«مادر قلب اتمی» دومین و خوششانسترین فیلم فیلمساز جوان، علی احمدزاده است. احمدزاده ازجمله کارگردانان جوانی است که مایل به تجربه شیوههای جدید فیلمسازی و گاهی مخالف سنت کلاسیک آن هستند. اولین تجربه احمدزاده در مقام کارگردان فیلم «مهمونی کامی» است که در سال نودودو ساخته شد و تاکنون رنگ پرده نقرهای را به خود ندیده است و بعید هم به نظر میآید که بعد از واکنش اعتراضی احمدزاده به توقیف طولانی فیلمش و پخش رایگان آن در فضای مجازی تغییری در وضعیت این فیلم به وجود بیاید. یک سال بعد یعنی در سال 93، درحالیکه هنوز تکلیف «مهمونی کامی» مشخص نشده بود و مسئولین بابیان انتقادات تند فیلم را غیرقابل اکران میدانستند، احمدزاده به سراغ ساخت دومین فیلمش، یعنی «مادر قلب اتمی» رفت. فیلمی که سرنوشتی مشابه کار قبلی احمدزاده پیدا کرد و بعد از گذشت نزدیک به سه سال بهتازگی موفق به اکران شده است. اما اینهمه توقیف جلوی احمدزاده را نگرفت.
قبل از رفع توقیف «مادر قلب اتمی» علی احمدزاده سومین فیلم بلندش را بانام «پدیده» و با نقشآفرینی هدیه تهرانی، امیر جدیدی، پگاه آهنگرانی، مهرداد صدیقیان، لیلا زارع، مریم پالیزبان، ستاره پسیانی، نازنین فراهانی در خارج از ایران ساخت که گفته میشد یکی از فیلمهای متقاضی در جشنواره فجر سی و پنجم خواهد بود که طبیعتاً این اتفاق نیفتاد و هیچ صحبتی هم راجع به زمان احتمالی اکران این فیلم در میان نیست. این اقدام احمدزاده در مبارزه با اصلاحیه و سانسور را میتوان ستود، نوعی عصیان در برابر همه قوانین. اما یک پرسش به ذهن خطور میکند و آن این است که احمدزاده چقدر دغدغه هنر و سینما دارد و چقدر دغدغه دیده شدن؟ بعد از تماشای دو اثر این فیلمساز جوان که هر دو کابوسی بیش نیستند به نظر میرسد که گزینه دوم معتبرتر است و وزارت ارشاد هم با مقابله بیهوده با آثاری ضعیف و فاقد ساختار مناسب مانند «مهمونی کامی» و «مادر قلب اتمی» فقط حاشیه و جنجال به فیلم هدیه میدهد و موجب بیشتر دیده شدن این خزعبلات محض میشود. اگر هنوز «مادر قلب اتمی» را ندیدهاید احتمالاً فکر میکنید که در حال زیادهروی هستم، ولی اگر از مخاطبان آن بودهاید کاملاً به من حق میدهید که چنین واژگانی را نثار نود دقیقه سردرد کنم. چرا؟ خوب، بگذارید بگویم.«مادر قلب اتمی» روایت دو دختر به نام آرینه (ترانه علیدوستی) و نوبهار (پگاه آهنگرانی) است که از یک مهمانی بازمیگردند و در بین راه تصادفی با افراد مختلف روبرو میشوند. در ابتدای فیلم صدای راوی را میشنویم که میگوید همه اتفاقاتی که قرار است ببینیم کابوسهای او هستند و قرار نیست بدانیم او کیست. این شخصیت که بعدتر خودش وارد فیلم میشود(محمدرضا گلزار) با ورود هر کاراکتر جدید اعلام میکند که این خود اوست. پرسه زنی شبانه این دو دختر از نیمهشب شروع میشود و تا طلوع خورشید ادامه پیدا میکند. در اوایل فیلم، حس خوبی در کل فیلم جاری است. چیزی شبیه یک فیلم جوانانه که روایت عصیان و سرکشی نسل جوان ایران است. اما خیلی زود متوجه میشوید که اشتباه میکنید. چراکه «مادر قلب اتمی» اساساً فیلمی قصهگو و کلاسیک نیست و بیشتر با یک برداشت سمبلیک و سورئال مواجه هستید. حس و حالی شبیه رمان «نگران نباش» مهسا محب علی که جوانان را در مقابله با جامعه در روایتی نامتعارف به تصویر میکشد.
کمی که پیشتر میرویم با کنار هم قرار دادن اجزای فیلم و بهویژه کابوسی که کامی(مهرداد صدیقیان) تعریف میکند میتوان گفت،
«مادر قلب اتمی» تهران است و این کاراکترها هرکدام یک جنبه از آن هستند. نوبهار و بیماری ام¬اس او، بعد بیمار و مریض شهر است، کامی و بیخیالیاش، بیتفاوتی مردمان تهران است، محمدرضا گلزار، بعد مخوف و مجنون این شهر است و درنهایت آرینه، زیبایی شهر است و کاراکترهای دیگری که بهگونهای قسمتی از هویت شهری تهران را به تصویر میکشند.
کلنجار این شخصیتها باهم در انتها به پیروزی زیبایی شهر میانجامد. درنهایت تهران زیبا هرچقدر بیمار شهری است دوستداشتنی. همه اینها خوب است. یعنی میتوانست خوب باشد اگر پرداخت
احمدزاده اینقدر تقلیدی و تصنعی نبود.
احمدزاده سعی کرده است فیلمی متفاوت و پستمدرن بسازد اما نتیجه کار کابوسی بیش نیست.
فیلم با ارجاعات سینمایی به آثار برتر تاریخ سینما مثل
«سامورایی» ژان پیر ملویل سعی در بالا بردن خود در حد چنین آثاری دارد که بهخودیخود ایرادی ندارد. ایراد کار آنجاست که پشت فلسفهبافی
احمدزاده هیچچیز نیست.
«مادر قلب اتمی» فقط ادعا و ادای پستمدرنی دارد و برای اینکه بیشتر خودش را پستمدرن نشان دهد، داستانش را مبهمتر میکند. ابهامی که در
«مادر قلب اتمی» میبینیم از جنس سینمای پستمدرن نیست، ساختگی و توخالی است و بیننده را به فکر فرونمیبرد بلکه او را کلافه میکند.
احمدزاده در «مادر قلب اتمی» بعد از «مهمونی کامی» یکبار دیگر فیلمی ساخته که فاقد هویت و تفکر فلسفی است اما سخت تلاش دارد تا ادای روشنفکری درآورد و با درهم تنیدن بیهوده داستان و ایجاد ابهامی خستهکننده بگوید اثر یک فیلمساز خیلی روشنفکر است. وقتی نوبهار روشنفکران را مسخره میکند، درواقع این به خود مؤلف اثر برمیگردد که ادای روشنفکری و انتلکتوئال بودنش هذیانی محض تحویل بیننده داده است.
از محتوا که بگذریم و بخواهیم
«مادر قلب اتمی» را ازلحاظ ساختار هم بررسی کنیم با مشکلات عدیدهای روبروی هستیم و عمدهترین آنها عدم انسجام است. همهچیز در فیلم نیمهکاره رها میشود. سکانس افتتاحیه فیلم، با نمایی از آرینه است که بهگونهای بیمار طور مانع بسته شدن در آسانسور میشود و بعد نوبهار را میبینیم که به شیوهای مشابه دستهایش را میشوید. الگویی که میتوانست مثل یک تیک عصبی در کل فیلم تکرار شود و تبدیل به یک موتیف جذاب شود اما با عدم تکرار آن، سکانس ابتدایی پارهای جدا از فیلم میشود. در سکانسی دیگر، نوبهار، آرینه و کامی در ماشین نشستهاند با آهنگی همخوانی میکنند، این سکانس آنقدر طولانی میشود که قطع به یکبارهاش دوباره حس عدم تداوم و انسجام را ایجاد میکند. در سکانس اول فیلم، کلوزآپ های جذابی میبینیم که بازهم رها میشوند و به ادامه فیلم راه نمییابند. بگذریم که تا قبل از ورود
گلزار فیلم کلاً حال و هوای سرخوشی دارد و بعد به ناگاه مخوف میشود، یعنی سعی میکند که بشود. انگار فقط نیاز نوبهار به دستشویی رفتن است که در تمام فیلم تکرار میشود و الگویی میسازد.
ممکن است بگویید اینها در سینمای پستمدرن ایراد نیست و من هم در پاسخ تکرار میکنم
«مادر قلب اتمی» یک فیلم پستمدرن نیست.صرف تقلید یکسری ویژگی مثل ارجاعات بینامتنی، فیلمی پستمدرن نمیشود.
تنها نکته مثبت «مادر قلب اتمی» درزمینهٔ فرم و ساخت به پلان سکانسهای طولانی برمیگردد که کل فیلم را میسازد. پلان سکانسهایی که به احمدزاده این امکان را میدهد که روایت را همانقدر که درون کادر و جلوی دوربین بهپیش میبرد، خارج از کادر و بیرون قاب نیز آن را تعریف کند.بد نیست اشارهای هم به نام فیلم بکنیم.
«مادر قلب اتمی» (Atom Heart Mother) یک سوئیت شش قطعهای است از آثار
پینک فلوید در آلبومی به همین نام. این آلبوم اولین آلبوم این گروه است که موفق میشود در جدول فروش بریتانیا رتبه اول را به دست آورد.قطعهای که اول قرار بود نامش
پودینگ شگفتانگیز (The Amazing Pudding) باشد درحالیکه قطعه اصلی تنظیمشده
حماسه بینام (Untitled Epic) نام داشت و وقتی گروه برای اجرای این ترانه در کنسرت نیاز به یک نام خوب داشتند،
راجر واترز به یک روزنامه محلی(Evening Standard) مراجعه میکند و به مقالهای در رابطه با پیوند دستگاه تنظیمکننده ضربان قلب که با نیروی هستهای کار میکند، به یک زن باردار برمیخورد. مقالهای که نامش
«مادر قلب اتمی » بود. همچنین،
استنلی کوبریک فقید برای فیلم معروفش
«پرتقال کوکی» مایل بود تا امتیاز این قطعه را از
پینک فلوید بخرد اما
واترز موافقت نکرد. بههرحال در سکانس فروشگاه موسیقی در فیلم
«پرتقال کوکی»، این آلبوم دیده میشود. حالا ارتباط این قطعه به فیلم چیست؟ مادر آرینه عازم سفری است برای پیوند دستگاه تنظیم ضربان قلب. کامی هم خوابی دیده است که همه شهر تهران مورد اصابت یک بمب اتمی قرار میگیرد و آتش ناشی از آن سیگارش را روشن میکند و بعد میفهمد این شهر تهران نیست، بلکه مادر قلب اتمی نام دارد. در سکانسی دیگر آرینه از دستشویی بیرون میآید و عنوان مادر قلب اتمی روی آیینه نوشتهشده است، آنهم با امضای A.A، که بهوضوح منظور
علی احمدزاده است. در کنار همه این آشفتگیها، ورود صدام به شهر، کلاب 27 سالهها، نواختن پیانو در کلیسا، دری مخفی به دنیایی دیگر و همه و همه اگرچه میتوانستند نقشی مثبت در انتقال مفهوم موردنظر
احمدزاده ایفا کنند، اما فقط فیلم را سردرگمتر و بدتر کردهاند که ناشی از سرخوشی فیلمساز است. سرخوشی ناشی بعد از گل زدن، گل زدن به تیم رقیب و مردن!
Post Views:
7