یادداشتی از علی سرهنگی دربارۀ نمایشی که سعید پورصمیمی نوشته

غوغای خوش‌دلان در تهران/ در این دنیا همه چیز بی‌معنی است جز بدبختی!

سعیدپورصمیمی آقای صحنه با بازی درنقش غلام خرکچی درنمایش خوش‌دلان و نوشتن پیس نمایش درواقع مهارت و تخصص خود را در زمینه هنر طنز در سینما و تئاتر بار دیگر به نمایش گذاشته است.

   علی سرهنگی

  کی بود یارب که خوبان یاد این بی‌دل کنند

  ‌کز خیال "خوش‌دلان " چون غم فراموشیم ما 

  این روزها در تهران، مردم در کنار کارها و زندگی و مسائل و مشکلات گوناگون خود و ضمن دست‌و‌پنجه نرم کردن با گرانی‌ها وتورم و فقر و مصایبی که می‌دانیم برای ترمیم روحیه و هم‌زمان با حضور در برخی سینماها سالن‌های تئاتر را نیز به قصد تخلیه تلخی‌های درونی‌ پر کرده‌اند و می‌بینیم که دختران وپسران جوان همراه با مردان و زنان خانواده و دوست و یار و محبوبه با لباس‌هایی آراسته و چهره‌هایی شاداب و شکفته و متفاوت با قبل، از نمایش‌های روی صحنه دیدن می‌کنند.

غوغای «خوش‌دلان» در تهران/ در این دنیا همه چیز بی‌معنی است جز بدبختی!


  یکی از نمایش‌هایی که این روزها بر روی صحنۀ تئاتر تهران می‌درخشد " خوش‌دلان" است به کارگردانی " پریزاد سیف ". نمایشی که به سبب حضور هنرپیشه فیلم "برادران لیلا " بیشتر مورد توجه قرار گرفته است؛ سعید پور‌صمیمی که  در هفتادوپنجمین جشنواره فیلم کن درخشید.

  خوش‌دلان نمایشی ساده و صمیمی است و متن طنز و مفرح آن هم به قلم زیبا و دلنشین همین سعید آقای پورصمیمی است. تئاتری با مضامین ابزورد درقالب و سبک روحوضی از نمایش‌های سنتی ایران همراه با مجموعه‌ای از بازیگرانی که مردم را با سالن‌های نمایش آشتی داده و به سمت گیشه‌های فروش بلیت و تماشای نمایش کشانده است.


 سعید پورصمیمی آقای صحنه با بازی درنقش غلام خرکچی درنمایش خوش‌دلان و نوشتن پیس نمایش درواقع مهارت و تخصص خود را در زمینه هنر طنز در سینما و تئاتر باردیگر به نمایش گذاشته است. به یاد آوریم درگذشته هم از او در دومین جشنواره کمدی گل‌آقا به عنوان پیش‌کسوت سینمای کمدی تقدیر به عمل آمده بود.


   در این نمایش چهره‌هایی  چون  مسعود کرامتی، بهرام ابراهیمی، رضا مولایی، الهام پاوه‌نژاد، . بهروز پور برجی، پریزادسیف ،شاهین علایی نژاد، علی پویا قاسمی،  هاب عباسیان، رضا فیض‌بخش، حامد مهدی‌نژاد و مریم محبی  بازی می‌کنند و درباره برخی می‌نویسم و به سبب رفاقت بیشتر با بهرام ابراهیمی آغاز می‌کنم که با فیلم «صخره سیاه» وارد کار بازی در سینما شد.

  او که سال 74  فعالیت حرفه‌ای خود را با یاری احمد آقالو در نمایش رادیویی رستم و سهراب به کارگردانی خسرو فرخزادی در رادیو آغاز کرد، تا کنون  در 12  فیلم سینمایی و 28 مجموعه و سریال‌ تلویزیونی و خانگی ‌و 23 تئاتر صحنه‌ای و کارهای مختلف رادیویی و کتاب‌های صوتی ‌حضوری جدی و موفق و حرفه‌ای داشته است . ابراهیمی دانش‌آموخته کارشناسی نمایش با گرایش بازی‌گری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک است و کارش را به خوبی بلد است و به 30 سال دوستی با او افتخار می‌کنم.


  الهام پاوه‌نژاد هم دراین نمایش در نقش طلعت ظاهر می‌شود. زنی بیوه که پسرش زنی را به عقد خود درآورده در حالی که  او موافق  نیست و نزد ملا اسحاق می‌رود که نقش او را مسعود کرامتی دیگر بازیگر حرفه‌ای سینما و تئاتربازی می‌کند. کتابی‌ پر از شعر را آورده پیش او تا رمز و راز نوشته‌های کتاب رابرایش  معنی کند. کتابی‌ با شعرهایی بی‌معنی و بی‌محتوا.


  پاوه‌نژاد را پیش ازاین در نقش‌های مختلفی در30 سریال و فیلم ‌و نیز دربازی‌های  12 تئاتر دیده‌ایم و این نقش وبازی او درنمایش خوش‌دلان دوباره مثل کارهای قبلی دل‌نشین است.


  نخستین کار صحنه او در سال 1370 به کارگردانی اکبر زنجانپور با عنوان «ساحره سوزان» بود و نخستین بازی کار تصویری او در سال 1373 هم چنان که می‌دانیم در سریال «همسران» بود که مورد استقبال قرار گرفت. 
 
  خود مسعود کرامتی 66 ساله  هم  در این نمایش بسیار روان و مسلط بازی می‌کند هم‌چون کارهایش در سینما و در آثار زنده یاد ملاقلی‌پور. او هم فعالیت هنری خود را سال‌35 با تکنیک تئاتر سایه و اشعار مولوی آغاز کرد. پس از آن با عروسک‌گردانی در فیلم «شهر موش‌ها» ساخته مرضیه برومند و محمدعلی طالبی و ایفای نقش در شب تاب، یک، دو، همه با هم وارد دنیای سینما شد. پس از آن با ملاقلی‌پور آشنا شد و دستیاری او در فیلم «افق» را به عهده گرفت که اولین تجربه او در زمینه سینمای حرفه‌ای بود. همچنین بد نیست بدانید کرامتی باجناق امین تارخ است که پارسال درست در روزهای اول ماجرای مهسا درگذشت.  اولین یا شاید به یادماندنی‌ترین اثر مسعود کرامتی فیلم «پاتال و آرزوهای کوچک» است.  
 
  خود خانم پریزاد سیف که کارگردانی این کاررا برعهده دارد نیز در تقش  «هاجر»  زن همسایه ایفای نقش می کند و دائم درصحنه با طلعت مشکل دارد و با او درگیر است. 


او فعالیت هنری خود را از سال 78 با بازی در فیلم سینمایی «سگ کشی» به نویسندگی و کارگردانی بهرام بیضایی آغاز کرد، سپس به جز بازیگری با کارگردانی و نویسندگی تئاتر ادامه داد.او علاوه بر بازیگری، کارگردانی نویسندگی  هم انجام داده است ،  ازطریق حضور در کلاس های اموزشی کارگاه بازیگری سمندریان در نمایش‌ «زارون» به نویسندگی و کارگردانی حمید امجد بازی کرد. همکاری حمید امجد در مقام کارگردان و نویسنده و پریزاد سیف در مقام بازیگر در نمایش‌هایی دیگری چون «شب سیزدهم» (1379) و «مهر و آیینه‌ها» (1380) ادامه پیدا کرد.  


پریزاد سیف پس از نقش‌آفرینی در نمایش «شن» و چندین سال دوری از تئاتر در سال 1394 در نمایش «زمستان 66» به کارگردانی الهام پاوه‌نژاد بازی کرده و سپس در سال 1396 نمایش «راننده چینی» به نویسندگی داریوش رعیت را کارگردانی کرد. در این نمایش علاوه بر کارگردانی پریزاد سیف به همراه رضا عمرانی نقش‌آفرینی می‌کند.سیف به همراه  تعدادی از چهره‌های سرشناس هنر و ادبیات هم چون دوست قدیمی من  محمد چرم‌شیر، حسین رحیم‌پور، یوریک کریم مسیحی، رضا والی، شهرام زرگر و دیگران درانتشارنمایشنامه‌های «بازرس» نوشته آنتونی شفر، «اتاقی در هتل پلازا» و «زندانی خیابان دوم» نوشته نیل سایمون در انتشارات نیلا مدتی  به عنوان مدیر اجرایی همکاری کرده است .
 
نقش اصلی این نمایش را یک کتاب شعر به شکلی نمادین بر عهده دارد وخود شعر درمملکتی که به قول معروف کشورگل و بلبل و شعر است.  کتابی که گنگ ومبهم است و از اول نمایش تا آخر نمایش موضوع روی آن می چرخد. قصۀ اصلی که در واقع سعید پورصمیمی ازیک متن 6 سطری  از فردی به نام مشرف در زمان صفویه الهام گرفته و دریک دربار شاهی اتفاق می‌افتد و او توانسته موضوع رابپروراند و از آن یک نمایش باحال وهوایی کمدی و طنز بیرون بیاورد.


 این طنزگاهی به کمدی وگاه به تئاتر ابزورد و گاهی به طنز سیاه وتلخ  نزدیک می‌شود.حرف ازبگیر و ببند هم هست و با این که متن گنجایش بارسیاسی مناسب برای پرداختن به آن را هم دارد به دلایل روشن اما عبور می‌کند.


  درچندصحنۀ شروع نمایش موضوع طرح شده تماشاگر را به نوعی فریب می دهد و این تصور را در او ایجاد می‌کندکه  با یک قصۀ عاشقانه طرف است اما بعد متوجه می‌شویم ماجراها دیگر است‌ و این ازنکات جذاب اجرای نمایش است که با ریتم کشش‌دار ‌تماشاگر را خسته و کسل نمی‌کند.
   
  سعید پورصمیمی بازیگرنقش غلام خرکچی درجایی ازنمایش ناگهان در ‌سکوتی که ناگهان ‌حاکم می‌شود  از صحنۀ اصلی نمایش خارج می شود و می‌ایستد و خطاب به مردم می‌گوید: دراین دنیا همه چیزبی‌معنی است به جز بدبختی و دوباره به عمق صحنه و نزد بازیگران برمی‌گردد. 
 
  کارگردان در پردۀ آخر می‌توانست اجرا ‌را به اوج نمایش تبدیل کند. ‌اما دراین کارموفق نمی شود و مراسم عروسی را با حالتی عادی و کمی هم بی رمق روی صحنه برگزار می‌کند.

  او می توانست به سهولت یک شب گرم خردادی را به  یک شب رویایی و شاد بدل سازد  مثل «رویای نیمه شب تابستان.» اما شاید باتوجه به شرایط عصبی جامعه و تلخی روزگار فعلی چنین نمی کند.

با این همه حس کردم تماشاگران راضی و با لبخند ازسالن بیرون می‌روند. اگرچه خود انتظاری فراتر از گرایش کمدی ماجرا داشتم و دوست‌تر ‌می‌داشتم روند نمایش از خنده به طنز سیاه برسد تا تاثیر عمیقی بر اندیشه بگذارد و این اتفاق البته رخ نداد.

--------------------------------

* عصر ایران یادآور می‌شود متن آقای سرهنگی بیش از این و با ذکر جزییات فراوان بود. به همین سبب بخش‌هایی از خاطرات شخصی نویسنده از چهره‌های هنری یاد شده حذف و خلاصه‌سازی شده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان