به گزارش تابناک در ادامه این مطلب آمده است:« صرف نظر از انتقادات واردشده به توافق هستهای سال 2015؛ موسوم به برجام که دولت باراک اوباما آن را با مشارکت چهار عضو دائم دیگر شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه اروپا (1+5) به سرانجام رساند، این اطمینان حاصل شده بود که تهران تا نقطه گریز هستهای، یعنی دستیابی به مواد لازم برای برای شکافت هستهای موردنیاز، یک سال فاصله خواهد داشت. ایران اما اکنون میتواند هر لحظه به آن نقطه برسد.» از زمان تصمیم غیرمسوولانه ترامپ برای خروج از برجام -توافقی که او آن را «بدترین توافق ممکن» توصیف میکرد- و اعمال مجدد تحریمها با هدف پیگیری سیاست موسوم به «فشار حداکثری»، ایران سانتریفیوژهای سریعتر و پیشرفتهتری را وارد مدار کرده و ظرفیت غنیسازی خود را به شدت افزایش داده است.
موسسه علوم و امنیت بینالملل که دیوید آلبرایت، بازرس سابق تسلیحاتی، مدیریت آن را بر عهده دارد، بر اساس گزارش فصلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، دیدهبان اتمی سازمان ملل متحد، که در ماه فوریه منتشر شد، تخمین میزند که ایران میتواند طی 12 روز به اورانیوم، با غنای لازم برای ساخت سلاح هستهای دست یابد. ایران باید تنها از سه آبشار سانتریفیوژ پیشرفته و نیمی از ذخایر فعلی اورانیوم 60 درصدی خود، برای رسیدن به سلاح اتمی استفاده کند.
موسسه علوم و امنیت بینالملل همچنین در گزارش خود آورده است که اگر ایران از همه ذخایر اورانیوم غنیشده با غنای بالا استفاده کند، ظرف یک ماه میتواند به مواد لازم برای چهار بمب اتم دیگر نیز دست یابد و اگر در دو ماه بعدی، از ذخایر اورانیوم خود با غنای پایین، (مثلا اورانیوم غنی شده زیر 5 درصد) استفاده کند، میتواند دو بمب دیگر نیز بسازد. البته هیچکدام از اینها به معنای آن نیست که ایران در آستانه گریز هستهای یا تبدیل شدن به یک دولت مسلح به بمب اتم است. اما همانگونه که دیوید آلبرایت میگوید ایران میتواند «در صورت اراده» سلاح اتمی بسازد. با توجه به این ادعای آمریکا که هیچگاه اجازه نخواهد داد تا ایران به بمب اتم مسلح شود، و همچنین در نظر گرفتن این نکته که واشنگتن از تصاعد بحران در این منطقه خشونتزده جهان نگران است، میتوان به این نتیجه رسید که مذاکرات فشرده هستهای با هدف احیای برجام یا دستکم، یافتن راه حلی جایگزین برای مهار برنامه هستهای ایران در راه باشد.
مذاکرات احیای برجام که ماهها با هدف دمیدن روحی تازه به کالبد برجام در جریان بود، سپتامبر سال گذشته، بینتیجه پایان یافت. این مجله با اشاره به روند مذاکرات احیای برجام نوشت که ایران در جریان این مذاکرات از پذیرش تحقیقات جدید درباره گذشته فعالیتهای هستهایاش خودداری کرد و خواستار دریافت معافیتهای تحریمی در صورت خروج مجدد دولت آینده ایالاتمتحده از برجام شد. ایران علاقه چندانی به بازگشت به برجام نداشت و وزارت خارجه آمریکا اشتیاق لازم را برای به نتیجه رسیدن این مذاکرات از خود نشان نداد. در حقیقت مذاکرات قبلی، نوعی مذاکره برای مذاکره بود. نسبت به زمانی که بایدن به قدرت رسید، در نقطهای فراتر از برجام قرار دارد و با آژانس بینالمللی انرژی اتمی بسیار پیچیده بازی میکند. جنگ اوکراین ناقوس مرگ مذاکرات احیای برجام را به صدا درآورد. جنگ اوکراین باعث شد تا همکاریهای دفاعی ایران و روسیه نزدیکتر شود و امیدهای دیرینه برای احیای روند مذاکرات 1+5 از بین برود.
به دنبال افزایش قیمتهای انرژی در جهان که در نتیجه جنگ اوکراین رخ داد، بخشی از مهمترین فشارهای اقتصادی علیه ایران عملا از میان برداشته شد. ضمن آنکه ایران به این تحلیل رسیده است که روسیه در جنگ اوکراین پیروز خواهد شد، اتفاقی که روایت ایران درباره افول غرب را تقویت خواهد کرد و تهران را از نظر شرایط تحریمی، در موقعیت بهتری قرار خواهد داد. ضمن آنکه در این وضعیت، ایران میتواند از اختلاف بین متحدان اروپایی آمریکا، بیشترین بهرهبرداری را انجام دهد. از سوی دیگر ایران فکر میکند که میتواند قدرت بیشتری در جریان رابطه با روسیه ضعیفتر داشته باشد. شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس از جمله عربستان و امارات نیز بر این باورند که یک روسیه منزوی، که علاقه به خرید موشکها و پهپادهای ایرانی داشته باشد، شریک ارزشمندتری برای تعامل است.
به طور مشخص، کشورهای شورای همکاری چنین میپندارند که اکنون روسیه آمادگی بیشتری برای انتقال سامانههای با فناوری بالا به این کشورها دارد، تجهیزاتی که میتواند در آنچه آنها مداخلات منطقهای ایران مینامند، اختلال ایجاد کند. از جمله این تسلیحات میتوان به سامانه پیشرفته موشکی زمین به هوای اس-400 و همینطور جنگندههای توانمند سوخو 35 اشاره کرد. در هر شرایطی، برخی در واشنگتن علاقه دارند تا با توجه به آشفتگی به وجود آمده در دولت ایالاتمتحده بر سر مدیریت جنگ اوکراین و همینطور تهدید دائمی ناشی از چین، کشورهای حاشیه خلیج فارس، اقدامات بیشتری برای تامین امنیت خود انجام دهند. بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که آمریکاییها همین الان هم چمدانهای خود را برای خروج از منطقه بستهاند.
کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به آمریکا یا اسرائیل، علاقه بسیار کمتری به موضوع پرونده هستهای ایران پیدا کردهاند. آنها اکنون ایران را به عنوان یک قدرت اتمی دوفاکتو (به طور غیررسمی اما عملا) به رسمیت شناختهاند. ضمن آنکه آنها حتی اگر بخواهند هم، متخصص فنی برای مذاکره با ایران با هدف محدود کردن برنامه هستهای تهران در اختیار ندارند. آنچه اعراب خلیج فارس را بیشتر نگران میکند، پهپادها، موشکها و شبهنظامیان مورد حمایت ایران هستند. در مقابل اسرائیل گمان میکند که میتواند بر این سه مورد آخر به خوبی فائق آید اما بارها اعلام کرده که نمیتواند با ایران مجهز به توانمندی اتمی کنار بیاید.
نتیجه آنکه شرایط در وضعیت یک توازن خطرناک به سر میبرد که در آن قدرتهای منطقهای تلاش میکنند تا با سرمایهگذاری بر اقتصادشان، به اهرمهایی علیه ایران دست یابند. از جمله اقدامات آنها میتوان به تلاش برای نشان دادن حسن نیت به سوریه، متحد دیرینه ایران و بازگرداندن دمشق به اتحادیه عرب و همچنین نزدیک شدن به چین به هر بهانه ممکن اشاره کرد.
کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به سادگی میانجیگری پکن برای احیای روابط دیپلماتیک تهران-ریاض را در ماه مارس گذشته پذیرفتند. در مقابل آنها امیدوارند تا ایران از نفوذ منطقهای خود بکاهد. در بحث هستهای هم آنها علاقه دارند که ایران از نقطه گریز هستهای دور شود و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بتواند به بازرسیهای عادی خود ادامه دهد. آنچه برای کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس غیرقابل پیشبینی است، نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال 2024 آمریکا و همچنین رفتار اسرائیل است. با وجود توافق مشهور به ابراهیم که در سال 2020 حاصل و به عادیسازی روابط چهار کشور عربی با اسرائیل منجر شد، دولتهای حاشیه خلیج فارس میدانند که نفوذ اندکی بر تاثیرگذاری بر تصمیم اسرائیل درباره ایران دارند. در حالی که ایران به روسیه فشار میآورد تا سامانه موشکی اس-400 و جتهای مدرن جنگی از روسیه خریداری و تاسیسات هستهای خود را به اعماق زمین و مصون از هرگونه حمله نظامی احتمالی منتقل کند، پنجره اقدام اسرائیل علیه ایران در حال بسته شدن است.
ژنرال هرتزل لوی، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، سهشنبه هفته گذشته، 23 مه گفت که «ایران نسبت به هر زمان دیگری در گذشته، در زمینه غنیسازی اورانیوم بیشتر پیشرفت کرده است.» اسرائیل اما محدودیتهای خود را دارد. تلآویو برای حمله به ایران، نیازمند به هواپیمای سوخترسان کیسی-46 پگاسوس است، هواپیماهایی که انتظار نمیرود شرکت آمریکایی بوئینگ آنها را تا سال 2025 به اسرائیل تحویل دهد. از سوی دیگر، نهادهای اطلاعاتی اسرائیل، هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که ایران تصمیم به غنیسازی در سطح ساخت سلاح اتمی گرفته باشد. در عین حال، اسرائیلیها تمرکز خود را بر مهار گروههای نیابتی ایران از جمله حماس و حزبالله لبنان قرار دادهاند تا مانع برتری ایران شوند.
آنها همچنین تمایل دارند تا روابط دوستانه خود با سعودیها را تقویت کنند. هنری رُم، تحلیلگر ایران در موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، میگوید وضعیت مانند پرتاب توپ بولینگ روی ریل بازی است، افتادن توپ به یکی از شیارهای طرفین به مفهوم دستیابی به توافق هستهای جدید با ایران است و افتادن در شیار دیگر به معنای تصاعد بحران با پیامدهای بالقوه فاجعهبار؛ او میافزاید: «نگه داشتن توپ در وسط ریل، نیازمند تمرکز، احتیاط و شانس است و البته هیچکدام از این سه، تضمینشده نیست.»