ماهان شبکه ایرانیان

واژه‌خانۀ عصر ایران

کاست و نظام کاستی چه بود؟

نظام کاستی به نظامی اطلاق می‌شد که در آن هیچ گونه تحرک اجتماعی و پویایی گروهی در کار نبود و به همین دلیل انتقال از یک کاست به کاست دیگر تقریبا غیرممکن بود. بویژه حرکت از کاست پست‌تر به کاست بالاتر.

  عصر ایران - کاست (Caste) از واژۀ پرتغالی Casta و واژۀ لاتین Castus به معنای خالص و بدون اختلاط و آمیزش آمده است. کاست واژه‌ای بوده در وصف "طبقۀ اجتماعی بسته" و به معنای دقیق‌تر، دلالت دارد بر عبارت است از نوعی "طبقه‌بندی اجتماعی".

طبقات اجتماعی قاعدتا بسته نیستند. یعنی یک کارگر ممکن است روزی سرمایه‌دار شود. در این صورت او برای راهیابی از طبقۀ کارگر به طبقۀ سرمایه‌دار منعی ندارد. همچنین یک "روحانی" ممکن است روزی "روشنفکر" و یک مسیحی ممکن است روزی مسلمان شود.

اما کاست دلالت دارد بر یک طبقۀ اجتماعیِ بسته. یعنی کسی از بیرون نمی‌تواند وارد یک کاست شود، کسی هم نمی‌تواند از یک کاست خارج شود.

نظام کاستی به نظامی اطلاق می‌شد که در آن هیچ گونه تحرک اجتماعی و پویایی گروهی در کار نبود و به همین دلیل انتقال از یک کاست به کاست دیگر تقریبا غیرممکن بود. بویژه حرکت از کاست پست‌تر به کاست بالاتر.

با این حال این مفهوم، به قول ماکس وبر، یک "نمونۀ آرمانی" است. به عبارت دیگر، کاست به عنوان یک "طبقۀ اجتماعیِ بسته"، لزوما صد در صد بسته نیست. ولی گشودگی‌اش آن قدر کم بوده که جامعه‌شناسان آن را "بسته" محسوب کرده‌اند.

کاست‌ها در طول تاریخ انواع و اقسام داشته‌اند. مثل کاست‌های مذهبی، نژادی، شغلی، سیاسی. از حیث مصادیق تاریخی می‌توان به کاست فراعنۀ مصر، کاست جنگجویان، کاست بازرگانان، کاست بردگان، کاست کشاورزان، کاست هنرمندان در مصر کهن و کاست‌های مختلف در یونان باستان و روم قدیم (مانند گلادیاتورها) و کاست‌های هندوستان.

سخت‌ترین روابط اجتماعی کاستی، از حیث بسته بودن طبقه، در هندوستان وجود داشت که هنوز هم انواع و درجاتی خفیف‌تر از آن، در پاره‌ای مناطق هند یافت می‌شود که ریشه در محدودیت‌های فرهنگی، مذهبی، عقیدتی و آموزشی و پرورشی دارد.

در نظام کاستی طبقات منفصل بودند و هیچ گونه تحرک اجتماعیِ افقی و عمودی صورت نمی‌گرفت و طبقات گوناگون هر یک گروه‌های متعددی را در بر داشتند و مشاغل ویژه‌ای را متعهد و آداب و رسوم خاصی را دارا بودند. خروج از یک کاست و ورود به کاست دیگر نیز، چنانکه گفته شد، ممکن نبود.

در شیوۀ عمل کاست‌ها درجات مختلفی از تحجر و انعطاف‌ناپذیری در کار بوده است و فرایند تصمیم‌گیری دربارۀ یک عمل، آگاهانه و ارادی نبوده است.

نظام کاستی در مجموع یک نظام اجتماعی راکد و موقعیت‌ها در آن موروثی است. به همین دلیل چنین نظامی تضاد اساسی با ارزش‌های دموکراتیک دارد. با این حال تحقق دموکراسی در هندوستان، نشان داد که حتی با وجود چنین نظام اجتماعی غیردموکراتیکی، می‌توان نظام سیاسی دموکراتیک برپا کرد.

برینگتن مور، مورخ و جامعه‌شناس سیاسی، که زدودن ریشه‌های اجتماعی دیکتاتوری را بدون توسل به خشونت ناممکن می‌دانست، در کتاب مشهورش (ریشه‌های اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی)، گذار مسالمت‌آمیز هندوستان به دموکراسی در عین تداوم بقایای نظام کاستی را معمایی می‌دانست که در آینده باید تکلیفش روشن شود.

مور کتابش را در دهۀ 1960 میلادی نوشت و در آن کتاب مدعی بود برطرف نشدن مشکلات اجتماعی دموکراتیزاسیون در هندوستان، چشم‌انداز روشنی پیش روی نظام سیاسی دموکراتیک این کشور قرار نمی‌دهد.

با این حال به نظر می‌رسد که هندوستان، برخلاف پیش‌بینی مور، تقریبا موفق شده بدون تن‌دادن به خشونت‌، از نظام اجتماعی کاستی و غیردموکراتیکش تا حد زیادی فاصله بگیرد. رشد شهرنشینی در هند و برنامه‌های دولت این کشور در راستای اعمال سیاست "تبعیض مثبت"، طی هفتاد سال اخیر، در کمرنگ ساختن نظام کاستی در این کشور موثر بوده است.

جامعۀ بزرگ هندوها در هند، مصداق بارز تحقق نظام کاستی در طول تاریخ و حتی در دوران مدرن بوده. برهمن‌ها (طبقۀ روحانیان ارشد)، کشاتریاها (طبقۀ شاهزادگان و جنگاوران)، ویشایاها (طبقه بازرگانان، صعنتگران و کشاورزان) و شودراها (طبقۀ کارگران) طبقات چهارگانۀ جامعه طبق آموزه‌های متون هندو بودند و هر کس که عضو این چهار طبقه نبود، "نجس" یا فرد لمس‌ناپذیر (دالیت) قلمداد می‌شد.

پیداست که این نظام اجتماعی اساسا خلاف ارزش‌های جهان مدرن بوده. فقدان تحرک اجتماعی در نظام کاستی، عامل اساسی ضدیت با شایسته‌سالاری در این نظام اجتماعی بود. با این حال هندوئیسم صرفا واجد این جنبۀ غیردموکراتیک نبود. نفی اساسی خشونت در آیین هندو، عامل مثبتی بود که راه را برای عبور مسالمت‌آمیز این کشور از نظام کاستی فراهم کرد.

همچنین آیین هندو به دلیل جهان‌بینی خاصی که به پیروانش عطا می‌کرد، تبعیض‌های ساختاری نظام کاستی را نیز قابل تحمل می‌کرد و همین یکی از علل مبتلا نشدن محرومان و فرودستان هندی به "خوی انقلابی" بود. در واقع در هند "تئوریزه شدن تبعیض"، مانع شکل‌گیری روحیۀ انقلابی و عامل تداوم نظام کاستی بود.

 

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان