مقدمه:
جنبش و نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی قریب نه سال پس از انقلاب مشروطه در راستای پاسخ به برخی مطالبات محقق نشده و در تداوم سلسله حرکت های اصلاح طلبی مردم ایران در منطقه گیلان شکل گرفت اما به دلایل مختلف و بدون آن که بتواند اهداف خود را به طور کامل محقق سازد با کشته شدن رهبرش از هم پاشیده گشت. این نهضهت اصلاح طلبی و حق خواهی به مدت هفت سال و در خلال سالهای 1294 ه. ش آغاز و تا پایان سال حدود 1301 ه. ش ادامه یافت. میرزا کوچک خان جنگلی در انقلاب مشروطه نقش به سزایی داشت و در کمیته اتحاد اسلامی نیز در زمره رهبران بانیان آن به شمار می رفت. این نهضت انقلابی و اسلام خیزی با سه جریان حکومت مرکزی، حکام و خوانین، استعمار انگلیسی و روسیه تزاری در ستیز بود.
1- معنا و مفهوم نهضت و قیام
واژه نهضت از ریشه «نَهضَ» به معنای قیام و ایستادگی است و به معنای «توان و قوت» نیز آمده است؛ از این رو، این واژه در ادبیات فارسی در مورد هر قیامی به کار نمی رود(معین، 1371: ذیل نهضت، ج4). در نهضت، همۀ توان و طاقت صرف قیام اجتماعی است و در آن بیداری و سرعت آمادگی کامل وجود دارد و در قیام های بزرگ، انقلابی و حساس مانند: نهضت حسینی، نهضت اسلامی، نهضت جنگل، نهضت تنباکو به کار می رود.
واژه نهضت هم ویژگی های عام و هم ویژگی های خاص دارد. ویژگی های عام که در هر نهضتی وجود دارد، عبارت است از:
1- قیام و ایستادگی؛ عنصر اصلی و قوام هر نهضتی به ایستادگی پایداری و استقامت بستگی دارد. خداوند متعال در قرآن می فرماید:
﴿قُل اِنَّما اَعِظُکُم بواحِدَةٍ ﺃَن تَقُوموُا لِلّهِ مَثنی و فُردی﴾ ( آیه 46 سوره سبأ). از این آیه استفاده می شود قیامی ماندگار است که با اخلاص همراه باشد.
2- هوشیاری و بیداری؛ قیامی را که از روی آگاهی کامل و بدور از هرگونه غفلت و جهالت صورت گیرد را نهضت گویند. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
﴿قُل هذِهِ سَبیلیﺃدعو ﺇلیَ اللهِ علی بصیرةٍ ﺃَنا وَ مَنِ اتَّبَعنی﴾ (آیه 108 سوره یوسف). هرگونه دعوت و قیامی خصوصا قیام های الهی لازم است همراه با بصیرت و هوشیاری باشد.
3- سرعت عمل؛ در هر نهضتی سرعت عمل لازم است زیرا نهضت زمانی صادق است که بخواهد با حرکت و قیام سریع، فرصتهای از دسته رفته را جبران کند، از این رو به قیام های عادی که فرصت کافی برای حرکت دارند نهضت نمی گویند.
4- آمادگی کامل: هر گاه فرد یا جامعه تمهیدات لازم و کافی را به کار برد تا همه توان و قدرت خویش را در برپایی آن کار مصرف کند زمینه حرکت اجتماعی و نهضت فراهم شده است.
5- اخلاص: هر نهضتی برای رسیدن به هدف و آرمان خویش باید از هرگونه شائبه، ریا، گمراهی و منیت ها پاک باشد تا در فضای صاف و ناب دست حق ، همراهی اش کند و او را به سر منزل مقصود برساند.
ویژگی های خاص هر نهضتی در پرتو علل و عوامل پیدایش آن نهضت ظهور می یابد. علت های فاعلی، قابلی و غایی هر نهضت و عوامل درونی و بیرونی آن ویژگی های آن نهضت را تامین می کند. مثال: علل پیدایش نهضت، خدمت رسانی و قابلیت های حکومتی و ملی و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت آن ویژگی های خاص نهضت را تشکیل می دهد.
2- تعریف تحلیل گفتمان
گفتمان مجموعه شرایط سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی است که منجر به وجود آمدن متن می شود.
در تحلیل گفتمان[1] به این نکته توجه می شود که چه طور حقایق در قالب گفتمان ها ساخته می شوند و این که آیا درست هستند یا غلط. تحلیل گفتمان انتقادی هم به قدرت در درون گفتمان و هم به تأثیر قدرت روی گفتمان توجه دارد زیرا روابط قدرت با گفتمان ارتباط دارد.[2]
فضاهای فکری و اندیشگی، گفتمان هایی را ایجاد کرده است که با توجه به نظام فکری و اصول موضوعه خود، مفاهیم مختلف باز تولید می شود. گفتمان ها با ایدئولوژی و اهداف خاص در گذر زمان از طریق نهادهای اجتماعی، آن چنان در جامعه جا باز می کنند که آن تفکر و ایدئولوژی نزد مردم امری طبیعی جلوه می نماید. به سخن دیگر گفتمان ها شکل دهنده و القاکننده فرهنگ و ایدئولوژی خاص خود در جامعه هستند(نسیم کاهیرد، 1389: 158).
جامعه و فرهنگ به طور دیالکتیک با گفتمان در رابطه هستند: جامعه و فرهنگ از طریق گفتمان شکل می یابند و همزمان گفتمان را نیز شکل می بخشند. هر نمونۀواحدی از کاربرد زبان به باز تولید و دگرگونی در جامعه، فرهنگ و روابط قدرت می انجامد. تحلیل گفتمان با این فرض آغاز می شود که گفتمان در همۀسطوح از گزارش های فردی تا اجتماعی کلان اهمیتی کلیدی دارد. تحلیل گفتمان به متون ایجاد شدۀخودجوش (مکتوب) و گفتگو (شفاهی) علاقه مند است. یعنی، «داده های جهان واقعی» که ویرایش و تهذیب نشده اند و در بسترهای «عادی» پدید آمده اند، بهترین مواد خام این نوع تحلیل را فراهم می آورند. بالاترین هدف تحلیل گفتمان، حمایت از آزادی، دسترسی به دانش حقیقی از طریق گفتمان راستین، کمک به افشاگران متون اجتماعی مخدوش و تعادل بخشی مجدد به ساختارهای قدرت ارتباطی است.
در این مقاله ابتدا واقعه عاشورا و چهار گفتمان مهم آن مطرح می شود و سپس با گفتمان نهضت جنگل مقایسه می شود.
3- گفتمان تعبد
آیا انگیزۀقیام امام حسین(علیه السلام) صرفا انجام وظیفۀالهی بدون توجه به نتایج آن بود، یا خیر؟ طبق گفتمان فوق، امام حسین (علیه السلام) از سر تسلیم و تعبد پای در راه نهاد و حرکت عاشورایی خود را آغاز کرد و در این راه از اسارت اهل بیتش نیز سر بر نتافت؛ به بیانی دیگر امام حسین (علیه السلام) اسطورۀآسمانی است و مرغ سعادتی است که با شهادت، در قله قاف نشسته است و کسی توان آن را ندارد که به این وادی اسرارآمیز وارد شود و عقل را در این حریم مقدس جایی نیست.
اعتقاد کسانی که حرکت عاشورا را از این منظر نگریسته اند، برگرفته از چنین حدیثی بود: «هر یک از امامان معصوم (علیه السلام) صحیفه ای از طرف خدا داشته اند که آن را باز می کردند و مطابق آن عمل می نمودند و هر گاه صحیفه مذکور، به صفحات پایانی می رسید. امام(علیه السلام) نیز به پایان عمر خود پی می برد و طبق آن به استقبال مرگ و لقاءالله می رفت»( مجلسی، 1403: 202).
در این گفتمان امام حسین (علیه السلام) چنان معرفی می شود که در باور شیعیان می گنجد؛ یعنی بسان تندیسی از کمال انسانی که ابعاد وجود ایشان از فرط کمال به تمامی برای آدمی روشن نمی شود و جز خدای متعال، کسی از عهدۀفهم کمالات ایشان برنمی آید؛ با این حال در عبودیت نیز چنان است که جز با رضا و ارادۀخدای متعال، هیچ عملی انجام نمی دهد. در باور شیعیان، چنین کسی «امام» خوانده می شود(کلینی، 1363: ج 1). بر این اساس، امام همۀاحکام الهی را می داند؛ بنابراین اگر در موردی فرمانی از خدای متعال وجود داشته باشد، به هیچ روی از دایره دانایی امام بیرون نخواهد بود.
این گفتمان بر این اصل استوار است که این حرکت، فرمانی بوده از طرف خداوند و امام حسین (علیه السلام) نیز به سرانجام آن آگاهی داشته است. طبق اصل «عصمت» در تفکر شیعی، این مسئله بحث بر نمی دارد و از اصول مسلم و مشخص تفکر شیعی است. امام بر اساس این اصل و به توفیق عصمت، هیچ گاه به نافرمانی درنمی غلتد. امام که بر قله کمال انسانی جای دارد، از بطالت عبث و کثافت کینه و حقارت عناد به دور است و در حقیقت نفی بیهودگی کینه و لجاجت در وجود متعالی امام، زمینه ای فراهم می آورد که در آن نظریه تعبد جلوه نماید و با توفیق تمام از عهدۀتوجیه حرکتی که پایان آن در ابتدا معلوم و ناخوش است، برآید؛ بنابراین با پذیرش آگاهی امام حسین (علیه السلام) از انجام حرکت، در صورتی راه به نظریۀتعبد باز می شود که توجیه های دیگر مبتنی بر امور یاد شده برای کاری که از همان ابتدا انتهای غم آلود آن پیدا بود، ممکن نباشد.
گفتمان تعبد بر مفاهیم زیر استوار است:
1- علم امام؛
2- عصمت امام؛
3- وجود فرمان الهی.
1- علم امام: بدین معنی که امام همۀحوادث آینده را به کمک علم لدنی خود می داند و از نتایج کارهایی که انجام می دهد، باخبر است. برای چنین شخصیتی، معنی ندارد که بگوییم «برنامه ریزی و تلاش کرد و به هدف دلخواه خود نرسید».
چنین کسی اگر حرکتی را آغاز کرده و به هدف نرسیده، معلوم می شود مصلحتی پنهان در کار بوده است و فقط به جهت تعبد آن حرکت را آغاز کرده است.
2- عصمت امام: امام در عقیده شیعه، شخصیتی معصوم است و به گناه و حتی ترک اولی نیز درنخواهد افتاد؛ بر این مبنا، گرچه برای حرکت عاشورا حسب ظاهر فرجام دلخواه نبود، اما امام معصوم هیچ گاه از فرمان الهی سر نمی پیچد و در برابر تکالیف او تسلیم است.
3- وجود فرمان الهی: این مفهوم از مصلحت پنهان حکایت می کند؛ مصلحتی که دست کم در آن زمان برای کسی معلوم نبود.
نهایت اینکه: گفتمان تعبد، راه حل گزاره های متناقض نمای تاریخی از یک سو و کلامی از سوی دیگر است. بنا به این گفتمان امام حسین (علیه السلام) می دانست که حرکت او به ناکامی پایان خواهد پذیرفت؛ اما چون تسلیم و متعبد به فرمان الهی بود، حرکت خود را آغاز کرد و به سرانجام خونین ختم نمود.
از این دیدگاه، حرکت عاشورایی، به دلیل آنکه سرانجامش در آغاز پیدا بود، در حوصله تدبیر نمی گنجد؛ بدین معنی که در حرکت امام حسین(علیه السلام) هدف، جلب رضایت پروردگار بود. اساسا تعبد از ریشه عبودیت به قصد انجام فرمان الهی در زمینه ای صورت می گیرد که شخص متعبد سازو کار منطقی جداگانه ای جز تعبد به فرمان الهی ندارد؛ پس حتی اگر امید به توفیق هم نداشته باشد، پای در راه می نهد و براساس فرمان الهی حرکت می کند.
در فضای تعبد، فرصتی برای تحلیل حرکت و اندیشه ورزی وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد، تأثیری در ایجاد انگیزه و حرکت ندارد. براین اساس با تحلیل شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزگار، حضرت از آغاز حرکت خود، به شهادت خود در کربلا علم داشتند؛ حتی از چگونگی شهادت، زمان و مکان شهادت آگاهی داشتند. در این گفتمان حرکت عاشورا با منطق وقوع تعبد توجیه پذیر است؛ بدین جهت راهی برای توضیح آن حرکت باقی نمی ماند که در خور شأن والای امام (علیه السلام) باشد، به جز تعبد؛ بنابراین حرکت ایشان نه از سر شوق برنامه و هدف، بلکه از لذت رضایت پرودرگار نیرو می گرفت.
4- گفتمان انقلاب
درگفتمان انقلاب براندازی خلافت اموی، بنا به اهداف های امام حسین (علیه السلام) قرار می گیرد. دراین باره شریف مرتضی برای «علم امام» جایگاه درخور توجه قائل نمی شود یا دست کم «علم امام» را در این مورد دخیل نمی داند(سردرودی، 1381: 179.). البته آن حضرت بی تردید در پیگیری این هدف، تنها به ایفای رسالت الهی نظر داشت (علم الهدی المرتضی، 1339: 175-177).
این گفتمان حرکت امام را انقلابی معرفی می کند که با هدف براندازی خلافت اموی سازمان دهی شده است. در این قیام انقلابی، در کنار براندازی، پایه ریزی حکومت علوی نیز مورد نظر بوده است. گویی امام وظیفه ای الهی بر عهده داشت که به حاکمیت بنی امیه خاتمه داده، خود حاکمیت مسلمانان را بر عهده گیرد و بدین وسیله به مأموریت خود عمل نماید.
درگفتمان انقلاب، هدف امام حسین (علیه السلام) انقلاب و براندازی دانسته می شود. در حالی که پیش از آن امکان براندازی خلافت اموی با استناد به شواهد تاریخی موجود نیست. سخن گفتن از براندازی به عنوان هدف امام حسین (علیه السلام) گزاف است؛ زیرا بایدخلافت را شأنی از شئون امامت عامه ای دانست که خدای متعال به شخص امام می بخشد. ولی امامت یک منصب نیست بلکه در رابطه با خدای متعال دیده می شود. هر گاه شرایط لازم برای ایفای کامل نقش امامت فراهم باشد، امام(علیه السلام) «باید» و یا آنکه «می تواند» برای انجام وظایف رسالت الهی خویش، قیام نماید؛ البته جدا از حوزه امامت، «تعهد» به مکتب نیز به تنهایی کافی است تا شخصی مانند امام حسین (علیه السلام) را به واکنش وادارد. حال اگر امام حسین (علیه السلام) به گونه ای بود که «نه وجوب انجام رسالت الهی» و نه «تعهد به مکتب» هیچ کدام او را به هنگام فراهم بودن زمینه به واکنش در برابر باطل وانمی داشت، سخن از انقلاب نادرست می بود؛ لذا پیش از نیل به نظریۀانقلاب، باید حتمیت واکنش در برابر باطل از سوی امام حسین (علیه السلام) معلوم باشد.
5. گفتمان انقلاب بر چند مبنا استوار است:
1- اثبات امکان براندازی حاکمیت اموی بر اساس زمینه های اجتماعی و فرهنگی؛ طوری که براندازی حاکمیت اموی و جایگزینی آن به حکومت ولایی از لحاظ شرایط اجتماعی، معقول و منطقی به نظر آید.
2- اینکه امام بنا به وظیفه الهی، هرگاه امکان اعمال خلافت اسلامی برای او فراهم شود، به وظیفه دینی خود عمل خواهد کرد؛ به بیان دیگر، زعامت و خلافت بر مسلمانان، امری نیست که به اختیار شخص او باشد، بلکه عهد او با خداست و چنانچه زمینه برای اعمال آن فراهم شود، بی درنگ امام (علیه السلام) باید آن را بپذیرد. اگر امامان پیش از امام سوم، از خلافت بر کنار بودند، به سبب نبود شرایط لازم برای اعمال خلافت بود، نه به جهت عدم پذیرش شخصی آنان.
3- خلافت حق امام معصوم است؛ حقی که تکلیف دارد آن را محقق کند. این مطلب از عقاید شیعه امامیه است. توجیه مشروعیت حرکت و قیام عاشورا به همین نکته بستگی دارد؛ نکته ای که ناظر به حقانیت خلافت امامان شیعه و غاصب بودن خلافت اموی و سایر طوایف است. در عقاید کلامی شیعه، خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید برترین مسلمان پس از او باشد و علاوه بر این، باید از جانب خداوند منصوب باشد(نجفی، رهبر، ب1388: 181-183).
درگفتمان انقلاب و حرکت عاشورایی، فرض دست زدن به حرکتی که با شهادت و ناکامی ظاهری پایان ، پذیرفته است، از سوی شخصی چون امام معصوم که علمی بی نهایت و لدنی دارد حکیمانه به نظر نمی رسد؛ به همین سبب عده ای از کسانی که به تحلیل وقایع عاشورا پرداخته اند، گفتمان انقلاب را نادرست می پندارند و چنین می اندیشند که اگر ما بخواهیم گفتمان انقلاب را برجسته سازی نماییم ، چاره ای نداریم جز آنکه علم امام به آینده را نفی کنیم.
6. گفتمان دفاع
بنا به این گفتمان، امام حسین در همه حال از مدینه تا کربلا موضعی دفاعی داشت و پاسخ به مردم کوفه نیزتدبیری دفاعی بود برای رفع خطر های احتمالی آینده و کسب موقعیت ایمن تر؛ یعنی علی رغم دعوت مردم کوفه برای پذیرش خلافت ، حرکت مردم به قصد پذیرش آن نبود، بلکه تصمیمی بود که خلافت موجود بر حذف امام از عرصه زعامت دینی مسلمانان داشت، ایجاب می کرد امام به قصد ماندگاری و حفاظت از حوزه رهبری دینی مردم، تصممیم به کوچ بگیرد و با این سیاست از کیان امامت محافظت و پایداری کند؛
در این گفتمان با بررسی شرایط بنی امیه و تکیه قدرتشان برقوه قهر آمیزشان، امام حسین را مورد فشار قرار دادند تا آن حضرت برای تأکید خلافت اموی رأی بگیرند تا مشروعیت یابند. به این طریق رفتار بنی امیه حالتی هجومی پیدا می کند و طبعا دفاع از جانب امام حسین کاملا طبیعی و مسلم تصور می شود. امام دو راه پیش رو داشت مقاومت یا تسلیم در برابر فشار. مبارزه به منظور غلبه برقدرت حاکم به نیرو و امکانات برتری نیاز داشت که در آن زمان فراهم نبود.
با توجه به اینکه دفاع در صورتی درست بود که براندازی ممکن نبوده باشد و نوعی ضعف شمرده می شد که از ساحت امامت به دور است. لذا امکان بر اندازی منتفی است و از سویی تسلیم شدن و در نهایت تأیید مشروعیت خلافت خاندان بنی امیه عملی خلاف مصالح اسلام و امت اسلامی بود.
7. مبانی گفتمان دفاع:
1- نبود امکان براندازی خلافت اموی، زیرا با فرض امکان بر اندازی فرصتی برای طرح نظریه دفاع فراهم نخواهد آورد.
2- تصمیم حکومت به حذف قدرت رقیب (امام حسین) که تهدیدی دائمی برای خلافت اموی به شمار می آمد.
3- مخالفت پذیرش و مقبولیت خلافت اموی بر اساس اصول عقاید شیعی مانند نفی ذلت پذیری و ممنوعیت تقویت حاکمان ظالم.
در این گفتمان تأ کید بر این است که حرکت امام در شرایط آن دوران که امکان انقلاب منطقی به نظر نمی رسید، حرکت امام هم تعبدی نبود بلکه حرکت دفاعی بود. بنی امیه که با تکیه برقدرت به دنبال همراه کردن امام با خود و بیعت ایشان با حاکمشان بودند، با به وجود آمدن عاشورا امام بارها اشاره کرده بود که این لئیم زادگان می خواهند مرا به ذلت وادار کنند "هیهات من الذله"لذا گفتمان دفاع نتیجه مقاومت و سر سختی و پافشاری امام بودو راهی جز تسلیم نشدن در پیش رو نداشت، به عبارتی پافشاری حضرت از سر اجبار بود. یعنی چون می دانستند در هر حال چه تسلیم شوند و چه بررأی منفی خود اصرار ورزند، سر انجامی جز شهادت ندارند.
8. گفتمان اصلاح
در گفتمان اصلاحی، حرکت به کوفه و امتناع از بیعت اقدامی اصلاحی است. تفکر سیاسی مردم و حاکمان و نیز رفتار سیاسی مردم مسلمان به موازات اصول اسلامی سامان می یابد و اصلاح می شود. اما خلافت بنی امیه اقدام اصلاحی را بر نتافت و با سوء تدبیر فاجعه خونین کربلا را به راه انداخت. حرکت اصلاحی، ماهیت تبلیغی دارد نه تعبدی یا انقلابی. منظور از تعبد، همانطور که ذکر شد تعبدبه حرکت و جنبش است نتیجه آن شهادت است و الا تمام حرکت ها و گفتار امام تعبد محض است. در حرکت اصلاحی نه بر اندازی خلافت هدف است و نه دفاع از کیان و موجودیت امامت، بلکه امام بنا به وظیفه الهی خود، افزون برافاضات کلامی به حرکتی عملی برای اصلاح اعمال مخرب –که اصول هدفمند نبوی و اسلامی را تحت الشعاع خود قرار می داد- دست زد. امام با پافشاری جانانه نهضتی بر پا کرد و در راه حفظ اصول راستین اسلامی به همراه یارانش به شهادت رسید. این معنی در سخنان امام حسین (علیه السلام) مشهود است: "انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی و ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر.... "
یکی از مراحل کار تحلیل گفتمان، انتخاب شاخص های این تحلیل است. شاخص ها، خود بر اساس سطوح مورد نظر تحلیل گفتمان، متناسب با آنچه باید تحلیل شود، انتخاب می شوند.
در زیر به شاخص های گفتمانی نهضت عاشورا اشاره می شود[3] و با بررسی برخی منابع مرتبط با نهضت عاشورا سه نوع گفتمان در زیر آمده است:
1- گفتمان نهضتی2- گفتمان دینی3- گفتمان اجتماعی.
با توجه به تعداد دفعاتی که هر کدام از واژه های فوق در متون بررسی شده به کار رفته اند می توان گفت که در این گونه گفتمانی منظومه واژگانی حول واژه (دینی) غالب بر سایر واژگان است که بیانگر نگرش این گفتمان به موضوع دین است و بار معنایی قوی به دین است. اما در کنار آن منظومه واژگانی حول واژه (اجتماعی) بیانگر آن است که نهضت عاشورا به عنوان یک متن اجتماعی، فرهنگی در بطن جامعه مطرح است. واژه (نهضتی) سومین واژه کانونی این گفتمان است که دارای بار معنایی قوی ایدئولوژیک است.
9- گفتمان واژگانی مشترک
بخش عمده واژه ها را می توان حول چند واژه کانونی 1) غم 2) درد 3) عشق 4) کربلا بیان نمود.
با توجه به تعداد دفعاتی که واژگان فوق در فقرات گفتمانی بررسی شده به کار رفته اند، منظومه واژگانی حول واژه (غم) محوریت و تفوق دارند و نشان از غلبه فضای اندوه بر این متون و نگرش این گفتمان از زاویه سوگ به موضوع عاشورا است. البته در این گفتمان منظومه واژگانی که حول واژه (عشق) به کار رفته است نیز قابل توجه است که به نوعی نشان از وجود نگرش هنرمندانه و ادبی در این گونه گفتمانی است.
10- هم آوایی واژگانی
در این گونه گفتمانی، منظومه واژگان حول سه واژه کانونی شرع، تحریف، عزاداری نظام یافته اند.
با توجه به تعداد دفعات به کار رفتن این واژگان در متون بررسی شده می توان گفت: واژه شرع و واژگان مرتبط با آن که در وجه الزام آوری به کار رفته اند در این گفتمان تفوق و محوریت دارند.
11- نهضت جنگل
با بررسی کلی کتاب ها و نامه های میرزا کوچک خان سه نوع گفتمان تشخیص داده شده است:
1- گفتمان استقلال خواهی 2-گفتمان ضد استبدادی، 3- گفتمان اسلامی.
در دهة اول بعد از استقرار مشروطیت، ایران دستخوش بحرانهای گوناگونی بود. گفتمان استقلال خواهی ایران، به واسطه قرارداد 1907 و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ وگسترش جنگ جهانی اول و کشیده شدن منافع جنگ طلبانه قدرت های استعماری به ویژه حضور نیروهای روسیه تزاری در گیلان و سایر نقاط کشور و تعدی و تجاوز، که توسط سربازان روسی به حقوق و نوامیس مردم انجام می شد و دخالت های آشکار بریتانیا در امور داخلی کشوردارد مطرح است. گفتمان اسلامی که در زمینه تمایلات و اعتقادات میرزا کوچک خان و اتحاد اسلام و مقاومت و الگو برداری این مبارز آزادیخواه از سالار شهیدان حسین بن علی است، گفتمان ضد استبدادی نهضت به واسطه حکومت مستبدانه شاهان قاجارو دوره مشروطه ومبارزات مردم آزادیخواه می باشد. این گفتمانها زمینه پیدایش نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان را فراهم آورد(فتح الله کشاورز، 1371: مقدمه).
12- زندگینامه میرزا کوچک خان
میرزا کوچک خان فرزند میرزا بزرگ در سال 1298 هجری قمری «در حوالی روستای کسما متولد شد». تحصیلات را با فراگیری علوم دینی در رشت آغاز نمود و برای ادامة آن رهسپار تهران گردید. سنین جوانی او هم زمان با فعالیتها و مبارزات مشروطه طلبان بود. میرزا کوچک خان درمراحل مختلف انقلاب مشروطه از فتح قزوین و تهران و نیز در سرکوبی شورش ترکمن ها که به تحریک محمد علیشاه مخلوع بر علیه مشروطه خواهان روی داده بود فعالانه شرکت نمود.
13- گرایشات فکری میرزا کوچک خان
میرزا در دوره جوانی درس طلبگی را خواند و لباس روحانیت بر تن کرد. او فردی معتقد به دین و مذهبش بود وبه اصول اخلاقی پایبند بود و هرکس به دیگری تعدی می کرد یا کمترین اجحافی روا می داشت، مشت میرزا بالای سر متعدی بلند می شد و تجاوز دانش آموزان دینی را مطلقا به حقوق یکدیگر چه در داخل مدرسه و چه در خارج از آن بی کیفر نمی گذاشت. روحیه ظلم ستیزی در وی از دوران جوانی نضج گرفت.
در دوره مشروطه، میرزا به مبارزان پیوست و پس از استبداد صغیر به واسطه فشارهایی که حکومت مرکزی به انقلابیون وارد می کرد، به قفقاز و تفلیس مهاجرت کرد. میرزا با شرایط روسیه پس از انقلابشان آشنا شد و در نامه ای از زبان مام وطن چنین می نویسد: "هان ای فرزاندان ناخلف حق خود را در روز رستاخیز در محکمه احکم الحاکمین از شما مطالبه خواهیم نمود اطفال عزیز مرا در تبریز و تهران از دم تیغ گذراندند، شما در خانه های خود در کمال فراغت به عیش و عشرت مشغول شدید بروید ای پسران بیشرف... غیرت نمی کنید شما مستحق این جور و مظالم بلکه مظالمی بدتر و شدیدتر هستید. "میرزا می گوید "علت این همه بیچارگی و سیه روزگاری از آن بود که که از روز اول نخواستیم نه از جان و نه از جانان دست برداشته..... "( مکتوب میرزا از تفلیس، 1371: 13)
میرزا پس از فتح تهران و پایان دادن به استبداد صغیر در کنار سایر مجاهدان بود. در نبرد مشروطه خواهان با محمد علی میرزا مجروح شد وپس از آن شاه نماینده اش را فرستاد تا وی را به سوی خود جذب نماید. اما وی پاسخ داد: "من ترجیح میدهم مرگ را و حاضر نیستم که قدمی بر خلاف آمال ملیه ام بردارم زیرا این مرگ به زندگانی که شما به من.... تکلیف می کنید رجحان و مزیت دارد و...... "
در نتیجه پیش نیاز نهضت جنگل پذیرش اصل مسئولیت اجتماعی بود. آنها معتقد بودند که بر هر مسلمان پاکدل ایرانی فرض است که وظیفه اش را نسبت به کشورو هم میهنانش ادا نمایند. نهضت مدت دو سال از طریق روزنامه جنگل به اشاعه مرامشان می پرداختند و با تشکیل هیئت اتحاد اسلام بنیانهای مبارزاتی پی ریزی شد. در مجموع می توان اندیشه میرزا را پیش ازشروع قیام جنگل ترکیبی از مذهب گرایی و ملی گرایی و آزادخواهی دانست.
14- اتحاد اسلام و پی ریزی نهضت جنگل
اتحاد اسلام اندیشه ای بود که از سوی سید جمال الدین اسد آبادی، عبدالرحمن کواکبی، شیخ محمد عبده و رشید رضا به منظور همبستگی عموم مسلمانان و مبارزه با استعمار بوجود آمده بود. «چند تن از روحانیون مشهور و رجال سیاست ایران همچون سید حسن مدرس، سید محمدرضا مساوات، سید محمد کمره ای، سلیمان محسن اسکندری، سید یحیی ندامانی و میرزا طاهر تنکابنی دنباله رو فکری آن جریان بودند»(ابراهیم فخرایی، 1343: 21-23.).[4] میرزا کوچک خان ابتدا با چند تن از رجال طرفدار اتحاد اسلام در تهران مشورت و مذاکره نمود نتیجه مذاکرات این بود که مقرر گردید کانون ثابتی جهت مبارزه با مداخلات بیگانگان در امور داخلی کشور و اخراج نیروهای آنها و مقابله با مظالم حکام بی لیاقت و فساد تشکیلات دولتی ایجاد گردد. متعاقب آن میرزا کوچک به گیلان مراجعت و به کمک دکتر حشمت که مرد با ایمانی بود و اصلاحات مهمی در گیلان انجام داده و دارای تجربه های زیادی از مبارزات مشروطه خواهی بود، مقدمات نهضت را آماده نمودند و بدین ترتیب شالودة نهضت پی ریزی گردید. از همان ابتدا گروه هایی از افراد متعهد برای تحقق آرمانهای مطرح شده با اشتیاق کامل به نهضت پیوستند.
تصمیمات اساسی و کلی در طول نهضت جنگل توسط هیئت اتحاد اسلام اتخاذ می گردید. این هیئت مرکب از حدود 27 نفر از روحانیون و شخصیتهای سیاسی از جمله حاجی شیخ علی حلقه سری علم الهدی، حاجی احمد کسمایی، شیخ بهاءالدین املشی، سید عبدالوهاب صالح و میرزا کوچک خان بود. عنوان «هیئت اتحاد اسلام» از آن جهت از سوی نهضت جنگل انتخاب گردید که هدف غائی آن مانند اتحاد اسلامی که سید جمال الدین اسدآبادی بنیان نهاد، مبارزه با استعمار در زیر سایه همبستگی مسلمین بوده است. در این رابطه روزنامه جنگل که منعکس کنندة نقطه نظرات جنگلیها و هیئت اتحاد اسلام بود چنین می نویسد: «بلی ما به نام اتحاد اسلام قیام کردیم و به این جمعیت منتسبیم ولی باید دانست که طرفدار اتحاد اسلامیم به نام سادة (انما المؤمنون اخوه)، یعنی می گوئیم در این موقع که تشتت کلمه و اختلاف اسلامیان، مسلمانانرا به دست دشمن عمومی زبون کرده نباید مسلمانان برادر کشی کنند و به نام عناوین مذهبی به جان هم افتاده و مجال استفاده به دشمن عمومی بدهند»(روزنامه جنگل، 1357: 2).
میرزا کوچک خان خود بیش از آنکه یک مبارز و انقلابی باشد یک مسلمان متعهد و مقید به احکام مذهبی بود و «در تمام مدت نهضت جنگل یک قدم بر خلاف دیانت و حب وطن بر نداشته و حتی در مواقعی که کابینه های صالحی مثل کابینة مستوفی الممالک روی کار می آمدند همواره خود را از تماس با دولتیان بر کنار می گرفته که دولت با آزادی مشغول عملیات اصلاحی خود شود»( مستوفی، 1343: 360).
15- مراحل مبارزاتی نهضت جنگل:
قیام جنگل از شوال1333 هجری قمری تا دوم ربیع الثانی 1340 را شامل میشود. این دورة هفت ساله را بر اساس نوع مبارزات و موقعیت های مختلف نهضت، می توان در چهار مرحله تقسیم بندی نمود:
مرحله اول از آغاز تشکل مبارزات (شوال 1333) تا انقلاب اکتبر 1917 شوروی (آخر ذیحجه 1335) زمان می برد. در این دوره عمدة نیروی جنگلیها صرف مبارزه با حضور نیروهای روسی در قسمت های شمالی کشور گردید. اشغالگران خیلی زود احساس خطر کرده و به کمک عاملان داخلی خود لشکرکشی های متعددی را تدارک دیدند. ابتدا سردار اقتدار فرزند سپهسالار تنکابنی اردویی تهیه دیده(سند شماره 3) و عازم سرکوبی جنگلی ها شد، اما موفقیتی نصیبش نگشت. سپس جهانشاه خان امیر افشار مأمور از میان برداشتن جنگلی ها شد (سند شماره 4) اما او هم قبل از چشیدن طعم پیروزی مجبور به بازگشت شد. یک بار مفاخر الملک که توسط نیروهای روسی به ریاست شهربانی رشت منصوب شده بود داوطلب قلع و قمع نهضت جنگل گردید، اما میرزا کوچک خان و نیروهایش شکست تلخی به او وارد ساخته و مفاخرالملک کشته شد(سند شماره 5). در مبارزات نهضت جنگل توده های مردم همراه جنگلی ها[5] بودند و به آنان یاری می کردند و در این راه نیز شهید شدند. یکی از همین موارد را که مربوط به سال 1298 شمسی است، محسن صدر در خاطرات خود چنین می نویسد: «ایوب خان سرتیپ قزاق هفده نفر رعایا را که حمل ذغال از جنگل می کرده اند گمان جاسوسی برای جنگلیها به آنها برده، گرفته به رشت فرستاد. تیمورتاش حاکم گیلان در حالت مستی جلو اسم پنج نفر آنها خط قرمز کشید و حکم کرد این پنج نفر را دار بزنند و نظمیه صبح زود هر پنج نفر بیچاره بیگناه را دار زد» ( محسن صدر، 1364: 240).
مرحله دوم از انقلاب شوروی (ذیحجه 1335) تا تسلیم شدن حاجی احمد کسمایی و دکتر حشمت (شعبان 1337) طول می کشد. بعد از انقلاب شوروی و فراخوانی نیروهای روسی از ایران تحولات مهمی در اوضاع سیاسی کشور بوجود آمد. در این مرحله قدرت نیروهای جنگلی بیش از پیش افزایش یافت. دولت انگلیس تلاش می کرد برای مقابله با این نهضت و نیز جهت پر نمودن جای خالی نیروهای روسی قوای خود را در ایران، به ویژه در شمال کشور تقویت نماید. این کشور به عملیات نظامی اکتفا نکرده و برای به زانو درآوردن مردم و جنگلیها توسط سفارت خود دست به فعالیتهای دیگری در ایران زد. از جمله این اقدامات خریداری محصول گندم به هر قیمت ممکن و ایجاد قحطی مصنوعی بود تا بدینوسیله مردم در اثر فقر و پریشانی به سفارت آن کشور پناهنده شوند(فتح الله کشاورز، سند شماره 76، 56-58.).
اما واکنش همه دولتمردان و شخصیت های سیاسی کشور در برابر این تجاوزات یکسان نبود. عده ای بدون هیچ مخالفتی خواسته های استعمار گران را اجرا می کردند. اما گروهی دیگر در مقابل این تعدیات مقاومت کرده و اگر قدرت مبارزه در خود نمی یافتند حد اقل آب به آسیاب دشمن نمی ریختند. روزنامه جنگل در شماره بیست و یکم حساب زمامداران صدیق را از افراد خائن و وطن فروش جدا نموده و می نویسد: «مستوفی الممالک، مخبرالسلطنه، مشیرالدوله، موتمن الملک و هر چه مثل اینها وجود محترم باشد تقدیس می کنیم... بالعکس وثوق الدوله، قوام السلطنه، سپهسالار، شعاع السلطنه، امین الملک و همقطارانشان را تکذیب می کنیم»( روزنامه جنگل، 133: 4).
اسناد شماره 79 و 80 شامل مذاکرات شیخ احمد رشتی با شخصی با نام مستعار" منشی "می باشد. شخص منشی یکی از شخصیتهای قدرتمند سیاسی کشور بود که نظریات هیئت اتحاد اسلام را تأئید می نمود و در عین حال با شاه روابط نزدیکی داشته است. با توجه به مطالب مذکور و نظریات مستوفی الممالک احتمال اینکه شخص منشی همان حسن مستوفی (مستوفی الممالک) باشد بسیار زیاد است. در این مرحله قدرت جنگلیها روز به روز افزایش می یافت تا اینکه «در 14 جمادی الاول 1336 شیخ احمد به نمایندگی از هیئت اتحاد اسلام با اعضاء هیئت دولت ملاقات کرد. در این دیدار دولت به توانایی قوای جنگل برای حل مشکلات کشور اعتراف نمود»(کشاورز، همان منبع، سند شماره 82، 74-75). اما با تسلیم شدن حاجی احمد کسمایی(کشاورز، همان منبع، سند شماره 118: 119-120)و اعدام دکتر حشمت در شعبان 1337 وضع نهضت یکباره دگرگون گردید و ضربات کاری بر پیکر جنگلیها وارد شد. تعدادی از آنها تسلیم، تعدادی دستگیر و تعدادی نیز به صورت گروههای پراکنده ارتباط خود را با یکدیگر از دست دادند. بطوریکه بعد از این ماجرا تنها هشت نفر از افراد در کنار میرزا کوچک خان باقی ماندند.
مرحله سوم از شعبان 1337 تا شعبان 1339 یعنی تا زمان توافق انگلستان و شوروی و قرارداد دولت ایران و شوروی جهت خاموش کردن نهضت جنگل توسط کیکالو فرماندة نیروی شوروی در گیلان را شامل می شود. در این دوره گروههای جنگلی مجتمع شده و با پیوستن افرادی مثل احسان الله خان به جنگلیها اوضاع بار دیگر تغییر کرد. در رمضان 1338 شهر رشت به تصرف جنگلیها درآمد. حدود یک ماه بعد «احسان الله خان همراه با خالو قربان به گروه افراطی بالشویکها پیوست و روابطش را با کوچک خان قطع کرد و در حکومت کمونیستی که پس از خروج کوچک خان از رشت تأسیس شد مقام عمده ای کسب کرد»( Military Report, p. 388).
میرزا کوچک خان پس از خارج شدن از رشت به جنگلهای فومن رفت (سند شماره 153). روزنامه ایران در شماره 18 شوال 1338 خود در مورد این جریانات چنین می نویسد: «خبر نارضایتی میرزا کوچک خان و همراهانش از حرکات بعضی از اجزای سویت و واردین خارجی اهالی گیلان از حضور میرزا کوچک خان راضی هستند و معتقدند در صورت عدم حضور او اوضاع نظیر باکو می شد»( روزنامة ایران، 1299در تاریخ 14 سرطان) حدود چهارماه بعد از این ماجرا، کوچک خان به رشت دعوت شد و ظاهراً اختلافات مرتفع گردید. تا اینکه در شعبان همانسال دولتهای انگلستان و شوروی و نیز دولت ایران برای از میان برداشتن جنگلیها به تفاهم رسیدند.
مرحله چهارم از شعبان 1339 تا دوم ربیع الثانی 1340 را شامل می گردد. در دوره هفت ماهه پایانی نهضت مجدداً اختلافات و درگیری های داخلی بروز نمود. دولت انگلیس فرصت را مناسب دیده و با استفاده از عوامل داخلی تلاش خود را جهت از میان برداشتن جنگلی ها گسترش داد. سرانجام در 11 آذر 1300 هجری شمسی (2 ربیع الثانی 1340) با شهادت میرزا کوچک خان برفراز کوهستانهای پر برف گردنه گیلوان پروندة این نهضت پرافتخار بسته شد.
نتیجه گیری:
جنگلی ها به لحاظ تاریخی کاملا خود را در موضع امام حسین (ع) قرار می دادند. میرزا قبل از شروع یکی از جنگها، در نطقی یاران را این گونه مخاطب قرار می دهد: : "خداوند متعال به وسیله محمد (ص) به ما خبر داد که بسا عده قلیل به جمعیت کثیر غلبه کرده اند. ما از سر سلسله مجاهدین اسلام یعنی حضرت سید الشهدا (ع) سر مشق می گیریم چه اقتدار یزید و دولت اموی کمتر از دولت تزاری (روسیه) و جمعیت آن سرور نیز بیشتر از این جمعیت (اشاره به یارانش) نبود گر چه در ظاهر حضرت امام حسین مغلوب شد ولی نام نامی و اسم گرامی آن بزرگوار قلوب آزادیخواهان را همیشه به نور خود منور داشته است."
همچنین در آخرین نامه بازمانده از میرزا کوچک خان به تاریخ 5 آبان 1300 که تقریبا یک ماه پیش از زمان شهادتش نوشته شده است نیز دلیل دیگری از پایبندی سردار جنگل به دین و مفاهیم دینی در آخرین روزهای حیات وی است. در بخشی از این نامه آمده است: «اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. به جز از خداوند به هیچ کس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کامله اش شامل حال و یار و معین ما باشد.. ما هر گونه اتهاماتی را که به ما نسبت می دهند می شنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی الاطلاق واگذار می کنیم».
تمامی این مستندات نشان از اعتقاد راسخ حرکت جنگلیان به دین اسلام و الگو گیری از نهضت امام حسین (ع) است و در نتیجه تمام گفتمان های مطرح در نهضت عاشورا بر جنبش جنگل تطبیق داشته به علاوه جنبه های استعمار ستیزی که در آن برهه از تاریخ معاصر کاملا در حرکت جنگل مشهود است نیز ویژگی خاص جنگلیان در رشت می باشد که آن هم با تاسی از واقعه کربلا و خصوصیت اندیشه ای شخص امام حسین(ع) رخ داده است و تمام این نهضت همبستگی و پیوستگی گفتمانی مشترک را دارا هستند.
منابع:
1. افشار، ایرج برگهای جنگل، اسناد نهضت جنگل، انتشارات فرزان، 1380.
2. روزنامة ایران، 14 سرطان 1299.
3. روزنامه جنگل، شماره 21، سال اول (1335).
5. روزنامه جنگل، شماره 28، سال اول (1335 هجری قمری)، چاپ دوم، انتشارات مولی، تهران، 1357.
6. سردرودی، محمد، شهید فاتح، انتشارات معارف تهران 1381.
7. صدر، محسن، خاطرات صدرالاشراف، تهران، وحید، 1364.
8. فخرایی، ابراهیم سردار جنگل، تهران: انتشارات جاویدان، 1343.
9. کاهیرد، نسیم، مهری بهار، تحلیل گونه های گفتمانی متأثر از محتوای مناسک عاشورا، پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره پنجم، دوفصلنامه تخصصی، پاییز و زمستان 1389.
10. کشاورز، فتح الله. اسناد محرمانه نهضت جنگل، انتشار سازمان اسناد ملی ایران، 1371.
11. کلینی، محمد بن یعقوب اصول کافی، ترجمه جواد مصطفوی، ج(1)انتشارات بنیاد رسالت، 1363.
12. گیلک، محمد علی(خمامی)، تاریخ انقلاب جنگل، نشر گیلکان، رشت 1371.
13. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، الطبعه الثانیه، بیروت، موسسه الوفاء 1403.
14. المرتضی، السید شریف علی بن حسن علم الهدی، تنزیه الانبیا، مطبعه الحیدریه ، نجف 1339.
15. مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج(3) زوار، تهران، 1343.
16. معین، محمد، فرهنگ لغات فارسی، ذیل نهضت، ج(4)، انتشارات امیر کبیر 1371.
17. نجفی، محمد جواد، حمید رهبر، بررسی تحلیلی انگیزه های قیام امام حسین از بعد کلامی شیعی، فصلنامه علمی- پژوهشی شیعه شناسی، سال هفتم، شماره 25، بهار 1388.
17. Van Dijk, Teun A. (2001), “Multidisciplinary CDA: a Plea for Diversity ” In Wodak, Routh and Michael Meyer, (Eds.), Methods of Critical Discourse Analysis, London: Sage Publications Ltd
پی نوشت ها:
[1] Discourse Analysis
[2] Van Dijk, Teun A. (2001), “Multidisciplinary CDA: a Plea for Diversity” In Wodak, Routh and Michael Meyer, (Eds.), Methods of Critical Discourse Analysis, London: Sage Publications Ltd.
[3] نسیم کاهیرد، 1389 ص 158.
[4] (این کتاب یکی از مهمترین آثار مستند و کامل درباره نهضت جنگل است که توسط مرحوم فخرایی که یکی از همراهان کوچک خان بوده به رشته تحریر درآمده است).
[5] جنگلی ها سوگند یاد کرده بودند مادامی که خاک ایران پایمال قشون بیگانه است سرو صورت را نتراشند.(نقل از کتاب برگهای جنگل، 1380 ص 292)