محمد مهاجری در روزنامه اعتماد نوشت: چند روز قبل از انتخابات دوم خرداد 76 مرحوم گلآقا جملهای تاریخی خلق کرد. او در این جمله تاریخی درباره سرنوشت انتخابات با اشاره به دو کاندیدای اصلی نوشت: «بنویسیم خاتمی، بخوانیم ناطق» همان روزی که این جمله در جامعه پیچید، طومار انتخابات هم در هم پیچیده شد. دیگر مهم نبود نام چه کسی از صندوق در میآید. حتی اگر خاتمی شکست هم میخورد، چنین القا شده بود که او برنده بوده و آرائش به نام ناطقنوری خوانده شده است.
هر چند برخورد هوشمندانه آقای ناطقنوری از تلخی آن شکست به مذاق جناح راست کاست و چپهای افراطی را خلع سلاح کرد، اما ارزش عبارت ابداعی گل آقا پایدار ماند. در آن مقطع جناح راست که بعدا اصولگرا نامیده شد سپر انداخت، چون با وجود برخورداری از توان برتر سیاسی- رسانهای در برابر جنگ روانی حریف حرفی برای گفتن نداشت.
در روزهای اخیر آقای
سعید حجاریان در مصاحبهای، همان نقش گل آقا در ایجاد جنگ روانی را زنده کرد. جناح اصلاحطلب که به نظر میرسد مدتها در افسردگی به سر میبرد و در برابر ما اصولگراها از قدرت مانور سیاسی برخوردار نیست، با این مصاحبه جانی تازه پیدا کرد. این جان تازه به خاطر محتوای سخنان او نبود، زیرا جز یکی، دو نکته (ازجمله استعفای آقای رییسی) حرف تازهای نداشت. اما او توانست یک زمین بازی برای طرف مقابل تعریف کند و حریف را به داخل زمین خود بکشاند.
از طرفی حجاریان با مصاحبه خود، آن بخش از اصلاحطلبان معتدل که به مشارکت نسبتا جدی در انتخابات معتقد هستند را، وارد بازی خودخواستهاش کرد. حال آنکه برخورد منطقی اصولگرایان میتوانست میدان بازی او را محدود کند و فرآیندی را بسازد که احتمال همگرایی اصلاحطلبان با ایده و روش انتخاباتی وی را تضعیف کند. واکنش حرفهای به سخنان حجاریان، میتوانست و شاید همچنان بتواند اختلافات موجود میان این جناح را عمیقتر سازد و گفتمان حجاریان را از تبدیل شدن به گفتمان غالب دور سازد.
اصلاحطلبان کلیدواژههایی مانند نظارت استصوابی، ردصلاحیت توسط شورای نگهبان، مهندسی انتخابات و... را به عنوان حربههای تبلیغاتی مرتبا تکرار میکنند. نتیجهای که از این تکرار میخواهند بگیرند، بیفایده بودن حضور اصلاحطلبان و بیثمر بودن مشارکت شهروندان در انتخابات است. طبیعتا هر دفاع بد از عملکرد نهادهای سیاسی و نظارتی در انتخابات، پاس گل دادن به آنهاست. اصلاحطلبان تاکید میکنند اتفاقات پاییز 1401 میزان اعتماد به سیستم سیاسی را کاهش داده.
خب در چنین شرایطی هرگونه دفاع اصولگرایانه از رفتار دستگاههای دخیل در آن اتفاقات، آب به آسیاب اصلاحطلبان میریزد. همچنین دفاع غیرمنطقی از دولت مستقر کنونی با وجود ضعفهای جدی و متعدد، دست اصولگرایان را خالیتر میکند. کوتاه سخن آنکه ما اصولگراها روی پوست خربزهای که آقای حجاریان زیر پای ما انداخته است سر خوردهایم. اگر حواسمان را جمع نکنیم ممکن است باز هم این اتفاق تکرار شود.
روشهای کهنه و پوسیده رسانهای که تاکنون در پیش گرفتهایم، آوردهاش همین وضعیتی است که الان با آن روبهروییم. چارهای نداریم جز آنکه انتقاد از روشهای نادرست شورای نگهبان، دولت و... را هوشمندانه و قبل از آنکه به مرکبی برای رقیب تبدیل شود، نزد افکار عمومی مطرح کنیم. سیاستورزی حرفهای آداب دارد. باید آن را آموخت و به کار بست. مهمترینش فعال بودن و غیرمنفعل بودن است. بازی اول را باختهایم. برویم برای بازیهای بعدی.