امروز با خیام و کوزه هایش: این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست

خیام، شاعر نام آور ایرانی، رباعیات دل انگیز و آموزنده متعددی با خمیرمایه "کوزه" دارد. او دنیا را فانی تر از آنی می بیند که بشود بدان دل بست؛ چه آن که می داند همگان روزی به کام مرگ خواهند رفت و زیر خاک، با خاک یکی خواهند شد و سپس خمیر کارگاه کوزه گران! رباعیات او این واقعیت را به زیبایی هر چه تمام، مکرر در مکرر تصویر کرده است.

 در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

***

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم

در ده تو به کاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم

***

این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست

این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که بر گردن یاری بوده‌ست

***

دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار

و آن گل بزبان حال با او می‌گفت
من همچو تو بوده‌ام مرا نیکودار

***

از کوزه‌گری کوزه خریدم باری
آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری

شاهی بودم که جام زرینم بود
اکنون شده‌ام کوزه هر خماری

***

در کارگه کوزه‌گری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای

میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای

رای:نگاه

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر