عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «ساخت آپارتمان از نظر اخلاقی صحیح نیست. دولت باید برای مردم خانههای ویلایی بسازد. به لحاظ اخلاقی از این نظر صحیح نیست که امکان ارتباطات همسایگان را فراهم نمیکند و بچهها در آن محبوس میشوند.»
این سخن از آیتالله شیخ جعفر سبحانی است که در طفولیت و نوجوانی ایشان را با کتاب «فروغ ابدیت» میشناختیم و اکنون در عداد مراجع تقلید، تعریف میشوند و به اعتبار اخیر قاعدتا یک رسانه نباید دربارۀ گفته ایشان نکاتی را بیاورد. اما به دلایلی این مورد تفاوت دارد.
اول این که نظر فقهی و فتوا ندادهاند و گفتهاند از حیث اخلاقی. ( البته از حیث تخریب هویت و امحای خاطرات نسلها واقعا غیر اخلاقی است). ثانیا اصل گفته ایشان کاملا درست است چرا که خانه واقعی همان تعریف کلاسیک ماست نه آپارتمانهایی که از دهه 50 خورشیدی رایج شد و غالبا به لانه بیشتر میمانند و دهه به دهه شدت بیشتری گرفت به گونهای که اکنون خانه به مفهوم سنتی یا در بافت فرسوده یافت میشود یا مناطق بسیار مرفه و در قالب خانه باغ یا ویلاهای شهرک غرب یا در سریالهای تلویزیونی که هم حوض دارند با هندوانه و هم تخت چوبی کنار حیاط. ( خود واژه آپارتمان هم نشان میدهد پیشینهای در فرهنگ ما ندارد).
سوم این که قصد نقد نظر ایشان را ندارم. بلکه تنها بهانهای است برای طرح 10 نکته:
1. در این که خانه بر آپارتمان ارجح است تردیدی نیست. نویسنده این سطور هر از گاهی صدها کیلومتر از تهران دور میشود تا در کلبهای دو سه روزی احساس زیست در خانه به معنی فیزیکی را تجربه کند. اما مهمتر از جسم خانه، روح خانه است. بهترین و ویلاییترین خانه هم در غیاب صمیمیت خانواده دلچسب نیست. درست است که فرم بر محتوا اثر میگذارد اما خانه با ساکنان آن هویت مییابد و توجه به باشندگان آنها اهمیت بیشتری دارد. بگذارید بگویم: خانه یعنی مادر!
مردی که تشکیل خانواده داده و همسر و فرزند دارد هم وقتی پا به خانه مادر میگذارد چه بسا بیشتر به یاد خانه میافتد تا در خانه خود! شاید به خاطر خاطرات کودکی باشد یا آغوش گشوده مادر و البته همسر او برای فرزندان همین نقش را ایفا میکند. پس روح خانه مهمتر از فرم و شکل آن است.
2. در فروردین 1358 انجمن اسلامی مهندسین از استاد مطهری دعوت کرد به سیاق قبل از انقلاب در مسجد الجواد سخنرانی کند و او هم حاضر شد. به روایت یکی از بستگان ناطق اول مراسم دکتر عباس شیبانی بود که به اقتضای حرفه و تخصص حاضران یادآور شد در جمهوری اسلامی باید بلندمرتبهسازی متوقف شود چرا که شیطان در طبقات بالا سکونت دارد و ساختمانهای آمریکا را مثال زد.
راوی که در پایان برنامه شهید مطهری را به منزل رساند به طعنه به مرحوم شیبانی یادآور شد شاهی که سرنگون کردیم در برج زندگی نمیکرد و کاخ سفید هم در واقع یک خانه بزرگ ویلایی است و رییس جمهوری آمریکا در آن مستقر است. همین طور کنگره و سنا و موارد دیگر. به هر رو غرض این است که این تفکر از ابتدای انقلاب وجود داشته و بامزه اینکه 6 ماه بعد همان دکتر شیبانی وزیر کشاورزی شد. جدای این که یک پزشک با سالها سابقه زندان و بیکمترین دانش و علاقه به کشاورزی وزیر کشاورزی شده بود از این حیث جالب بود که ساختمان وزارت کشاورزی در بلوار کشاورز (که با درایت دولت احمدینژاد دیگر در اختیار وزارت کشاورزی نیست) یکی از بلند مرتبهترین ساختمانها بود و هنوز هم هست.
3.همین دو روز قبل بود که آقای ابراهیم رییسی رسما شعار ساخت یک میلیون مسکن در سال را پس گرفت و مسؤولیت اجرای وعده خود در سال 1400 را متوجه دولت قبل دانست که از 92 تا 1400 بر سر کار بود و در حالی گفت آنها باید می ساختند و نساختند که معاون کنونی آقای رییسی (محمد اسلامی) در دولت روحانی وزیر راه وشهرسازی بوده و گفته بود مسکن مهر در این دولت کامل شده است. وقتی رییس جمهوری که شعار 4 میلیون خانه در 4 سال داده بود از ساخت آپارتمان 50 متری هم اظهار عجر می کند به طریق اولی ویلایی هم نمیتواند بسازد.
4. قرنهای متمادی مردم در این سرزمین گسترده خانه ساختهاند بی کمک دولت و حکومت و تنها در این اواخر بانک مسکن به یاری آمده است. بنا بر این به جای توقع از دولت برای خانهسازی می توان متوقع بود مثل دهه 60 به تعاونی های مسکن زمین بدهد، سروسامانی به اقتصاد بدهد، حجم تعهدات خود را کم کند، تسهیلات اعطا کند، فناوریهای پیشرفته ساخت مسکن وارد کند و مانند این. اگر درآمد مردم کافی باشد و برای هر ایرانی حق یک خانه در شهر یا روستایی که در آن مثلا سی سال اقامت داشته قایل باشند آن گاه نیاز نیست مستقیما از دولت بخواهیم بسازد تا منابع بانکی را صرف آن کند و با خلق پول تورم را سه رقم برسانند. همین حالا هم زیر تورم داریم له می شویم.
حداقل می توانند خانه های استیجاری بسازند و واگذار کنند. منتها حجم پرسنل دولت و شهرداری ها آن قدر زیاد شده که هر چه اعتبار می گیرند عملا صرف حقوق و مزایا می شود. در واقع هیچ کاری دیگر از این سیستم ناکارآمد برنمیآید و مردم کار می کنند تا حقوق و مزایای دولتی ها را تامین کنند! البته کارمندان هم بخشی قابل توجه از مردماند و با حقوق خود مشتری کالا و خدمات اصناف.
5. در یک زمین 400 متری و در یک خانه دو طبقه گاه تنها دو نفر زندگی میکردند. چون فرزندان ازدواج کرده یا از شهر و دیار رفته بودند. حالا در آن زمین چهار صدمتری 10 واحد خانه میسازند که اگر هریک 3 تا 4 نفر را در خود جای دهد مجموعا سر به 35 نفر میزند. درست است که از حیث مصرف آب و ترافیک مشکل زاست اما اختصاص 400 متر برای دو نفر اخلاقیتر است یا برای 35 نفر؟
6. در گذشته اگر ساختمان بلندمرتبه ساخته نمیشد تنها به خاطر علاقه به خانههای ویلایی و شخصی نبود. به این سبب بود که فناوری آن هم نبود. ورود جرثقیل ها و آسانسورهمانا وامکان بلند مرتبه سازی و چند اشکوب همان. وگرنه میل به ساخت در طبقات بوده کما این که ناصرالدین شاه از تماشای شهر از بالای شمسالعماره به وجد می آمده و در سفرنامه خود به فرنگ ودر ساحل بندر انزلی از ساختمان چهار طبقه با عنوان برج یاد میکند.
7. دعوت به توقف ساخت آپارتمان و خانه ویلاییسازی با تشویق به افزایش جمعیت که نزد مراجع با هدف تکثیر جمعیت شیعیان هم هست سازگار نیست. با توجه به روند کاهشی جمعیت البته بعید نیست 20 سال دیگر دوباره آپارتمانها به خانه تبدیل شوند!
8. دلیل اصلی ساخت آپارتمان و اصطلاحا کوبیدن خانههای کلنگی که شهرها را زشت و هویت معماری را از بین برده سودآوری است. هم برای سازنده میصرفد و هم شهرداریها. اصل درآمد شهرداری از همین است وگرنه با عوارض که نمیتوان این سازمان عریض و طویل را اداره کرد. اگر بنا بر توقف باشد باید تراکم فروشی متوقف شود. با توصیه به شهروندان و دولت شدنی نیست. کمی هم دیر شده کافی است نگاهی به منطقه 22 بیندازیم که چگونه برج ها در آن سبز شد. پیش از انقلاب ساخت برج در شهرک غرب با چه فضای سبزی و با حساب و کتاب بود ( مجموعه های خیام و سعدی و نظامی و سعدی بهترین نمونهاند) اما در دو دهه اخیر در منطقه 22 برج پشت برج بالا رفت. قیمت های اولیه حتی کمتر از دو میلیون بود و ناگهان انفجار قیمتی رخ داد.
دلیل اصلی ساخت آپارتمان و اصطلاحا کوبیدن خانههای کلنگی که شهرها را زشت و هویت معماری را از بین برده سودآوری است. هم برای سازنده میصرفد و هم شهرداریها. اصل درآمد شهرداری از همین است وگرنه با عوارض که نمیتوان این سازمان عریض و طویل را اداره کرد. اگر بنا بر توقف باشد باید تراکم فروشی متوقف شود. با توصیه به شهروندان و دولت شدنی نیست.
9. حال که از ساخت آپارتمان گریزی نیست حداقل در چارچوب شهرکها و با در نظر گرفتن فضای سبز باشد نه این که شهر عمودی گسترش یابد و بچههای به تعبیر جناب سبحانی محبوس در این قفسها مجال بازی نداشته باشند.
10. مادام که زمین منبع درآمد است و معادل سیسال حقوق را با ساختوساز بتوان به دست آورد و تعارض منافع وجود دارد توصیه های اخلاقی راه به جایی نمیبرد. آدمی در پی منفعت است و اصل اقتصاد هم بر کسب سود استوار است و به همین خاطر میگوییم اقتصاد اسلامی نداریم ولی اگر اراده دولت و شهرداریها بر توقف این روند مخرب باشد میتوانند. منتها کی از این پول صرف نظر میکند؟ شهردار انقلابی پایتخت هم وجهه همت خود را صرف شعارهای تبلیغاتی و ایدیولوژیک کرده تا این وجه.
با همه این اوصاف دشوار نیست این حدس که چنانچه خواننده این نوشته مستاجری باشد که از تامین مبلغ اضافی درمانده و دربهدر به دنبال دو تا اتاق در این شهر در اندردشت میدود خطاب به خود و نه هیچ کس دیگر زیر لب بگوید: یکی میمرد از درد بینوایی... شاید هم به تعبیر شاملو: فریادی از جگر برآورد.