ماهان شبکه ایرانیان

با سعدی در گلستان/ حکایت دوم: هنوز نگران است که ملکش با دگران است (+صدای)

 

عصر ایران؛ مهرداد خدیر ــ یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همی‌گردید و نظر می‌کرد. سایر حکما از تأویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: هنوز نگران است که ملکش با دگران است.

 

بس نامور به زیر زمین دفن کرده‌اند

کز هستیش به روی زمین بر نشان نماند

 

وآن پیر لاشه را که سپردند زیر گل

خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند

 

زنده‌ست نام فرّخ نوشیروان به خیر

گر چه بسی گذشت که نوشیروان نماند

 

خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر

زآن پیشتر که بانگ بر آید: فلان نماند

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان