ماهان شبکه ایرانیان

توسط نشر افق؛

«خرگوش‌ها و مارهای بوآ» چاپ شد/ رمان گرجی از جنس «مزرعه حیوانات»

رمان «خرگوش‌ها و مارهای بوآ» نوشته فاضل اسکندر با ترجمه آبتین گلکار توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

«خرگوش‌ها و مارهای بوآ» چاپ شد/ رمان گرجی از جنس «مزرعه حیوانات»

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «خرگوش‌ها و مارهای بوآ» نوشته فاضل اسکندر به تازگی با ترجمه آبتین گلکار توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هفتادوهشتمین عنوان مجموعه «ادبیات امروز» است که توسط این ناشر چاپ می شود.

فاضل اسکندر متولد 6 مارس سال 1929 در شوروی است. پدرش عبدالله اسکندر، مهاجری ایرانی بود که در شهر سوخوم گرجستان کارخانه آجرپزی داشت. وقتی فاضل 9 ساله بود، پدرش از اتحاد جماهیر شوروی اخراج شد و اجازه بازگشت و دیدار با خانواده اش را پیدا نکرد. بستگان مادر فاضل که اهل آبخازی بودند، او را در روستای چِگِم در این منطقه بزرگ کردند. این روستا بعدها در بسیاری از داستان‌های این نویسنده حضور پیدا کرد.

اسکندر، برای تحصیلات دانشگاهی به مسکو رفت و در پژوهشکده کتابداری و پژوهشکده ادبیات ماکسیم گورکی تحصیل کرد و مشغول روزنامه نگاری شد. سپس مجموعه شعری به نام «کوره راه‌های کوهستانی» منتشر کرد و پس از آن، رو به نوشتن نثر آورد. چاپ داستان بلند «صورت فلکی گاوبز» در سال 1966 بود که موجب شهرت این نویسنده شد. 

رمان «خرگوش‌ها و مارهای بوآ»ی این نویسنده یک اثر تمثیلی و از مشهورترین آثار داستانی بلند اسکندر است. این کتاب برای اولین بار در سال 1980 در مجله «قاره» توسط مهاجران روس در پاریس منتشر شد. البته چاپ این اثر در روسیه تا پیش از سال 1988 یعنی پس از دوره آزادی بیان، میسر نشد. داستان این رمان در سرزمین حیوانات جریان دارد و شاید به نظر برسد برای کودکان نوشته شده است. اما پس از گذر از صفحات ابتدایی کتاب، مشخص می شود مخاطبان کتاب، کودکان نیستند و می توان این اثر را با «مزرعه حیوانات» جرج اورول مقایسه کرد.

سوالی که با خواندن این رمان در ذهن مخاطب شکل می گیرد این است که ریشه نابه سامانی های زندگی را در کجا باید جستجو کرد؟

این نویسنده سال گذشته درگذشت و روز مرگش در آبخازی عزای عموم اعلام شد.

در قسمتی از رمان «خرگوش‌ها و مارهای بوآ» می خوانیم:

شاعر در حالی که با احتیاط ریتم‌هایش روی توده برگ‌های زردشده ماگنولیا را کنار می‌گذاشت تا یک وقت از هم متلاشی نشوند، گفت: «چیزی نیست. ذخیره ریتم هایم مرا به یاد ذخیره جوهر پادشاه انداخت.»

زنش سبزیجات تازه انبار سلطنتی را روی میز پهن کرد و گفت: «از این شباهت‌ها زیاد پیدا می شود.»

بله، حالا شاعر می‌فهمید که خانواده جدی ترین مانع سر راه او نیست. مسلما همسرش پس از محروم شدن از جیره غذایی دربار کمی غرغر  می‌کند، ولی جلوی او را نمی‌گیرد. مانع در خود او بود. او به اندازه کافی پیر بود که در فکر مرگش باشد. می دانست که اگر در حال خدمت در دربار بمیرد، با بهترین تشریفات در قبرستان سلطنتی مشاهیر به خاک سپرده می‌شود. البته طبق رسم و رسوم حتی اگر از دربار کناره گیری هم می کرد این حق برایش محفوظ می ماند، ولی هیچ کس نمی دانست پادشاه رفتن او را چطور تعبیر خواهد کرد.

شاعر گاهی با خودش فکر می کرد: «عجب تضاد غریبی: هیچ کس جز خود من نمی‌تواند به جسدم کمک کند که مراسم خاکسپاری باشکوهی داشته باشد!»

به همسرش هم می گفت: «ای کاش می توانستم خودم را با تشریفات کامل به خاک بسپارم، بعد از دربار بروم و با خیال راحت منظومه را بنویسم.»

همسرش گفت: «این قدر نگران نباش. تو را با تشریفات کامل خاک می کنند...»

این کتاب با 224 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 150 هزار ریال منتشر شده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان