ما افرادی همچون بهروز سپیدنامه و یا حبیب اله بخشوده در ابتدای شاعر شدنشان هیچ گاه در چنین کارگاه هایی نبوده اند.
درست است. همان طور که گفتم این گونه کارگاه ها یک میان بُر محسوب می شود. شاعر نوپا اگر می خواهد به تکامل برسد و این مسیر را به سرعت طی کند، نباید به ذوق و احساس خود تکیه کند. تجربه شخصی من در کارگاه های آموزشی دیدگاهم را درباره شعر به طور کلی تغییر داد.
-در حال حاضر ما با دو نوع انجمن مواجه هستیم. یکی انجمن هایی که در فضای حقیقی شکل می گیرد و دیگری فضای مجازی. ویژگی های هر دو انجمن چیست؟
ما باید بازدهی انجمن ها را معیار قرار بدهیم. قطعا نتیجه و پیامد تشکیل انجمن های حقیقی، پرورش شاعران نوپاست و شاعران بزرگ وکارشناسانی هستند که درباره اشعار نظر کاربردی بدهند. اما در گروه های مجازی ما افراد متخصص را کمتر می بینیم. عموما کسانی که انجمن های شعر مجازی را تشکیل می دهند، در ابتدایی ترین سطح شعری قرار دارند. حتی در بسیاری از موارد کسانی فعالیت دارند که فقط به شعر و ادبیات علاقمندند و با چند خط نثر ساده به وجد می آیند و گمان می کنند که شاعر هستند. البته فضای مجازی کارکرد مثبت هم دارد و می شود شعر دیگران را از فاصله دور خواند و شنید اما شعر شنید نه چیز دیگر.
-با این موافق هستید که شعر فارسی در فضای مجازی با یک نوع ابتذال روبه رو شده است؟
متاسفانه بله. ما با دو جریان شعر کلاسیک و سپید مواجه هستیم. عموم مردم گمان می برند که شعر سپید به دلیل انعطاف خاصی که در وزن وقواعد شعری دارد، می شود به راحتی شعر سپید نوشت. بنابراین باید گفت که بیشتر از شعر کلاسیک، به شعر سپید آسیب قابل توجهی وارد شد. چون هر فردی فکر می کند خطوطی که نوشته است، شعر به حساب می آید، در حالی که چنین نیست. حتی تاثیر این ابتذال و سطحی نوشتن را بر شعر شاعران بزرگ می شود مشاهده کرد. متاسفانه به فراخور خواست مخاطب مجازی، شعرهای بی کیفیتی از آنها منتشر می شود. جای شکرش باقی است که شعر کلاسیک تا این اندازه دچار انحطاط نشده است. . این مسئله هم هست که بعضی از شاعران خوب از طریق فضای مجازی شناخته شده اند و شعرشان به دست مردم رسیده. البته باید اضافه کرد که هستند انجمن هایی که در فضای حقیقی تشکیل می شود و افراد متخصصی در آنها حضور ندارند. برخی از انجمن های شعر در ایلام متاسفانه حتی از گروه های مجازی هم بازدهی کمتری دارند. به طور مثال بسیاری از شاعران جوان و نوپا با برخورد بد و نقدهای نادرست این انجمن ها مواجه شده اند و عطای شعر را به لقایش بخشیده اند. یا اینکه هر شعری توسط هر شخصی در این انجمن ها نقد می شود در صورتی که شعرِ آن اشخاص در درجه ی ضعیف تری قرار دارد
-شاعران جوان علاقمندند که به زودی به جایگاه بزرگی در شعر و ادبیات برسند. آیا این تصورات دست نیافتنی است؟
اصول ثابتی برای شاعر شدن هست و نیازمند تجربه های شخصی است که قطعا فراز و نشیب زیادی دارد. برخی ها با سرعت این مسیر را طی می کنند و بدیهی است که عده ای هم به این زودی به جایگاه خاصی دست پیدا نکنند. اما به نظرم رسالت بزرگ هر شاعر، جدا از چاپ کتاب و رسیدن به شهرت، بزرگ شدن دنیای درون شاعر هست. در مرحله بعد، به اشتراک گذاشتن تجربه های شخصی با جامعه و محیط پیرامون است. آثار ماندگار در ادبیات، معمولا در دنیای درونی و شخصی شاعر به پختگی رسیده اند و آنگاه در واقعیت انتشار یافته. جدا از کشف های زبانی و زیبایی های شعری، مهم ترین رکن این آثار، اندیشه است. به نظرم بازتاب اندیشه گذشته در آثار امروز می تواند زیبا باشد اما کافی نیست. فرصت برای کشف ساختارهای نو زیاد هست.
گفتوگو: قاسم ساجدی - خبرنگار ایسنا