الف) سربازان روسیه و حتی ژنرالهای عالیرتبه با بحران اعتماد مواجه هستند. آنها از این نبرد فرسایشی خسته و به دنبال فرصتی برای توقف آن هستند.
ب) لوکاشنکو، رهبر بلاروس که از او بهعنوان آخرین «دیکتاتور اروپا» نام میبرند، میتواند در بزنگاهها به یاری پوتین بیاید چراکه در قاموس او این باور وجود دارد که «اگر پوتین برود، همه ما خواهیم رفت.» ج) روسیه آسیبپذیرتر از قبل شده است. اکنون پوتین باید با چالش جنگسالاران و ژنرالها هم دستوپنجه نرم کند؛ همانهایی که در خط مقدم میجنگند. اما شورش واگنر نشان داد که چندان تمایلی به جنگ ندارند. د) اکنون میتوان در مورد وفاداری نظامیان به مسکو خدشه وارد کرد. آنها اکنون میپرسند که در جنگ اوکراین قرار است به چه کسی یا کدام نیروها اعتماد کنند؟ آیا بدون کمک از سوی گروههایی مانند واگنر، ارتش روسیه قادر است سرنوشت جنگ در اوکراین را به نفع خود تغییر دهد؟ در آخر، اگرچه رژیم پوتین از این بحران جان سالم به در برد؛ اما اکنون شکنندهتر از هر زمان دیگری به نظر میرسد. در این یادداشتها جنبههای مختلف شورش پریگوژین بررسی شده است.