سرویس سیاست مشرق- پاییز سال 88 بعدازآنکه برخی از هواداران فتنه سبز در خیابان شعار عبور از جمهوری اسلامی بهسوی جمهوری ایرانی را سر داده و آن را بهعنوان مانیفست جریان براندازی مطرح میکنند، برخی از اعضای گروهک غیرقانونی نهضت آزادی؛ تعدادی از ملیمذهبیها و نیز نمایندگانی از ستاد موسوی و کروبی در منزل محمد بستهنگار(از فعالان ضدانقلاب) جمع شده تا سناریوهای عبور از جمهوری اسلامی را موردبررسی قرار بدهند. در این نشست طولانی که با حضور قابلتوجه ضدانقلاب داخلی تشکیلشده بود، یکی از حاضران در جلسه استقبال از شعارهای جدید در فتنه را مصداق بیانیه انقلابی خوانده و عنوان میکند که زمان آن فرارسیدهاست که در برابر نظام یک حرکت قاطع انجام شود؛ این فرد تعبیر کرده بود که وقت آن رسیده تا جریان اصلاحطلبی یا رومی روم باشد و یا زنگی زنگ!
این سخنان تند با استقبال تعداد زیادی از حاضران در این پلنوم سیاسی روبرو شده و برخی اعلام میکنند که لازم است موسوی و کروبی یک بیانیه مشترک داده و با تائید حرکت فتنه بهسوی جمهوری ایرانی عبور از اسلامی بودن نظام را اعلام کنند. اما این پیشنهاد با مخالفت جدی عزتالله سحابی روبهرو میشود. رئیس گروهک آمریکایی ملی- مذهبیها رو به حاضران میگوید که جنبش سبز(فتنه) هنوز به مرحله بلوغ خود نرسیده و بهجز برخی طبقات متوسط شهری در تهران هیچ پایگاه اجتماعی خاصی ندارد، سحابی با ارائه یک تحلیل طبقاتی- مارکسیستی از آشوبها ادعا میکند که تا زمانی که اغتشاشات با طیف خاکستری پیوند نخورد، طوفان به پا نخواهد کرد. عضو سابق گروهک نهضت آزادی با یادآوری شورشهایی دوران هاشمی در اسلامشهر و ارام توضیح میدهد که تنها مسیر عبور از نظام آشوب اقتصادی است.
استقبال چپها از دلار تلگرامی چه معنایی دارد؟
این روزها اصلاحطلبان رادیکال که در اغتشاشات اخیر نقش ستادی داشتند، برای داغ کردن شورش اقتصادی بهشدت فعالشدهاند، پس از عدم استقبال طیف خاکستری از دو بیانیه براندازانه موسوی و به تبع آن خاتمی، چپهای ستادی از فرصت تلاطمهای ارزی نهایت استفاده را کرده و به دلار تلگرامی دامن میزنند. این تحرکات عجیب از سوی اصلاحطلبان نشان از آن دارد که این گروه سیاسی با ارزیابی طبقاتی از شکست اغتشاشات مهسا سعی دارد نیروی بیشتر با پتانسیل بالاتر به خط آشوب اضافه کند.
برای ارزیابی رفتار اصلاحطلبان بررسی عملکرد آنها در دو ماه اخیر از اهمیت بالایی برخوردار است، چپها پس از گیجی اولیه در مواجهه با آشوبهای شبکه سازمان سیا در برخی محلات به مرور برای خود یک جایگاه تحلیلی تعریف کردهاند، بیانیه براندازانه میرحسین موسوی که رسماً عبور از نظام جمهوری اسلامی را کلید زد و در ادامه بیانیههای مشترکی که چهرههای تندرو جریان اصلاحات در حمایت از سناریو عبور از جمهوری اسلامی را میتوان در راستای ایجاد فضای ادامه تنش تحلیل کرد. البته اصلاحطلبان سعی کردند در طراحی جنگ جدید با نظام جانب احتیاط را رعایت کرده و یک طیف نقش پلیس خوب و طیفی دیگر نقش پلیس بد را بازی کنند.
این سناریو که با استقبال و پشتیبانی گسترده رسانههای معاند طرح و دنبال میشد، از رو درست یک روز پس از بیانیه موسوی محمد خاتمی با ادبیاتی دیگر اما با همان جهتگیری به ساختارهای جمهوری اسلامی حمله کرد خاتمی با تأکید بر اینکه امکانات و توانی که حکومت دارد براندازی (مکانیکی) را غیرممکن ساخته روش اصلاحاتی مرسوم را مسدود ارزیابی کرد که بهزعم او به صخره ستبر بنبست برخورد کرده است.
خاتمی برخلاف موسوی اصلاحات مدنظر خود را منوط به تغییر و اصلاح قانون اساسی ندانست و درعینحال تأکید کرد که اصلاحات با بازگشت به روح قانون اساسی موجود قابل حصول است هرچند خاتمی در زمینهٔ موضوع تغییر قانون اساسی موسوی را همراهی نکرد اما روح حاکم بر بیانیههای وی القاکننده ناامیدی در تمام شئون و تاریک تصویر کردن آینده کشور بود موضوعی که گویی همسو با بیانیه براندازانه موسوی از یک اتاق فکر سرچشمه میگیرد.
نکته جالبتوجه آنکه بعد از بیانیه اخیر میرحسین موسوی برای زیرسوال بردن و درنوردیدن حدود سیاسی رسمی و طرح تغییر قانون اساسی و در ادامه تأکید خاتمی بر فعالیت در چارچوب قانون اساسی فعلی، جبهه اصلاحات بعد از چند روز سکوت بیانیهای منتشر میکند که ضمن همپوشانی با هر دو بیانیه موسوی و خاتمی نظام را به از دست رفتن فرصتها تهدید میکند.
جبهه اصلاحات از یکسو بیاعتنایی حاکمیت به قانون و رای مردم را موجب تغییر رویکرد موسوی از اجرای بدون تنازل قانون اساسی در سال 88 به اصلاح / تغییر قانون اساسی در شرایط فعلی معرفی میکند و از سوی دیگر با تائید مواضع اخیر خاتمی مینویسد با خاتمی همراه باشیم جبهه اصلاحات که در این بیانیه در نقش تعدیل گرو ناجی ظاهرشده بهنوعی موضع رادیکال موسوی را ناشی از عملکرد حاکمیت دانسته و از طرفی با تعدیل موضع خاتمی در مسدود بودن راه اصلاحطلبی مرسوم از اینکه در آینده زمینه برای کنش سیاسی جریان اصلاحات فراهم شود ابراز امیدواری کرده و مینویسد: هرچند صخرهای ستبر در مسیر اصلاحجویی ملت قرارگرفته که منطقاً باید این راه را مسدود بدانیم اما ایمان دینی به قدرت خداوند و کارسازی زمان و صبر و استقامت مردم ما را همچنان به گشوده شدن راهی بهسوی آینده بهتر از دل همین صخره یا ورای آن امیدوار نگاه میدارد روی دیگر بیانیه جبهه اصلاحات تهدید نظام به براندازی توسط مردم بود چنانکه مدعی میشود فرصت برای تحقق راهکارهای خاتمی نامحدود نیست و در صورت بیتوجهی به پیشنهادهای خاتمی و عدم تغییرات بنیادین پنجرههای فرصت عمل پیش پای ملت نیز گشوده خواهد شد و در پایان نیز آورده است ملت برای بهرهگیری از آنها خود را آماده کرده و آماده بماند!
چپهای رادیکال بهخوبی میدانستند که جبهه اصلاحات همچنان زیر آوار ناکارآمدی 8 ساله روحانی دفن شده و تنها راه خروج از زیر این بار سنگین زدن به سیم آخر است! ازاینرو موسوی، خاتمی و جبهه اصلاحات با تعریف سه رینگ مجزا اما هم محیط با یکدیگر سعی کردند فضای اغتشاشات را آغشته به خود کنند. این پیوستگی با اغتشاشات نیاز با کاتالیزوری دارد که جنگ ارزی موجود فرصت آن را فراهم کرده است.
اصلاحطلبان همانطور که در سال 97 با دلار بازی دولتی سعی داشتند آشوبهای دی سال 96 را زنده نگهدارند، این بار نیز سعی دارند با اثرگذاری روی شبکه صرافی در خارج از کشور اغتشاشات را چون آتش زیر خاکستر حفظ کرده و به آن دامن بزند، این طراحی عملیاتی از سوی چپها در داخل موبهمو توسط گروهک منافقین در خارج از کشور در حال اجراشدن است! بر اساس مانیفست جدیدی که محمد خاتمی برای آینده جبهه اصلاحات تعریف میکند هر شخص و رویکرد اعتراضی علیه حاکمیت در چارچوب گفتمان اصلاحطلبی میگنجد تا به گفته او این جزیرههای جدا از هم به هم پیوند بخورند.
هدف راهبردی جریان اصلاحات از اجرای این سناریو 6 محور مهم دارد:
1- تضعیف جایگاه ولایتفقیه و کاهش اختیارات آن از طریق زیر سال برد مشروعیت و مقبولیت آن
2-تضعیف نهادها و ساختارهای حاکمیتی شورای نگهبان، سپاه
3-تحتفشار قرار دادن حاکمیت برای بازگشت جریان اصلاحات به قدرت با نمایندگی مطالبات اقشار مختلف جامعه / جامعهمحوری
4- شکست پروژه یکدستسازی قدرت در افکار عمومی عدم موفقیت دولت و مجلس انقلابی بهعنوان نماد جریان اصولگرایی/ این همانی دولت و حاکمیت
5-تغییر قانون اساسی بعد از بازگشت اصلاحطلبان به قدرت
6- احیای پایگاه جریان اصلاحات برای عملیاتی سازی اهداف فوق است.
حسن روحانی سال 97 در سفر به نیویورک باخانم لاگارد رئیس صندوق بینالمللی پول دیدار کرده و مدتی بعد قیمت بنزین را سه برابر کرد!
پروژه جدید از سوی اصلاحطلبان آنقدر جذابیت دارد که برخی سیاستمداران شکست خورده چون حسن روحانی و طیف اعتدالگرایان نیز جذب آن جذبشدهاند. تکاپوی روحانی برای قبض کردن قدرت با تعریف کلیدواژههای جدید باهدف سفیدسازی معنای خاصی دارد، با این تفاوت که طیف میانه رو انتخابات آتی را نشانه رفته و چپها در منتهی الیه نمودار سیاسی روی اسب براندازی شرطبندی کرده است، این بازی میان عوامل داخلی و خارجی اغتشاشات مخرج مشترک یکسانی دارد!