ماهان شبکه ایرانیان

شبهات پُرتکرار در موضوع زن و دختر در فضای مجازی

محتوای اصلی شبهات فضای مجازی با محوریت جنس زن حول این موضوع و مسئله می گردد که زن در آیین مقدس اسلام فاقد جایگاه و ارزش است، حقوق و ارزشی که برای مرد در اسلام ذکر شده برای جامعه زنان لحاظ نشده و این قشر مهم جامعه همانند کالای درجه۲ با آن برخورد شده است!

شبهات پُرتکرار در موضوع زن و دختر در فضای مجازی

شبهۀ اول: زن و دختر موجودی طفیلی و درجه2

محتوای اصلی شبهات فضای مجازی با محوریت جنس زن حول این موضوع و مسئله می گردد که زن در آیین مقدس اسلام فاقد جایگاه و ارزش است، حقوق و ارزشی که برای مرد در اسلام ذکر شده برای جامعه زنان لحاظ نشده و این قشر مهم جامعه همانند کالای درجه2 با آن برخورد شده است!

پاسخ شبهه

بر خلاف تصوّر و ادعای مضحکی که شبهه افکنان در خصوص جایگاه زن در فرهنگ اسلامی ترویج و تبلیغ می نمایند، به طور قطع و یقین می توان گفت اگر زن در اندیشۀ اسلامی جایگاهی رفیع تر از مرد نداشته باشد، بی گمان ارزش او کم تر از جامعۀ مردان نخواهد بود. در واقع برخلاف تصور و ادعای شبهه افکنان در فرهنگ اسلامی ملاک و معیار ارزش گذاری اقشار جامعه نه تنها جنسیت مذکر و مؤنث نیست؛ بلکه شاخص، تقوا و پرهیزکاری است، شاخص مهمی که مراتب و جایگاه افراد را در حیات مادی و معنوی رونق و ارتقاء می بخشد. این مطلب موضوعی است که در اصلی ترین منبع فرهنگ و اندیشۀ اسلامی یعنی قرآن کریم این چنین به آن اشاره شده است:

1. نکوهش بینش جاهلی

فرهنگی که بر جامعۀ عصر نزول حاکم بود، فرهنگی در اوج انحطاط و پستی بود، جامعه زنان چنان زبون و بی مقدار به حساب می آمدند، که حتّی وقتی کسی صاحب دختر می شد آن چنان دگرگون و احساس سرخوردگی می کرد که دوست می داشت، دختر خود را زنده زنده در گور بگذارد؛ قرآن کریم بر این باورهای غلط و غیر انسانی خط بطلان کشیده و رفتار آنان را محکوم می کند. (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کظیمٌ یتواری منَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَیمْسِکهُ عَلی هُونٍ أَمْ یدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یحْکمُون)[1]؛ «در حالی که هرگاه به یکی از آن ها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و به شدّت خشمگین می گردد به خاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می کنند.»

2. جنسیت ملاک ارزش گذاری نیست!

جنسیت و رنگ افراد نقش و تأثیری در ارزش گذاری افراد ایفا نمی نماید، چرا که خدای متعال میزان اعتبار و ارزش افراد را پایبندی آن ها به موازین دینی و اخلاقی معرفی می فرماید: (یا أَیهَا النَّاسُ إِنا خلَقْناکمْ منْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ(؛[2] «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بی تردید، خداوند دانای آگاه است.»

علامه طباطبایی ذیل این آیۀ شریفه می نویسد:

«مردم از این جهت که مردمند همه با هم برابرند، و هیچ اختلاف و فضیلتی در بین آنان نیست، و کسی بر دیگری برتری ندارد، و اختلافی که در خلقت آنان دیده می شود که شعبه شعبه و قبیله قبیله هستند تنها به این منظور در بین آنان به وجود آمده که یکدیگر را بشناسند، آن مزیتی که مزیت حقیقی است و آدمی را بالا می برد، و به سعادت حقیقیش که همان زندگی طیبه و ابدی در جوار رحمت پروردگار است می رساند، عبارت است از تقوی و پروای از خدا».[3]

3. کرامت مساوی برای زن و مرد

برخلاف تبلیغات و سیاه نمایی هایی که شبهه افکنان در مورد جایگاه زنان در اسلام تبلیغ می کنند، این آیین برای این قشر از جامعه انسانی، بدون هیچ گونه تفاوتی با جنس مرد ارزش و امتیاز قائل است. برای نمونه خدای متعال در قرآن کریم وقتی در مقام بیان کرامت انسان آیه ای را بیان می کند، بدون هیچ تفاوتی در جنسیت افراد و با آوردن لفظ عام «بَنی آدَمَ» زن و مرد را صاحب کرامت معرفی می فرماید: (وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ(؛[4] «و هر آینه فرزندان آدم را گرامی داشتیم.»

مرحوم طبرسی در جوامع الجامع ذیل این آیه شریف این چنین بیان می دارد:

«آثار گرامی داشتن خداوند بنی آدم را این است که به آنان عقل و خرد داده تا بیندیشند و نیروی تشخیص خوب از بد را عنایت فرموده، و به صورت زیبا و اندام موزون آن ها را خلق کرده و تدبیر امر معاش و معاد به آنان ارزانی فرموده، و ایشان را بر تمام آنچه در زمین قرار دارد تسلّط داده و همه موجودات زنده را مسخّرشان ساخته است.»[5]

4. جایگاه برابر زن و مرد در قرآن

خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند: (إِن الْمسْلِمینَ وَ الْمسْلِماتِ وَ الْمؤْمِنینَ وَ الْمؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکرینَ اللَّهَ کثیراً وَ الذَّاکراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً (؛[6] «به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.»

با اندک تأملی در این آیه شریفه از کلام اللّه مجید، به این نکته مهم دست می یابیم که هرآن چه نزد خدا ارزش و مقام و کمال به حساب می آید، بدون هیچ گونه تفاوت و فرقی برای زن و مرد مساوی است و هیچ گونه امتیاز بیش تری برای مرد قائل نشده است.

شبهه دوم: لزوم رضایت پدر در ازدوج دختر

یکی از شبهاتی که در خصوص جایگاه دختران در اندیشه اسلامی مطرح می شود، لزوم رضایت پدر در ازدواج دختر است، شبهه افکنان با زیر سؤال بردن این قیومیت و ولایت مدعی هستند این موضوع موجب سلب آزادی دختران شده و به نوعی در حق آنان اجحاف صورت گرفته است؟

پاسخ به شبهه

چند پاسخ در جواب این شبهه می توان ارائه کرد:

1. در پاسخ به شبهه باید گفت تشریع این حکم نه تنها موجب ظلم و اجحاف در حق دختران نیست، بلکه تدبیر حکیمانه و هوشمندانه است که زمینۀ خیرات و برکات فراوانی در زندگی دختران شده است؛ چرا که عموماً پدر به علت علاقه شدید به فرزندش مصالح دختر خود را مدنظر قرار می دهد، در واقع این نوع اعمال مدیریت و ولایت موجب شده است تعداد کثیری از دختران از طمع و هوس بازی نظر بازان و شهوت بازان در امان باشند، چرا که این ولایت و سرپرستی همچون فیلتر بسیار خوبی بوده که مانع نفوذ ویروس های شیطانی و مخرب شده است، این در حالی است که اگر این نظارت و مدیریت از زندگی دختران برچیده می شد، به طور قطع و یقین لطمات و آسیب های پیش روی آن ها قابل حد و شمارش نبود.

شاید این چنین اشکال وارد شود که برخی از والدین با سوء مدیریت خود برخی از فرصت های خوب را از دخترانشان سلب کرده که در جواب می گویم؛ آن چه در این مسئله باید به آن توجه داشت این است که، سوء تدبیر برخی افراد را نباید به کل جامعه والدین سرایت داد، در ثانی عدم ولایت و مدیریت برخی افراد موجب کنار گذاشتن یک قانون خوب نیست.

2. این حکم اسلامی ویژه دخترانی است که دوشیزه بوده و سابقۀ ازدواج قبلی نداشته اند، بنابراین اگر دختری قبلاً ازدواج کرده و با همسرش رابطه زناشویی داشته برای ازدواج بعدی خود نیازمند به اجازه پدر یا جد پدری نیست، چه بسا علت آن که دختری که قبلاً ازدواج کرده نیازمند اجازه پدر در ازدواج بعدی نیست، تجربه و بلوغ فرهنگی، اجتماعی، فکری، و مدیریتی باشد که در ادامه زندگی برای او تحصیل شده است.

3. این اجازه به معنای امکان اجبار دختر توسط پدر به ازدواج با فرد خاصی نیست؛ زیرا رضایت دختر از شروط لازم برای ازدواج بوده و بدون آن عقد صحیح نیست. به این ترتیب اگر دختری بدون رضایت به عقد ازدواج پسری در آید این ازدواج صحیح نبوده و آن ها زن و شوهر یکدیگر به شمار نمی آیند.

4. با این وجود در میان برخی از فقها در مورد لزوم اذن پدر در ازدواج دختر باکره ای که به سن رشد رسیده و به اندازه کافی از قدرت تشخیص برخوردار است و از طرفی ولی او نیز از کفایت لازم برخوردار نیست اختلاف نظر وجود دارد.[7]

شبهه سوم: زن از دنده مرد آفریده شده است

برخی برای اثبات سیاه نمایی خود به برخی از آیات الهی متمسّک شده و این چنین ادعا می کنند که، قرآن نه تنها حقوق زن، بلکه موجودیت طبیعی او را بخشی از وجود مرد می داند و اصالتی ذاتی برای زن قائل نیست! و قائل به این است که زن از قسمتی از بدن مرد آفریده شده است: (یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکم من نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا(؛[8] «ای مردم، از پروردگارتان پروا داشته باشید که شما را از نفس واحده ای آفرید و از آن زوج او را آفرید.. .»

پاسخ شبهه

از جمله بهترین جواب هایی که می توان به این شبهه قرآنی داد، پاسخ علامه طباطبائی(ره) ذیل این آیه شریفه است که می نویسد:[9]

ظاهر جمله مورد بحث یعنی جمله (وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها) این است که می خواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود، و انسانی بود مثل خود او، و این همه افراد بی شمار از انسان، که در سطح کره زمین منتشر شده اند، همه از دو فرد انسان مثل هم و شبیه به هم منشأ گرفته اند، و بنا بر این حرف «من» من نشویه خواهد بود، و جمله مورد بحث همان نکته ای را می رساند که آیات زیر در صدد افاده آن است:

(وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً لِتَسْکنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بینَکمْ موَدَّةً وَ رَحمَةً)[10]؛

(وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکمْ مِنْ أَزْواجِکمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً([11]؛

(فاطِرُ السماواتِ وَ الْأَرْض، جَعَلَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً، وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یذْرَؤُکمْ فِیهِ([12]؛

برخی از روایات نیز به طور صریح این چنین بینش و نگاهی را در خصوص خلقت زن مورد تردید و انکار قرار داده است:

زرارة بن اعین روایت کرده که از امام صادق(ع) در ارتباط با چگونگی آفرینش حضرت حوّا (، پرسشی به عمل آمده و به ایشان عرضه شد که افرادی معتقدند، پروردگار، حوا را از پایین ترین استخوان های دنده سمت چپ آدم خلق کرد! امام در پاسخ فرمودند که خداوند از این کار، پاک و منزه است! آیا فردی که چنین اعتقادی دارد، بر این پندار است که خداوند، توانایی آن را نداشته تا همسری برای آدم بیآفریند که از دنده های او نباشد، تا این ابهام برای یاوه گویان ایجاد نشود که آدم با قسمتی از بدن خودش ازدواج کرد؟! این چه باوری است که برخی بدان معتقدند؟! پروردگار، خودش بین ما و ایشان قضاوت کند!»[13]

شبهه چهارم: تفاوت دیه مرد و زن

یکی از شبهات پرتکراری که از سوی برخی افراد همواره به آن دامن زده شده و تلاش می شود به وسیلۀ آن مبانی و آموزه های دینی مورد خدشه قرار گیرد، تفاوت دیه مرد و زن است. کم بودن دیه زن در برخی از موارد موجب شده است برخی معاندان و شبهه افکنان بدون رعایت هیچ یک از موازین اخلاقی و عقلی هجمه های سنگینی به آموزه های دینی و اسلامی داشته باشند.

پاسخ شبهه

دیه ای که در خصوص قتل غیری عمدی زن و مرد گرفته می شود به هیچ وجه «بهای خون» انسان نیست؛ چرا که ارزش خون انسان ها چه از جنس زن باشند و چه از جنس مرد را نمی توان با مال ومنال دنیا مقایسه کرد؛ چرا که خداوند متعال زن و مرد را از یک جنس خلق کرده است. (خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة(؛[14] «او شما را از یک نفس آفرید.»

با این فرض که دیه برای جبران خسارت وارده به «مجنی علیه» یا خانواده اوست، گفته می شود از آن جا که مرد نقش بیش تر و مؤثرتری در زندگی اقتصادی دارد، و از بین رفتن و یا صدمه دیدن او لطمه بیش تری به اقتصاد خانواده وارد می آورد، به ویژه که در نظام حقوق اسلام، اداره خانواده و مسئولیت تأمین معیشت آن با مرد است. بنابراین دیه او باید بیش تر باشد.

از این منظر تفاوت دیه زن و مرد، هرگز به معنای پائین تر بودن ارزش زن نیست، بلکه بدان دلیل است که تبعات از دست دادن مرد یا صدمه دیدن او از لحاظ اقتصادی بیش تر از زن است، و حال که قرار است این ضایعه به صورت مادی جبران شود، و در واقع تحت عنوان دیه خسارت داده شود، و طبعاً این تفاوت وضع باید در نظر گرفته شود. از آن جا که حکم شرعی و قانونی با توجه به وضع غالب تعیین می شود، وضع غالب این است که مرد تأمین کننده هزینه خانواده و دارای نقش مؤثرتر در وضع اقتصادی و مالی است، بنابراین خسارت قابل پرداخت به او یا خانواده اش تحت عنوان دیه بیش تر از آن تعیین شده است. و امروز بیش تر صاحب نظران با این تبیین تفاوت دیه زن و مرد را توجیه می کنند. هر چند که باید خاطر نشان کرد در اسلام از نظر بعد انسانی و الهی و ارزشی، تفاوتی بین زن و مرد نیست بلکه تفاوت در بازده اقتصادی است، و حکمت تفاوت دیه به عنوان جبران خسارت نیز بر این معیار توجیه پذیر است.[15]

شبهه پنجم: تفاوت ارث زن و مرد

از جمله شبهات پر تکراری که در فضای مجازی بارها و بارها دست به دست می شود و به وسیله آن هجمه سنگینی به آموزه های حقوقی اسلام وارد می شود، مسئله تفاوت ارث زن و مرد است.

پاسخ شبهه

نکته اول: این همه تخریب و هجمه در خصوص قانون ارث در آیین مقدس اسلام در حالی به آن دامن زده می شود که قبل از ظهور اسلام یا به زن ارث نمی دادند، سهم قطعی نداشت، ولی آیین مقدس اسلام نه تنها این حقّ را برای جامعه زنان به رسمیت شناخت، بلکه برای آن قانون وضع کرده و همگان را ملزم به رعایت آن حق نمود: (لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا تَرَک الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا تَرَک الْوالِدان وَ الْأَقرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کثُرَ نَصیباً مَفْرُوضاً([16]؛ «برای مردان، از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می گذارند، سهمی است؛ و برای زنان نیز، از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان می گذارند، سهمی؛ خواه آن مال، کم باشد یا زیاد؛ این سهمی است تعیین شده و پرداختنی.»

این آیه در حقیقت گام دیگری برای مبارزه با عادات و رسوم غلطی است که زنان و کودکان را از حقّ مسلم خود محروم می ساخت، و بنا بر این مکمل بحث هایی است که در آیات سابق گذشت، زیرا اعراب با رسم غلط و ظالمانه ای که داشتند زنان و فرزندان خردسال را از حقّ ارث محروم می ساختند، آیه روی این قانون غلط خط بطلان کشیده و گفت: " مردان سهمی از اموالی که پدر و مادر و نزدیکان بجای می گذارند دارند و زنان هم سهمی خواه کم باشد یا زیاد" بنا بر این هیچ یک حق ندارد که سهم دیگری را غصب کند.[17]

نکته دوم: این چنین نیست که همواره ارث زن نصف مردان باشد، از این رو در برخی موارد زن بیش از مرد یا مساوی با او ارث می برد، در ادامه به برخی از این موارد اشاره می کنیم.

یک). هنگامی که فردی بمیرد و دارای یک دختر و یک پدر باشد. در این صورت دختر میت 2/1(یک دوم) یا همان نصف از اموال را ارث می برد در حالی که به پدر میت 6/1(یک ششم) تعلق می یابد.

دو). اگر زن در نسبت از مرد به میت نزدیک تر باشد از اموال میت ارث می برد و حال آن که مرد اصلا ارث نمی برد. مثلا میت فقط یک دختر و یک برادر داشته باشد که در این صورت همه اموال به دختر می رسد و برادر هیچ ارثی نمی برد.

نکته سوم: محققان حکمت تعلق دو برابر سهم الارث مردان بر زنان را این چنین توجیه کرده اند که نفقه زن یعنی هزینه مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، همسر، از زمان عقد تا پایان عمر و هم چنین نفقه فرزندان از آغاز تولد تا سن خودکفایی، بر عهده مرد گذاشته شده است و مردان نسبت به اعضای خانواده خویش دارای وظایف اقتصادی هستند، و سالیان طولانی می بایست بخش مهمی از اموال خود را صرف همسر و فرزندان نمایند، علاوه بر آن پسران با ازدواج موظف به پرداخت مهریه می شوند، بنابراین ارادۀ الهی بر این امر تعلق گرفته تا این که به گونه ای کمبود دریافتی مرد و بار سنگین اقتصادی او جبران شود.[18]

شبهه ششم: زنان فاقد عقلانیت و درایت

یکی از دیگر از شبهاتی که در فضای مجازی به آن بسیار دامن زده می شود، توجه دادن مخاطب به موضوی بی عقلی زنان در روایات اسلامی است! به این معنا که در بعضی از روایات زنان ناقص عقل معرفی شده اند، آیا این توهین به جامعه زنان به شمار نمی آید؟

پاسخ به شبهه

هر چند به بسیار از محققان به طور تفصیلی به این موضوع پرداختند، و وارد شدن در این شبهه مقالات متعددی را می طلبد ولی در پاسخ به این شبهه می تواند به چند نکته بسیار مهم اشاره داشت نکات بسیار مهمی که محققان علوم اسلامی و به خوبی این نکات را در پاسخ های خود منعکس کرده اند.

نکته اول: با بررسی سندی روایاتی که زن را ناقص العقل خطاب کرده به خوبی می توان به ضعف سندی آن ها اشاره داشت. به طور مثال دو روایتی که جناب صدوق در «من لا یحضره الفقیه» نقل کرده اند مرسل است. [19] روایتی را که جناب کلینی در کافی نقل کرده نیز از لحاظ سند اعتبار لازم را ندارد چرا که مرسل به حساب می آید چرا که مراد از «عَمَّنْ ذَکرَهُ عَنْ أَبی عبْدِ اللَّه» مشخص نیست.[20] روایات که جناب شیخ حر عاملی در وسایل الشیعه در این خصوص نقل کرده اند مرسل می باشند.[21] در واقع به اذعان محققان یکی از ایراد های اصلی این دسته روایات ضعف سندی است، از این رو به روایاتی که در این خصوص در کتبی همچون کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب، وسایل الشیعه و بحارالانوار نقل شده از حیث سند نمی توان اعتماد کرد.[22]

نکته دوم: با بررسی محتوای روایات می توان این چنین بیان کرد که این چنین نیست که تمامی زنان ناقص العقل معرفی شده باشند، کما این که در روایتی که علامه مجلسی از امام علی(ع) نقل کرده، شاهده هستیم که حضرت برخی زنان را شایسته مشورت معرفی می فرمایند: «إِیاک وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ إِلَّا مَنْ جَرَّبْتَ بِکمَالِ عَقْل؛[23] برحذر می دارم تو را از مشورت با زنان مگر آن زنانی که به دارا بودن کمال عقل تجربه شده اند.. .» بنابراین احادیث نقصان عقل زنان(بر فرض که از ناحیه معصوم صادر شده باشند) فقط در مورد برخی از زنان می باشند نه همۀ آن ها.

نکته سوم: با دقت و تأمل در برخی از آیات قرآن کریم به خوبی با سبک زندگی زنانی مواجه می شویم که شاخص عقلانیت و هوش و ذکاوت برتر در زندگی آن ها موج می زند، بلکه عقل ورزی آن ها از جامعه مردان نیز پیشی گرفته است؛ زنانی که با انتخاب صحیح در مواجه با حوادث و روخ دادهای غیر مترقبه نشان داده اند که از قدرت تحلیل عقلانی بالایی برخوردار بوده اند. به طوری که به عنوان الگو به جامعه انسانی معرفی شده اند، اگر واقعاً زن فاقد هوشمندی و عقلانیت است چرا خدای متعال برخی از زنان را این چنین به نیکی می ستاید. زنانی از جنس آسیه همسر فرعون، [24] سارا و هاجر همسر ابراهیم خلیل الله، یا نمونه مسلم هوشمندی و عقل ورز «بلقیس» است که درایت و آینده نگری و حق گرایی در زندگی او چشم نوازی می نماید، کسی که باری تعالی در وصف و معرفی او این چنین بیان می دارد: (اِنی وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ وَ اُوتیَتْ منْ کُلِّ شَیْ ءٍ... قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ([25]؛

سخن پایانی

اگر با نگاه واقع بینانه به حکمت و مصالح احکامی که در خصوص جامعه زنان و دختران در منابع دینی تشریع شده است دقت و تأمل نماییم اقرار خواهیم داشت که در هیچ یک از این احکام، آیین مقدس اسلام به دنبال اجحاف در حقوق زنان نبوده است. همه احکام الهی در بر دارنده مصالح و حکمت های هوشمندانه و عادلانه ای است که برخی از آن ها برای جامعه بشری به خوبی آشکار نشده، از این رو مخفی و یا پنهان بودن این مصالح و حکمت ها نباید موجب تردید و شک در ضرورت و نیک شمردن آن ها شود.

پی نوشت ها:

[1] نحل / 58-59.

[2] حجرات / 13.

[3] المیزان، علامه طباطبائی، مترجم: موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374 ش، ج 18، ص 490.

[4] اسراء / 77.

[5] جوامع الجامع، طبرسی فضل بن حسن، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1377 ش، ج 3، ص 479.

[6] احزاب / 35.

[7] حقوق زنان، برابری یا نابرابری، زهرا آیت اللهی، دفتر نشر معارف، قم، 1395 ش، ص 194.

[8] نساء / 1.

[9] المیزان، ج 4، ص 216.

[10] روم / 21.

[11] نحل / 72.

[12] شوری / 11.

[13] من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق، ج 3، ص 379، ح 4336.

[14] زمر / 6.

[15] زن در آئینه جلال و جمال، جوادی آملی، انتشارات اسراء، قم، چاپ دوم، 1376، ص 421.

[16] نساء / 7.

[17] تفسیر نمونه، مکارم شیراز ی و جمعی از نویسندگان، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1371 ش، ج 3، ص 274.

[18] حقوق زنان برابری یا نابرابری، زهرا آیت اللهی، ص 357.

[19] من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم،  1413 ق، ج 3، ص 391، ح 4375.

[20] الکافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1407 ق، ج 5، ص 322.

[21] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسة آل البیت، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 27، ص 272، ح 33756.

[22] حقوق زنان برابری یا نابرابری، زهرا آیت اللهی، ص 121.

[23] بحارالانوار، مجلسی، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 100، ص 253، ح 56.

[24] وَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قٰالَتْ رَبِّ اِبْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً...؛ خداوند برای کسانی که ایمان آورده اند (آسیه) زن فرعون را مثال می زند... آن گاه که [در مقابل تهدیدات فرعون] گفت: پروردگارا خانه ای در نزد خودت (بهشت)، برای من ینا ما...»

[25] نمل / 23-43.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان