دوم، شورش پریگوژین خطرات «سیاست خارجی با سرمایهگذاری مخاطرهآمیز» پوتین را نشان میدهد که وظایف کلیدی را به بازیگران بهظاهر بخش خصوصی خارج از زنجیره فرماندهی عادی واگذار میکند. سیستم روسیه نه بر نهادها بلکه بر شبکههای حمایتی غیررسمی که پوتین را داور نهایی مینگرند استوار است. وقتی پوتین قوی است، این رویکرد تا حدی جواب میدهد؛ اما زمانی که پوتین ضعیف شود، میتواند از کنترل خارج شود.
سوم، به نظر میرسد «باجگیری» پریگوژین در این سیستم غیررسمی او را رها میکند (البته به صورت موقت). ژنرال سرگئی سوروویکین و رمضان قدیروف رهبر چچن او را طرد کردند. همچنین تصور اینکه یکی دیگر از متحدان ادعایی، ویکتور زولوتوف، رهبر روسگواردیا، در کنار پریگوژین و علیه پوتین باشد، دشوار است. این احتمالا دلیل عقبنشینی تاکتیکی پریگوژین است. حتی اگر بحران حل شود، انگیزه اصلی آن طغیان همچنان به تضعیف رژیم ادامه خواهد داد.
چهارم، اگر پریگوژین بهای سنگینی برای شورش خود نپردازد، نظامی را که پوتین علم کرده در معرض خطر جدی قرار خواهد داد. این امر به این دلیل است که تغییرات سیاسی زمانی در روسیه رخ میدهد که سهعامل وجود داشته باشد: نخبگان تقسیمشده، مردم ناراضی و فقدان ترس. اگر ترس از معادله حذف شود، رژیم درخطر خواهد بود.
درنهایت، بحران ساخته پریگوژین این پتانسیل را دارد که بخش زیادی از تواناییهای جنگی روسیه در اوکراین را تضعیف کند، آن هم درست زمانی که کییف در حال تشدید ضد حملات متقابل خود است. نخبگان روسیه طوری رفتار میکنند که گویی انتظار دارند در این جنگ پیروز نشوند.