«برادرم خسرو» اولین ساخته احسان بیگلری را میتوان از معدود فیلمهای اول قابلقبول دانست که موفق شده بدون تقلید و کپی از دست کارگردانان مطرح سنگ بنای خودش را بگذارد و راه خودش را برود. در میان سینمای بیماری که آثار اجتماعی و خانوادگیاش در اکثر موارد تقلیدهای ناچیزی از فیلمهای مهم و عموماً آثار اصغر فرهادی ست و یا فیلمهای فانتزی و تریلر گونهاش تقلیدی دست چندمی از نسخههای خارجی زبان،
احسان بیگلری بهعنوان فیلمنامهنویس و کارگردان «برادرم خسرو» توانسته اثری را خلق کند که در جای خودش ایستاده است و حرف حساب خودش را میزند و قرار نیست تنها «ایضاً» ی بر درامهای اجتماعی موفق باشد. این بزرگترین برگ برنده فیلم است.
فیلم و کارگردان بهخوبی حد و عیار خود را میشناسند و کمتر مایه نمیگذارند و بیشازاندازه هم خود را جدی نمیگیرند. به انبوه درامهای اجتماعی سالهای اخیر نگاهی بیندازید. فیلمها اکثراً موضوعات و مواضع مشخصی دارند؛ یا قرار است داستانی فرهادی وار را تعریف کنند و یا داد ستم بر مظلومان و البته فقر نگاری و سیاه نمایی سر دهند، فیلمهایی که نمونههای زیادی از آن را میتوان در این سالهای سینمای ایران پیدا کرد که
«چهارشنبه نوزدهم اردیبهشت»،
«ابد و یک روز» و
«لانتوری» نمونههای متأخرش هستند.
در این میان جوانی سروکلهاش پیداشده که باوجودی که حتی در
«درباره الی» یعنی یکی از بهترین و مهمترین فیلمهای
اصغر فرهادی تجربه دستیاری او را داشته، پس از گذشت چند سال، اولین فیلم خود را که ازقضا یک درام اجتماعی خانوادگی هم هست را ساخته اما نهتنها به آثار
فرهادی نقب نمیزند و تکرار مکررات جهان فیلمهای او را ندارد که حتی در حال و هوا و اتمسفر –تازه مد شده- فیلمهای او همجایی ندارد. اثری که میتوان ادعا کرد حداقل کارگردانش نگاه مستقل و خاص خود را دارد و الگوی روایی فیلمهایش هم شبیه آثار امروزه سینمای ایران نیست و بیشتر یادآور جهان فیلمهای کلاسیک (چه ایرانی و چه آمریکایی) و دغدغههای روایی آن است. این بهخودیخود نشان میدهد که
بیگلری نهتنها میتواند از دیگر فیلم اولیهای معاصر خودش متمایز باشد و حرفهای بیشتری برای گفتن داشته باشد که یک پله هم از آنها بالاتر برود. مگر همه شاهکارهای جهان از جایی جز دریچه نگاه و ذهن خلاق خالقانشان نطفه میبندند؟
خسرو، برادر ناصر که مبتلابه بیماری دوقطبی بودن شخصیت است، باید به مدت دو هفته در خانه برادر و خانوادهاش سر کند. حالآنکه این دو هفته قرار است تغییرات اساسی را در زندگی هرکدام از شخصیتها سبب شود یعنی عامل خارجیای که وارد زندگی یک خانواده میشود و زندگی و باور هرکدام از شخصیتها را متوجه چالشها و تغییرات ویژهای میکند و رازهای سربهمهر خانواده را در معرض نمایش قرار میدهد. در
«برادرم خسرو»، خسرو با بازی
شهاب حسینی بهانهای قرار میگیرد تا کارگردان به کمک آن به عوالم درونی ناصر و همسرش و شکل مواجهه آنها بازندگی و درعینحال مقایسهاش با نگاه خود خسرو، بپردازد.
احسان بیگلری در پشت صحنه فیلم «برادرم خسرو»
در ابتدا همهچیز عادی پیش میرود و مسیر فیلم درست در راستایی است که تماشاگر انتظارش را دارد. خوشیهای لحظهای که خسرو میسازد و دردسرهای کوچکش مانند بلند کردن صدای تلویزیون قرار است بهزودی تبدیل به موقعیتی بحرانی شود که روند یکسان زندگی ناصر و همسرش میترا را تحت تأثیر قرار دهد؛ اما مقدمات این تغییر در طول فیلم دیده میشود، خسرو به میترا جرئت رانندگی درجایی شلوغ را میدهد و شجاعتش درگذشته پیش از ازدواج با ناصر را به یادش میآورد، ناصر را لحظهبهلحظه جریتر و پلیدتر میکند و در مقابل ناصر هم درگذر زمان تبدیل به سایه شومی از پدرشان میشود که همواره سنگینی حضور و خاطراتش را بر شانه خسرو احساس میکنیم. کاراکترها با روندی اینچنینی بر هم تأثیر میگذارند و کنشها و واکنشهایشان داستان را بهپیش میبرد. سکانس پایانی فیلم، جایی که ناصر و خسرو و خواهرشان در جاده به سمت رشت هستند و خسرو اتفاقی به وقایع شب اصلی حادثه که در تبلتش ضبطشده است برمیخورد، بیشک نقطه اوج درام، فیلم و بهترین صحنه آن است. جایی که خسرو از حقیقت با همه چرکیاش آگاه و دست برادر ناخلف برایش رو شده اما ترجیح میدهد بهجای هر عملی، تنها نگاهش را از او برگرداند و چشمان ناامیدش را زیر کلاه مخفی سازد تا زودتر به خانه برسد و از دست جهنمی که برادر/پدر برای او ساخته است رهایی یابد، درست جایی که مسیر «برادر خسرو» از خیل عظیم آثار دروغین و حقیقتیاب فرهادی وار فاصله میگیرد و تکلیفش را با تماشاگر فیلم یکسره میکند.بااینحال «برادرم خسرو» را بههیچوجه نمیتوان فیلم کاملی دانست. فیلم پر از ایراد و نقطهضعف اساسی ست که باعث میشوند تماشاگر در حین تماشای فیلم گاهگاه کسل و خسته شود و یا حوادث برایش قابل پیشبینی و بدیهی به نظر برسند. سردی و خشکی بیاندازه فیلم و فاصلهای که بین خود و تماشاگر تولید میکند اجازه نزدیک شدن او را به جهان فیلم نمیدهد و مدام وادارش میکنند ساعتش را دید بزند. مهمترین این نقیصهها را در شخصیتپردازی اثر میتوان یافت. شخصیت میترا بیشازاندازه منفعل و اضافی است و در بسیاری از صحنهها، بهخصوص وقتهایی که درگیری و تنش میان دو برادر شدید میشود به آکسسوار صحنه و جزئی از میزانسن بدل میشود که بودونبودش درصحنه حقیقتاً تفاوتی ایجاد نمیکند همانطور که در مسیر داستان و روایت. میترا حتی در قبال زندگی خودش هم بسیار منفعلانه عمل میکند؛ آهنگ صدای او پسازاین که از افترای ناصر به خود باخبر شده، با پیش از آن تفاوتی ندارد و میتوان گفت مهرهای سوخته است که پتانسیل این را داشت تبدیل به کاراکتری ماندگار شود. شخصیتپردازی ناصر هم به شکل مشابهی دچار مشکل است و این انفعال مصری که در جایجای فیلم مشاهده میشود، دستبهگریبان او هم شده و باعث شده با تیپی مقرراتی و بگی نگی دیکتاتور روبهرو باشیم که تنها امرونهی میکند و شبیه به پسربچههای لجباز از قصد روی اعصاب برادر بیمارش راه میرود حالآنکه با پرداختی بهتر، ناصر میتوانست یکی از خبیثترین و پلیدترین بدمن های این سالهای سینمای ایران باشد. دندانپزشکی بهظاهر موفق و خوشبخت که در درونش غولی زشت و متعفن خوابیده است که در طول فیلم هوشیار و هوشیارتر میشود تا زندگی همه اطرافیانش را ببلعد؛ زنش را طعمه زیادهخواهیهای خود کند، پسرش را تبدیل به نسخه دیگری از عمو خسرو و برادرش را به یک جنازه…ناصر میتوانست جای خالی یک بدمن دلچسب را پر کند اما آنچه در «برادرم خسرو» از او میبینیم بیش از یک بچه ننر و احمق نیست.
Post Views:
1