به گزارش مشرق، در چهارمینقسمت از پرونده مرور مطالب کتاب «تو زودتر بکش؛ روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از شصت سال ترورهای موساد» نوشته رونین برگمن نویسنده و خبرنگار اسرائیلی، مطالبی را بررسی میکنیم که به ترور مرد شماره دوی سازمان فتح و معاون یاسر عرفات انجامید. عملیات ترور ابوجهاد که بهعنوان یکفرمانده مبارز مسلمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به کشورمان هم سفر کرده و بین مردم انقلابی محبوبیت زیادی داشت، 23 سال پس از صدور فرمان قتل توسط گلدا مایر نخستوزیر اسرائیل، به سرانجام رسید.
کارلوس سوار بر ترک یکموتورسیکلت، مریش را در خیابانهای آتن ترور کرد و «آنقدر به او تیر زد که مطمئن شد مرده است. همه این اتفاقات درست جلوی چشم سه بچه چهار، نه و سیزدهساله مریش اتفاق افتاد که از شدت وحشت داشتند جیغ میکشیدند.»* حذف فرماندهان ساف در آتن و مادرید
اسرائیلیها سال 1983 نقشهای برای کشتن خلیل الوزیر (ابوجهاد) فرمانده نظامی ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) و نفر دوم پس از عرفات در اینسازمان را در عَمان پایتخت اردن تهیه کرده بودند ولی اجرای آن چندمرتبه به تعویق افتاده بود و بهجای آن، عملیاتهایی با هدف زدن زیردستان ابوجهاد طراحی و اجرا شدند. از زمان فاجعه لیلهامر، سزاریه بهشدت مشغول بازسازی بایونت بهعنوان واحد قتلهای هدفمندش بود. نیروهای مهم بایونت حالا از واحدهای رزمی IDF انتخاب میشدند. در ایندوره، بایونت جدید تحت ریاست فردی با نام مستعار کارلوس قرار داشت که خودش قتلها را روشمند و حسابشده با خونسردی تمام انجام میداد. آگوست سال 1983 (مرداد 1362) ابوجهاد، معاون فرمانده واحد دریایی خود مامون مِرَیش را به یونان فرستاد که یککشتی و مقداری سلاح خریداری کند. کارلوس سوار بر ترک یکموتورسیکلت، مریش را در خیابانهای آتن ترور کرد و «آنقدر به او تیر زد که مطمئن شد مرده است. همه این اتفاقات درست جلوی چشم سه بچه چهار، نه و سیزدهساله مریش اتفاق افتاد که از شدت وحشت داشتند جیغ میکشیدند.» (جلد سوم ترجمه وحید خضاب، صفحه 16)
ترور بعدی مربوط به زکی هلو از اعضای جبهه خلق برای آزادی فلسطین بود که 17 آگوست 1984 (25 مرداد 1363) در خیابانی در مرکز مادرید و باز توسط یکترکسوار موتورسیکلت مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما جان به در برد و با از دست دادن پاهایش فلج شد. منذر ابوغزاله فرمانده نیروی دریایی فتح هم چندینبار هدف قتلهای هدفمند و نافرجام بایونت قرارگرفت و سرانجام در 21 اکتبر 1986 (29 مهر 1365) با انفجار بمبی که زیر خودرویش جاسازی شده بود، در خیابانهای آتن کشته شد.
* حمله به دو کشتی آتاویروس و مهتاب و طراحی عملیات برای زدن ابوجهاد
پس از اینترورها ابوجهاد متوجه شد اسرائیل در شبکه اروپایی او جاسوس دارد و تصمیم گرفت سراغ عملیاتهای دریایی برود. به اینترتیب ایده تصرف ساختمان ستاد مشترک ارتش اسرائیل و گروگانگیری در آن پیش آمد. برای اینکار، 28 نفر از نیروهای ابوجهاد در اردوگاهی در شهر حمامالشط در تونس شروع به تمرین کردند. اما اسرائیل از اینماجرا باخبر شد. قرار بود اینحمله 20 آپریل 1985 (31 فروردین 1364) انجام شود؛ دو روز بعد از روز یادآوری هولوکاست و چهار روز پیش از روز یادبود در اسرائیل. به گفته رونین برگمن ابوجهاد میخواست بین این دو مناسبت مهم برای اسرائیلیها، واقعه تازهای برای عزاداری به آنها بدهد. آنزمان از زمان صدور اولینفرمان قتل ابوجهاد بیش از 20 سال میگذشت. برگمن میگوید اسرائیل از یکسال قبل میدانست یکعملیات خاص برای حوالی روز یادبود در 24 آپریل (4 اردیبهشت) طراحی شده است. به همینجهت و پس از کسب اطلاعات از عملیات فلسطینیها برای حمله به ساختمان ستاد مشترک، اسرائیلیها کمین نیروهای ابوجهاد را در دو کشتی «آتاویروس» و «مهتاب» کشیدند. کشتی اول مورد هجوم قرار گرفت و کشتی دوم وقتی در سواحل الجزایر پهلو گرفته بود، منفجر شد. با درگیرشدن فلسطینیها با تکاوران واحد دریایی شایتت 13 کشتی غرق شد و 20 سرنشین آن شهید شدند. 8 نفر نیروی فلسطینی زندهمانده، دستگیر و راهی مقر سری بازجویی واحد 504 با عنوان «مقر 1391» در شمال تلآویو شدند. برگمن میگوید محل اینمقر روی نقشهها مشخص نشده و قانون اسرائیل هم انتشار عمومی نشانی آن را ممنوع کرده است. زندانیها را پس از آنکه برهنه کردند، تحت شکنجههای وحشیانهای قرار دادند تا پس از 4 روز مقاومت در آنوضعیت، به نقشه ابوجهاد برای انجام عملیات اعتراف کردند.
8 نفر نیروی فلسطینی زندهمانده، دستگیر و راهی مقر سری بازجویی واحد 504 با عنوان «مقر 1391» در شمال تلآویو شدند. برگمن میگوید محل اینمقر روی نقشهها مشخص نشده و قانون اسرائیل هم انتشار عمومی نشانی آن را ممنوع کرده است. زندانیها را پس از آنکه برهنه کردند، تحت شکنجههای وحشیانهای قرار دادند تا پس از 4 روز مقاومت در آنوضعیت، به نقشه ابوجهاد برای انجام عملیات اعتراف کردندبه اینترتیب اسحاق رابین وزیر وقت دفاع به IDF دستور داد دو عملیات را علیه مقر ابوجهاد در تونس طراحی کند. برای اینکار دو گزینه مطرح بود؛ یکی حمله زمینی تکاوران و دیگری بمباران هوایی. هر دو گزینه هم مشکلات تاکتیکی و راهبردی داشتند. درباره بمباران اطلاعات دقیقی از ضدهواییهای تونس در دست نبود. حمله سنگین در یک شهر از تونس هم خطر تلفات اسرائیلیها را بالا میبرد. اسرائیل که نمیتوانست اطلاعات مورد نیازش را بهصورت قانونی به دست آورد، آنها را بهواسطه جاناتان پولارد یک یهودی آمریکایی دزدید. پولارد مدتها تلاش کرده بود جذب CIA شود اما ناکام مانده و در نهایت جذب لاکام (شاخه جاسوسی وزارت دفاع اسرائیل) شده بود. پولارد اطلاعات مورد نیاز پدافند هوایی تونس را از آمریکاییها جاسوسی میکرد و برای اسرائیل میفرستاد.
* نیشزنی هوشمندانه موساد با استفاده از سوریها
در حالیکه ترور ابوجهاد بهدلایل عملیاتی به تعویق میافتاد، موساد با استفاده از طغیان برخی عناصر مورد حمایت سوریه در داخل سازمان فتحْ علیه عرفات و رهبریاش، شروع به یک عملیات نیشزنی هوشمندانه کرد. به اینترتیب نیروهای عملیاتی موساد خود را شبیه فلسطینیهایی جا میزدند که میخواهند از عرفات انتقام بگیرند و برای همین به دستگاه اطلاعاتی سوریه پیشنهاد همکاری میکردند. یکنیروی موساد هم که خود را فلسطینی جا زده بود، در ایستگاه اطلاعاتی سوریه، اطلاعاتی درباره رزمندگان فلسطینی که در حال برگشت به لبنان بودند، به سوریها داد. سوریها هم اینفلسطینیها را دستگیر و سربهنیست کردند. یونی کورِن از افسران وقت امان تعریف کرده: «سوریها چنان راضی شده بودن که دیگه کلا با همه هوش و حواسشون به حرف ما گوش میدادن. تونستیم از شر حداد 150 نفر از نیروهای ساف خلاص بشیم.» (جلد سوم، صفحه 27)
* تصویب عملیات پای چوبی و بمباران مقر ساف در تونس
در ادامه اسرائیل خبردار شد بناست تعدادی از فلسطینیهای ردهبالا از لیماسول در قبرس با یککشتی بهنام «فرصت» به لبنان بروند. قرار شد فیصل ابوشَرَخ معاون فرمانده نیروی 17 سوار اینکشتی شود؛ کسی که اسرائیلیها مدتها بود قصد کشتناش را داشتند. تکاوران واحد شایتت 13 موفق شدند در سواحل لبنان سوار کشتی شده و ابوشرخ و سهنفر دیگر از اعضای ارشد نیروی 17 را دستگیر و آنها را در مقر 1391 زندانی کنند. ابوشرخ مورد شدیدترین شکنجهها قرار گرفت و مشتولگدهای بازجویان اسرائیلی باعث صدمات شدید جسمی و پارهشدن کیسه بیضهاش شدند. در مقابل، عرفات تصمیم گرفت انتقام دستگیری ابوشرخ و نیروهایش را بگیرد. بههمیندلیل دو هفته پس از عملیات دستگیری اینفرمانده، در 25 سپتامبر 1985 (3 مهر 1364) یک کشتی تفریحی اسرائیلی در تفرجگاه لاکارنا مورد حمله فلسطینیها قرار گرفت و در جریان اینحمله سه اسراییلی کشته شدند.
پس از اینعملیات انتقامی، اعضای کابینه اسرائیل برای یکجلسه فوری فراخوانده شدند. اصرار اسحاق رابین در اینجلسه باعث شد عملیات «پای چوبی» و بمباران ساختمانهای واحد «بخش غربی» و «نیروی 17» برای کشتن ابوجهاد و ابوطیب فرمانده نیروی 17 در تونس تصویب شود. هدف این بود که اینپیام به رهبران فلسطینی برسد که اعضای ساف هیچجای جهان امنیت ندارند. در اینجلسه فقط عِزِر وایزمن وزیر مشاور کابینه مخالف بود و میگفت تلاشهایی برای پیشبردن روند صلح در جریاناند و حالا زمان مناسبی برای ترور نیست.
اجرای عملیات پای چوبی بهعنوان دورمقصدترین عملیات نیروی هوایی اسرائیل، با 10 فروند جنگنده F15 مسلح به بمبهای هدایتشونده، 2 فروند بویینگ 707 سوخترسان، یکفروند بویینگ بهعنوان مقر هوایی فرمانده عملیات و 2 فروند هواپیمای جاسوسی هاوک برای مختلکردن فعالیت تاسیسات راداری تونس، لیبی و الجزایر انجام شد.
در بمباران F15 ها، بیش از 60 نیروی ساف و کارگران تونسی کشته و 70 تن زخمی شدند. اما اسرائیل بسیار سرخورده بود چون هیچکدام از فرماندهان ردهبالای ساف در زمان بمباران در دفاترشان نبودند. فقط یک مقام ارشد ساف با نام نور علی کشته شد که فرد میانهرویی محسوب میشد. پس از اینماجرا، موساد شروع به طراحی یک درمان منفی (اصطلاح رایج در موساد برای قتل هدفمند) کرد تا ابوجهاد در تونس هدف قرار بگیرد. بههمیندلیل مانند عملیات بهار جوانی که 1973 در بیروت انجام شد، از سایرت متکال و تکاوران دریایی درخواست کمک شد. در ادامه همینرویکرد، طرحهای ترور ابوجهاد و اینسوال که آیا ارتش میتواند در اینترور مشارکت کند یا نه، به تنش قابل توجهی بین IDF و موساد منجر شد.
عکس هوایی از اجرای عملیات پای چوبی و بمباران مواضع ساف در تونس
* آغاز انتفاضه و سردرگمی صهیونیستها
اما جالب است که شرایط و حال و هوای آنروزهای فلسطین در کتاب رونین برگمن، مانند مطالبی است که ایلان پاپه دیگر نویسنده اسرائیلی که البته ضداسرائیل محسوب میشود، در کتابهایش نوشته است. به بیان ساده، برگمن هم به اشغالگری و استعمار نوین اسرائیل در فلسطین معترف است و در کتاب خود از لفظ «اراضی اشغالی» برای اشاره به فلسطین استفاده کرده است. (جلد سوم، صفحه 86) او مینویسد: «داخل خود مناطق اشغالی هم نرخ بیکاری افزایش یافته و برای کسانی که تحصیلات بالاتری داشتند، شغلهای کمی وجود داشت. شهرهای اینمناطق بهطرز تحملناپذیری مملو از جمعیت شده و مقامات اسرائیل نه کاری برای ارتقای خدمات شهری انجام میدادند و نه زمینی برای ساخت و ساز و کشاورزی فراهم میآوردند که بتواند نیازهای جمعیت فزاینده فلسطینی را پاسخ دهد. تازه اسرائیل زمینهای فلسطینیها را هم مصادره میکرد تا شهروندان رو به افزایش خود را در آنجا ساکن کند، یعنی نقض فاحش قانون بینالملل. بسیاری از اینوطنگزینان تازه یهودی تحت تاثیر ایدپولوژی تند خود قرار داشتند و به این فکر معتقد بودند که اسرائیل بزرگ به یهودیها تعلق دارد. دیگر وطنگزینان اما خیلی ساده فقط به دنبال سطح زندگی بالاتر میگشتند و از فرصت دریافت مسکن با یارانه بسیار بالا استفاده میکردند.» (جلد سوم، صفحه 37 به 38)
جان کلام برگمن این است که پیش از شکلگیری انتفاضه اول فلسطین، اینکشور شبیه انبار باروت شده بود. 4 اکتبر 1987 (12 مهر 1366) پنجتن از اعضای جهاد اسلامی فلسطین از زندان IDF در غزه فرار کردند اما دو روز بعد شینبت با کمک جاسوسهای محلی (فلسطینی) مخفیگاه آنها را پیدا کرد. صحنه دستگیری اینفلسطینیها به زد و خورد تبدیل شد و هر پنجنفر به شهادت رسیدند. مراسم تشییع و تدفینشان هم تبدیل به یکتظاهرات طوفانی شد. سپس در 8 دسامبر آنسال (8 آذر) ماشین حامل تانک IDF، تعدادی از فلسطینیهای در حال برگشت از کار در اسرائیل را زیر گرفت که 4 تن کشته و 7 تن زخمی شدند. برگمن در کتاب «تو زودتر بکش» اینسانحه را تصادفی و در نتیجه از دست دادن کنترل خودروی حامل تانک عنوان کرده اما به هرحال مراسم تشییع و تدفین کارگران کشتهشده هم تبدیل به تظاهرات اعتراضی گستردهای شد که آغاز انتفاضه را در دسامبر 1987 (آذر 66) موجب شد.
برگمن میگوید با شروع انتفاضه مردم فلسطین که در آن، مردم سنگ پرتاب میکردند و اسرائیلیها با گلوله جوابشان را میدادند، شینبت، دولت و IDF گیج شده و وجهه بینالمللی اسرائیل هم بهطور ناگهانی سقوط کرد. «اسرائیل حالا تبدیل شده بود به جالوت و عربهای فلسطینی در چشم جامعه جهانی تبدیل به داودهایی شده بودند که تیرکمان بچهگانه و سنگ در دست دارند.» (جلد سوم، صفحه 42) بهدلیل گیجی و سردرگمی مورد اشاره برگمن، اسرائیل دوباره سراغ قتلهای هدفمند رفت و ابوجهاد هم دوباره بهعنوان هدف اصلی مطرح شد.
* ترور سهفرمانده فلسطینی و انفجار کشتی بازگشت
پس از شروع انتفاضه، رابین وزیر دفاع دستور داد همه کمکهایی که موساد لازم دارد، برای طراحی ترور ابوجهاد در اختیارش بگذارند. اینمیان ابوجهاد و عرفات اجرای طرح «کشتی بازگشت» را در دستور کار قرار داده بودند که بنا بود در آن، 135 فلسطینی اخراجشده از کشورشان با یککشتی به سمت حیفا بروند. فتح تلاش کرد ایننقشه را تا زمان اجرا مخفی نگه دارد اما نشد و هیئت دولت اسرائیل برای برگزاری یکجلسه فوری و بحث درباره اینموضوع فراخوانده شد. نتیجه آن که صبح روز 15 فوریه 1988 (26 بهمن 1366) که سهتن از فعالان ساف که توسط ابوجهاد به قبرس اعزام شده بودند، تا سفر کشتی بازگشت را مدیریت کنند، پس از سوار شدن به خودروشان که توسط بایونت زیر نظر گرفته بود ترور شدند. خودرو با بمب کنترلشوندهای که زیر اتومبیل نصب شده بود منفجر و هر سهتن به شهادت رسیدند. 18 ساعت بعد هم تکاوران نیروی دریایی اسرائیل یک مین کوچک چسبان به بدنه کشتی بازگشت نصب کرده و آن را غرق کردند.
ابوجهاد در جمع مبارزان فلسطینی
* رای مثبت کابینه امنیتی اسرائیل به ترور ابوجهاد
در ادامه، بحث کشتن ابوجهاد دوباره در کابینه امنیتی اسرائیل مطرح و بهاصطلاح همچنان شل و سفت میشد. رایگیری بر سر اینکار در ابتدا به نتیجه منفی منجر شد اما موشه نیسیم از اعضای لیکود، اسحاق رابین را برای چنددقیقه از جلسه خارج کرد و با عوضکردن نظرش و رایگیری دوباره، اینبار تعداد آرای موافق کشتن ابوجهاد بیشتر شد.
اُدِد راز از افسران واحد تحقیقات امان که در جریان رصد و مراقبت ابوجهاد بود، میگوید وقتی با او آشنا شده، نسبت به او حس احترام پیدا کرده است. چون یک مرد خانواده، الگو و یک رهبر قابل اتکا و معتبر بوده که خیر و صلاح ملتش را میخواسته استنیروهای اطلاعاتی اسرائیل معتقد بودند خانه ابوجهاد در تونس بهترین جا برای کشتن اوست. چون موساد تا پیش از آن، در لبنان، سوریه و اروپا دست به حذف فلسطینیها زده بود اما در تونس اقدامی انجام نداده بود و در نتیجه، ابوجهاد در خانهاش در تونس، احساس امنیت میکرد. طرح ترور ابوجهاد در تونس طی چندسال گذشته توسط سزاریه تکمیل شده و بسط پیدا کرده بود. خانه او توسط دیدهبانها رصد و خطوط تلفنش شنود میشد. اُدِد راز از افسران واحد تحقیقات امان که در جریان رصد و مراقبت ابوجهاد بود، میگوید وقتی با او آشنا شده، نسبت به او حس احترام پیدا کرده است. چون یک مرد خانواده، الگو و یک رهبر قابل اتکا و معتبر بوده که خیر و صلاح ملتش را میخواسته است.
فرمانده کل عملیات ترور ابوجهاد، ایهود باراک معاون وقت رئیس ستاد مشترک IDF بود. خانه محمود عباس (ابومازن) هم نزدیک خانه ابوجهاد بود و باراک اصرار داشت از فرصت استفاده شود و هر دو هدف همزمان حذف شوند. اما نمایندگان موساد و امان قاطعانه مخالفت کردند. «به اینترتیب زندگی محمود عباس که بعدها جانشین عرفات در ریاست دولت خودگردان فلسطینی شد و یکی از کسانی بود که بعدها باراک او را بهعنوان یک شریک برجسته در تلاشهای صلح به حساب آورد، حفظ شد.» (جلد سوم، صفحه 53)
چهاردهمین آوریل (25 فروردین 1367) 6 نیروی عملیاتی سزاریه با 4 پرواز مختلف از اروپا وارد تونس شدند. بین آنها یکزن هم حضور داشت. برای اینعملیات 6 قایق موشکانداز اسرائیلی به سمت تونس حرکت کردند. یککشتی بزرگ نیز بهعنوان حامل بالگرد بههمان مقصد حرکت کرد؛ در حالیکه ظاهرش طوری بود که از بیرون یککشتی باری عادی به نظر برسد. در اینکشتی یک تیم احتیاط سایرت متکال حضور داشت که اگر نقشه درست پیش نمیرفت با بالگرد به صحنه اعزام میشدند. اینکاروان دریایی روز 15 آپریل (26 فروردین) 40 کیلومتر دور از ساحل تونس، کاملا خارج از آبهای سرزمینی اینکشور توقف کرد. پایینتر از آنها در اعماق دریا هم زیردریایی اسرائیلی گال از عملیات محافظت میکرد. بالای سرشان در آسمان هم یک بویینگ 707 نیروی هوایی اسرائیل بهعنوان ایستگاه تقویت ارتباطات و اختلال در سیستم رادیویی دشمن پرواز میکرد. چند فروند F15 هم در آسمان ساحل مشغول گشتزنی بودند.
جلادهایی که برای کشتن ابوجهاد اعزام شدند، شبیه افراد غیرنظامی به نظر میرسیدند. بین آنها هم مرد وجود داشت و هم مردانی که لباس زنانه پوشیده بودند. در عین حال همگی کارت شناسایی اسیر جنگی همراه داشتند تا در صورت دستگیری ثابت شود نظامی هستند و با آنها طبق کنوانسیون مربوط به اسرای جنگی رفتار شود.
او را که متوجه حضورشان شده و تپانچه خود را برای درگیری برداشته بود، به گلوله بستند. پیکر ابوجهاد پس از به زمین افتادن و شهادت، مقابل چشمان همسرش پنجمرتبه به رگبار بسته شد. برگمن در کتاب «تو زودتر بکش» درباره آنلحظات نوشته است: «به ابوجهاد، 52 گلوله شلیک شد. و 23 سال بعد از آنکه گلدا مایر اولین برگه قرمز برای کشتن او را امضا کرد، حالا او مرده بود.»نیروهای اسرائیلی در ساعات اولیه بامداد 16 آوریل 1988 به خانه ابوجهاد حملهور شدند و او را که متوجه حضورشان شده و تپانچه خود را برای درگیری برداشته بود، به گلوله بستند. پیکر ابوجهاد پس از به زمین افتادن و شهادت، مقابل چشمان همسرش پنجمرتبه به رگبار بسته شد. برگمن در کتاب «تو زودتر بکش» درباره آنلحظات نوشته است: «به ابوجهاد، 52 گلوله شلیک شد. و 23 سال بعد از آنکه گلدا مایر اولین برگه قرمز برای کشتن او را امضا کرد، حالا او مرده بود.» (جلد سوم، صفحه 63)
عصر فردای آنروز یکخبرنگار از اسحاق شامیر درباره دستداشتن اسرائیل در ترور ابوجهاد سوال کرد. او هم با لحنی خشک جواب داد: «من هم از رادیو خبرش رو شنیدم.» اسحاق رابین پس از ترور ابوجهاد از موشه نیسیم که او را قانع کرده بود به نفع ترور رای بدهد، تشکر کرد و گفت مردم حالا دارن به نفع من شعار میدن! دلیل مستقیمی که سران اسرائیل برای انجام اینترور مدعیاش بودند، آرامکردن انتفاضه بود که نویسنده کتاب «تو زودتر بکش» میگوید اگر با اینملاک به قضیه نگاه کنیم، اینترور در دستیابی به هدفش ناکام ماند. چون با تضعیف رهبری ساف، باعث تقویت کمیتههای مقاومت مردمی در اراضی اشغالی شد. برگمن میگوید بسیاری از اسراییلیهایی که در آنعملیات دخالت داشتند حالا با استفاده از مزیت گذشت زمان، وقتی به عقب نگاه میکنند از آن پشیمان هستند.
رونین برگمن میگوید سکوت رسمی درباره ترور ابوجهاد چند دهه ادامه داشت تا اینکه در سال 2012 و زمانیکه در حال نوشتن اینکتاب بوده، پس از آنکه تهدید کرده علیه سازمان سانسور ارتش اسرائیل به دیوان عالی اینکشور شکایت خواهد کرد، سانسور ارتش به او اجازه داده برخی از جزییات ترور را در یدیعوت آحرونوت منتشر کند.
در پی انتشار مطالب برگمن، فرمانده سایرت متکال در نامهای خطاب به تمام سربازان قدیمی اینواحد خواستار پنهانکاری محرمانه فعالیتهای عملیاتی طبقهبندیشده اینواحد شد و خواست اینواحد بیرون از دایره فعالیتهای رسانهای باقی بماند.