*******
روزنامههای امروز چهارشنبه 30 فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از دانشجویان، مقصدیابی پولهای بلوکه شده خودرو و پاسخ رئیسی به سران رژیم صهیونیستی در روز ارتش در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر دیروز (سهشنبه) در دیداری دو و نیم ساعته با بیش از هزار نفر از اعضای تشکلها و فعالان مختلف دانشجویی، دانشجو و فعالیتها و مطالبات دانشجویی را یک فرصت و ارزش برای کشور خواندند و با اشاره به راهبرد دشمن برای بدبینکردن ملت ایران به خود و تواناییهای خود، گفتند: برخلاف خواست دشمن، جامعه دانشجویی باید ایجاد تحول در ذهن و واقعیت جامعه ایران و سپس ایجاد تحول در ذهن و واقعیت جهان را در افق بلندمدت نگاه و تلاشهای خود قرار دهد.
دیدار امام خامنهای با دانشجویان در تمامی روزنامههای صبح کشور بازتاب کامل یافته است، روزنامه همشهری درسرمقاله خود درباره این دیدار نوشته است:
رهــبرانقــلاب در دیــدار با دانشجـــویان چند توصیه راهگــشا داشتند که کنار هم یک پیکره از منظومهای پدرانه میسازد. درباره وظیفه یک دانشجوی مطلوب فرمودند: اول ایجاد تحول در ذهن و واقعیت جامعه و در مرحله بعد ایجاد تحول در ذهن و واقعیت جهان. هم افق پیشرو را تصویر کردند و هم توجه توامان به ذهن و واقعیت دادند.
خلاصه اینکه: هم باید در واقعیت تحولخواه بود و هم در معنا بخشیدن به این واقعیت در ذهن. هم بیرون انسان را باید ساخت و هم درون و نوع نگاه او به عالم. حرفهاست که بماند. ایشان فرمودند جوان امروز باید «آرمانخواه» و «واقعبین» باشد. یعنی کسی میتواند در واقعیت و ذهن تحول ایجاد کند که نگاه آرمانی داشته باشد و البته واقعبین باشد که بتواند برای عبور از وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب ارائه طریق کند. از شهدایی نیز بهعنوان الگو نام بردند؛ از آوینی و تهرانیمقدم و کاظمیآشتیانی تا رسیدند به حججی و نزدیکتر شدند تا عجمیان و علیوردی و... فرمودند شبیه شهدا شوید.
و در انتها نیز به یک بلای دامنگیر این روزهای ما اشاره کردند که الحقام الرذائل در شبکههای اجتماعی است. و آن اینکه برای «دیدهشدن» ننویسید. «برکت نمیکند» تمام. و اینطور افق بلند تحول جهانی را به سلوک فردی پیوند زدند... و منظومه پدرانه شکل گرفت.
نقشه ترور خاتمی را چگونه خنثی شد؟
خاطرات تازه منتشرشده هاشمی رفسنجانی نکاتی درباره نقشه ترور محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری وی دارد که روایت آن اینروزها در بازار رسانههای اصلاحطلب داغ است.
روزنامه کیهان در شماره امروز خود نوشته است که روایت تعریف شده از این ماجرا کامل نیست و نیمه دیگری هم دارد، در بخشی از این روایت ناگفته از زبان حسین شریعتمداری آمده است:
روایت مرحوم هاشمی رفسنجانی که در روزنامه شرق و برخی از سایتها و خبرگزاریها از قول ایشان نقل شده است، صحت دارد ولی تمام ماجرا نیست و به قول کلیم کاشانی «اول و آخر این کهنه کتاب افتاده ست»؛ اما آن ماجرا اینگونه بود:
«آخر شب بود که آقای طالقانی، مسئول دفتر اینجانب با بنده تماس گرفت و گفت: یکی از برادران اصرار دارد که حتماً امشب با شما ملاقات داشته باشد. میگوید کار بسیار مهمی دارد که باید حتماً همین امشب با فلانی (شریعتمداری) در میان بگذارم. بعد از تعارفات معمول و حال و احوال، در حالی که صدایش را پایین آورده بود گفت: من طولابی هستم و از محافظان حلقه دوم(یا سوم) آقای خاتمی رئیسجمهور هستم و میتوانم در یک فرصت مناسب به سمت ایشان شلیک کرده و کارش را بسازم! (ظاهراً همین تعبیر را به کار برد). شدیداً یکّه خوردم ولی سعی کردم به روی خودم نیاورم تا رشته سخنش را قطع نکند و از پشت صحنه احتمالی ماجرا و میزان جدی بودن آن باخبر شوم و چنانچه واقعاً توطئهای در میان است برای خنثیکردن آن چارهای بیندیشیم.
در ادامه این روایت جالب توجه آمده است:
پرسیدم چرا چنین تصمیمی گرفتهای!؟ گفت: آقای خاتمی به انقلاب ضربه میزند و افکار منحرفی دارد و... و.! به بهانهای برای چند لحظه از اتاق خارج شدم تا از آمادگی برادرانم، طالقانی و میرزاباقی مطمئن شوم. دیدم که هردو برادر کاملاً آماده و گوش به زنگ هستند. بعد از چند لحظه به دفترم بازگشتم. آرام و خونسرد نشسته بود. از او پرسیدم آیا موضوع را با کسی در میان گذاشتهای؟ گفتم ترور آقای خاتمی خواسته و آرزوی اسرائیل است. شوکه شد و گفت: یعنی مرا عامل اسرائیل میدانید!؟ گفتم تصمیمی که در پی آن هستی، خواسته بیچون و چرای دشمنان اسلام و انقلاب و مخصوصاً آمریکا و اسرائیل و انگلیس است... حرفهای دیگری از همین دست نیز رد و بدل شد و با ناامیدی آمیخته به عصبانیت خداحافظی کرد و رفت. بلافاصله موضوع را با مسئولان سپاه انصار در میان گذاشتیم تا او را تحت نظر بگیرند و ضمن پیشگیری از نقشه شومی که در سر داشت، پشتصحنه ماجرا و افرادی که احتمالاً با او در رابطه بودند را نیز شناسایی کنند. برادران سپاه انصار ضمن پیشگیری از حضور او در تیم حفاظتی آقای خاتمی و انجام بررسیهای دقیق اطلاعاتی او را بازداشت کردند.
رضا پهلوی در راه فرقه تروریستی رجوی
انتشار اخبار و تصاویر سفر رضا پهلوی به سرزمینهای اشغالی فلسطین نشان میدهد او گرچه از سوی حامیانش، شاهزاده یا رضاشاه نامیده میشود، اما سطح استقبال و پذیرایی از او در تل آویو در حد یک شهروند عادی است و طبعاً تحقیرآمیز تعبیر میشود.
روزنامه آرمان ملی درباره این سفر حقارتبار نوشته است:
رضا پهلوی سالهاست خیانتهایی به ایران و مردم این کشور روا میدارد و با شعار حمایت از مردم به تخریب اقتدار و جایگاه مردم میپردازد که نمونه اخیرش دیدار با نتانیاهو و مقامات رژیمصهیونیستی است. نکته قابل تامل آنجاست در حالی رضا پهلوی به اسرائیل سفر کرده که پدر او مواضع محکمی در راستای دوستی با این رژیم نداشت. «ایرنا» نوشت: محمدرضا پهلوی در سال 1967 که اسرائیل در پی جنگ شش روزه سرزمینهای فلسطینی بهاضافه بخشهایی از خاک مصر و سوریه را اشغال کرد، با این حرکت مخالفت کرد. حتی مقامات ایران هم در گفتوگوهای علنی و رسانهای و هم در دیدارهای خصوصی با دیپلماتهای اسرائیلی با اشغال سرزمینهای فلسطینی مخالفت خود را نشان میدادند. حتی هوشنگ نهاوندی از اعضای دربار پهلوی نوشته بود: «دعوت شده بودم به اسرائیل و اجازه گرفته بودم. از وزارت خارجه و اعلیحضرت هم اجازه داده بودند که بروم. به منصور گفتم، گفت: «شما تا عید وزیر میشوید و هیچ صحیح نیست که یک وزیر برود به اسرائیل».
روزنامه جوان نیز در ستون اخبار ویژه خود با اشاره به دیدار ربع پهلوی با نتانیاهو مینویسد:
وضعیت تشریفات استقبال از او در فرودگاه هم جالب توجه است. هشت ایرانی از بین حدود 250 هزار ایرانی ساکن فلسطین اشغالی به استقبال رضا پهلوی رفتهاند، با پرچمهای شیر و خورشید و سرودای ایران؛ تعداد استقبالکنندگان در حدی است که شاهزاده مخلوع پهلوی در فرصتی کوتاه میتواند با تک تک آنها دست بدهد و خوش و بش کند.
شهرام همایون، مدیر یک شبکه تلویزیونی ضدانقلاب در گفتوگویی با منشه امیر، روزنامه نگار اسرائیلی ایرانیتبار، به او انتقاد میکند که چرا به استقبال رضا پهلوی نرفته است. منشه امیر در توضیحات خود میخواهد بگوید که ایرانیهای ساکن سرزمینهای اشغالی، تصور نمیکردند که امکان استقبال از شاهزاده را دارند، وگرنه هزار نفر به استقبال او میرفتند، اما این روزنامهنگار در ضمن این توضیح، اذعان میکند که مقامات رژیم صهیونیستی، با رضا پهلوی طبق پروتکلهای دیپلماتیک و فضای رسمی یک دیدار سیاسی برخورد نکردهاند!
روزنامه ایران پرده آخر نمایش ننگین اپوزیسیون؛ دیدار با سران رژیم منفور صهیونیستی تکرار تاریخ این بار بهشکل کمدی خوانده و نوشته است:
گروههای معاند جمهوری اسلامی بعد از ائتلاف و رونمایی از منشور همبستگی، تلاش کردند که قوای یکدستی علیه ایران به راه اندازند، اما دیری نپایید که اختلافات درونی آنها بر خلاف تلاش برای پنهان سازی، بر همگان ثابت شد.
این ائتلاف حتی توانایی داشتن تشکیلات ساده و برگزاری محافلی یکدست را ندارد و آنقدر از درون به استضعاف کشیده شده که قدرتی را برای ادامه مسیری که تنها با جنجالسازی طی شده، ندارد. بدنه فاسد اپوزیسیون که پیشتر با حضور عناصر گروهکهای تجزیهطلب و تروریست رسوا شده بود، اکنون نیز پردهای دیگر از فساد درونیاش را به نمایش گذاشته است.
ایران نوشته است:
قرین شدن پهلوی با رژیم آدمکش اسرائیل، یک افتضاح آشکار برای جریان اپوزیسیون است که به سابقه جنایتکارانه شاه مخلوع برمی گردد و رویه جدیدی نیست. سویه دیگر ماجرا، اسرائیل است که بطور حماقت باری سعی میکند برای تقابل با ایران به مهرههای سوخته متمسک شود؛ چرا که ناکارآمدی ابزارهای مقابله با جمهوری اسلامی و فقر راهبردی علیه آن، رژیم را به استیصال رسانده است. از این رو، عکس یادگاری دو فرد بازنده با یکدیگر، معنایی جز تسلی دادن در ناکامیها علیه جمهوری اسلامی به هم ندارد. این موضوع نشان میدهد که دشمنان نظام، هنوز نمیتوانند باور به قدرت درونی جمهوری اسلامی را برای خود هضم یا حتی معنا کنند.
روزنامه خراسان در سرمقاله خود درباره خیانت آشکار ضد انقلاب مینویسد:
واقعیت این است که تقریبا عموم مردم ایران نگاه مثبتی به اسرائیل ندارند. حالا چه شده است که رضا پهلوی بر خلاف پدرش که حداقل در ظاهر به مذهب شیعه پایبند بود وحتی به حرم رضوی می آمد، این گونه به دیوار براق یهودیان متوسل شده است؟ شاید درک رضا پهلوی این است که با سفر به اسرائیل و کسب حمایت این رژیم میتواند زمینهساز حمله خارجی علیه ایران شود، غافل از این که اسرائیل در درون خود شاهد بحران بزرگی است و سران این رژیم تاکنون بارها درباره خطر گسست وفروپاشی آن هشدار دادهاند.