راه رسیدن به بندگی خداخداوند از انسان ها خواسته تا بندگی اختیاری را انتخاب کنند و در چارچوب نظام عدالت الهی عدالت را روا داشته و بدان قیام کنند و حق هر صاحب حقی را عطا کنند و هر چیزی را در جای مناسب آن به کار گیرند که همان عدالت است.
بندگی اختیاری انسان
خداوند آفریدگار و پروردگار و مالک همه هستی است؛ زیرا همه هستی از شئونات خداوندی است. این بدان معناست که خالق، همان مالک و مخلوق همان بنده است. خداوند در آیاتی از جمله آیه 11 سوره فصلت بیان می کند که همه هستی به اختیار یا اکراه و اجبار مطیع اویند؛ زیرا نمی توانند بیرون از دایره بندگی باشند و هیچ کس را گریزی از این نیست.
خداوند همچنین در آیات 4 و 7 سوره فتح می فرماید که همه هستی سربازان خداوند هستند و همه تحت اطاعت مطلق اویند و هیچ کس بیرون از اراده و مشیت او چیزی نمی خواهد و انجام نمی دهد. این بدان معناست که حتی موجودات دارای اراده و اختیار چون جنیان و انسان ها نیز از این قاعده و اصل کلی مستثنا نیستند و لذا در آیاتی از جمله 30 سوره انسان و 29 سوره تکویر، از تقدم مشیت الهی بر مشیت انسانی سخن به میان می آید تا دانسته شود که مشیت انسان هرگز نمی تواند بیرون از مشیت خداوندی باشد.
در حقیقت سیستم عاملی که به عنوان نرم افزار جهان از جمله جان انسانی را مدیریت می کند، یک نظامی است که خداوند آفریده و در چارچوب مشیت و اراده الهی قرار دارد.
البته در میان موجودات هستی یک سیستم عاملی خاص برای برخی موجودات در نظر گرفته شده که آنان را از دیگر موجودات و آفریده های الهی جدا می کند. نظام عاملی که انسان و جن را مدیریت می کند با دیگر نظام های عامل، فرق اساسی دارد و همین ویژگی موجب می شود که انسان و جن در جایگاهی برتر قرار گیرند؛ چرا که به انسان و جن اراده ای داده شده تا میان دو راه اصلی یکی را خود به اختیار انتخاب کنند. این دو راه هر چند که در نهایت به یک جا ختم می شود، اما یکی به جلال الهی و نماد دوزخ آن ختم می شود و آن دیگری به جمال الهی وبهشت رضوان می رسد.[1]
نرم افزاری که نظام انسان و جن را مدیریت می کند، به سبب همین ویژگی، انسان را در مرتبه ای قرار داده که بندگی کامل خود را می تواند به اختیار به جا آورد یا ترک کند. البته ترک کامل، اتفاق نمی افتد بلکه تنها ترک محدودی در چارچوب نظام خاص اتفاق می افتد هر چند که از چارچوب نظام عامل اصلی هرگز بیرون نیست. از این رو خداوند از این بندگی اختیاری یا ترک آن به عنوان شکر و کفر تعبیر کرده است.[2]
به سخن دیگر، عبادت خاص انسان و جن[3] در ارتباط با استفاده درست از نعمت های الهی یا نادرست از آن است. اگر هر چیزی در جای مناسب آن استفاده شود و حق هر چیزی به خوبی ادا و عطا شود، در آن صورت می توان گفت که در نظام عدل، کارها به خوبی انجام یافته، اما اگر این گونه نشد، در آن صورت کفران صورت گرفته که مصداقی از کفر و بی ایمانی است. از همین رو میان شکر و ایمان و کفران و کفر ارتباط تنگاتنگی است؛ چنان که میان کفر و بی عدالتی و ظلم از سویی و میان ایمان و عدالت از سوی دیگر ارتباطی استوار وجود دارد.
خداوند از انسان ها خواسته تا بندگی اختیاری را انتخاب کنند و در چارچوب نظام عدالت الهی عدالت را روا داشته و بدان قیام کنند و حق هر صاحب حقی را عطا کنند و هر چیزی را در جای مناسب آن به کار گیرند که همان عدالت است. اما بسیاری از انسان ها و جنیان به دلایلی، خلاف این نرم افزار که صراط مستقیم را به ایشان نشان می دهد و در درون و بیرون، آنان را راهنمایی می کند، رفتار کرده و ترک عبادت و بندگی اختیاری می کنند و به هواهای نفسانی وسوسه های شیطانی گوش فرا می دهند و ظلم و کفران و کفر می ورزند.
چگونه بندگی کنیم؟
اما اینکه چگونه بندگی کنیم و مفهوم بندگی اختیاری چیست؟ پرسشی است که آیات قرآن افزون بر فطرت و عقل و قلب آدمی، به آن پاسخ داده است. روایات معصومان(ع) نیز در مقام تبیین این مهم بر آمده است. البته در آیات و روایات گاه سخن از عبادت خاص است و گاه عام. به این معنا که گاه به ما می آموزد که چگونه در همه احوالات بنده باشیم حتی اگر خواب باشیم و هیچ فعل و عملی را انجام نمی دهیم ولی گاه تنها به عبادت خاص اشاره می کند که آثار خاصی هم دارد.
منظور ما از بندگی و عبادت، همان مفهوم عام آن است که همه افکار و احوال و افعال ما را در بر می گیرد و اختصاص به افعال و اعمالی چون نماز و روزه ندارد؛ زیرا چنانکه گفته شد عبادت در اشکال گوناگونی بروز می کند، ولی حقیقت آن همان اطاعت بی چون و چرا از خداوندی است که آفریدگار، پروردگار و مالک ما و هستی است.
اینکه امام کاظم(علیه السلام) می فرماید اوقات خود را بر اساس یک نظام مشخص تنظیم کنید از آن روست که می خواهد همه اقسام بندگی را تجربه نماییم. ایشان می فرماید: «اجتهدوا فی أن یکون زمانکم أربع ساعات: ساعه لمناجاه الله، و ساعه لامرالمعاش، وساعه لمعاشره الاخوان و الثقاه الذین یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن، وساعه تخلون فیها للذاتکم فی غیر محرم و بهذه الساعه تقدرون علی الثلاث ساعات؛ بکوشید که اوقات شبانه روزی شما چهار قسمت باشد:
1- قسمتی برای مناجات با خدا،
2- قسمتی برای تهیه معاش،
3- قسمتی برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد که عیب های شما را به شما می فهمانند و در دل به شما اخلاص می ورزند
4- و قسمتی که در آن خلوت می کنید برای درک لذتهای حلال (و تفریحات سالم) و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجام وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید.»[4]
از این سخن امام(ع) نکته ای دیگر می توان استنباط کرد و آن این است که انسان باید نسبت به بندگی و چگونگی آن معرفت داشته باشد؛ چرا که معرفت حلال و حرام و یا امور دیگر اصل اساسی است تا بتوان در زندگی نظم و ترتیبی داشت و به درستی از فرصت ها بهره برد و حق هر چیزی را ادا نمود و شکر هر نعمتی را به جا آورد. از این رو آن حضرت(ع) در چارچوب همان اصول قرآنی و آموزه هایش به معرفت، توجه ویژه ای مبذول می دارد و به عقل و قلب به عنوان منابع معرفتی توجه می دهد.
آن حضرت(ع) در تبیین ارزش و جایگاه عقل و معرفت می فرماید: «خداوند پیامبران و فرستادگانش را به سوی بندگانش بر نینگیخته مگر آن که از طرف خدا تعقل کنند. پس نیکوترینشان از نظر پذیرش، بهترینشان از نظر معرفت به خداست، و داناترینشان به کار خدا، بهترینشان از نظر عقل است، و عاقلترین آنها، بلندپایه ترینشان در دنیا و آخرت است.»[5]
عقل، معیار بندگی
پس معیار بندگی و عبودیت نیک، معرفت بندگان و میزان تعقل آنان است، اگر بندگی، بی معرفت باشد، بندگی بی پایه و اساسی است که کمترین ارزشی ندارد و اگر ارزشی داشته باشد بسیار ناچیز است.
انسان ها لازم است در کسب معرفت بکوشند از همین رو در آیات قرآنی کسب معرفت به عنوان یک هدف در خلقت انسان معرفی می شود و اصولا انسان ها ارزش و اعتباری که در شرافت و کرامت نسبت به مخلوقات دیگر کسب کرده و می کنند به سبب همین علم و معرفت است.[6] لذا انسان باید تلاش کند که عبادتش معرفتی و از روی علم و دانش باشد و هر کاری می کند درباره نیک و حلال و خیربودن آن آگاهی داشته و فلسفه و تاثیر و آثار آن را بداند و بشناسد.
البته خداوند راه های گوناگونی برای کسب معرفت و شناخت و علم و دانش قرار داده که از مهمترین آنها می توان به عقل و فطرت و قلب در درون و آموزه های وحیانی پیامبران در بیرون اشاره کرد. بر این اساس عقل و وحی به عنوان دو حجت برای انسان معرفی می شود؛ زیرا انسان با این دو طریق می تواند چگونه بندگی کردن را بداند و بدان عمل کند. امام کاظم(ع) در این باره می فرماید: «ان لله علی الناس حجتین، حجه ظاهره و حجه باطنه، فأما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه و أما الباطنه فالعقول؛ همانا برای خداوند بر مردم دو حجت است، حجت آشکار و حجت پنهان، اما حجت آشکار عبارت است از: رسولان و پیامبران و امامان؛ و حجت پنهانی عبارت است از عقول مردمان.»[7]
عقل به عنوان حجت باطنی به انسان می آموزد که چگونه می تواند بندگی کند و بهترین بنده اختیاری خداوند باشد و به اهداف بندگی جامه عمل بپوشاند.
بسیاری از گرفتاری های بشر به سبب بی عقلی و به کار نگرفتن عقل و تعقل است. انسان اگر عقل خویش را به کار گیرد در زندگی هم انتخاب خوبی خواهد داشت و هم از مشکلات آن در امان خواهد ماند. انسان حتی اگر بخواهد دنیایش خوب شود باید تعقل ورزد. امام در این باره می فرماید: «من اراد الغنی بلامال و راحه القلب من الحسد و السلامه فی الدین فلیتضرع الی الله فی مسالته بان یکمل عقله، فمن عقل قنع بما یکفیه و من قنع بما یکفیه استغنی و من لم یقنع بما یکفیه لم یدرک الغنی ابدا، هر کس بی نیازی خواهد بدون دارایی، و آسایش دل خواهد بدون حسد و سلامتی دین طلبد، باید به درگاه خدا زاری کند و بخواهد که عقلش را کامل کند، هر که خرد ورزد، بدانچه کفایتش کند قانع باشد. و هر که بدانچه او را بس باشد قانع شود، بی نیاز گردد. و هر که بدانچه او را بس بود قانع نشود، هرگز به بی نیازی نرسد.»[8]
انسان برای این که عقل خود را پرورش دهد و به رشد کامل برساند می بایست هم به اعمال نیکی که عقل می گوید عمل کند تا عمل به آن تقویت گر عقل شود و هم این که با کسانی مجالست و نشست و برخاست داشته باشد که دارای عقل بندگی هستند و این گونه او را در مسیر عبودیت و عبادت قرار می دهد.
امام(ع) در این باره می فرماید: «مجالسه اهل الدین شرف الدنیا و الاخره، و مشاوره العاقل الناصح یمن و برکه و رشد و توفیق من الله، فاذا اشار علیک العاقل الناصح فایاک و الخلاف فان فی ذلک العطب، همنشینی اهل دین، شرف دنیا و آخرت است و مشورت با خردمند خیرخواه، یمن و برکت و رشد و توفیق از جانب خداست، وقتی خردمند خیرخواه به تو نظری داد، مبادا مخالفت کنی که مخالفتش هلاکت بار است.[9]
از آن جایی که ارزش عبادت به معرفت و شناخت حقایق و نیز انجام اعمال عبادی درست، مرهون شناخت خوب و بد و حلال و حرام است، لازم است که انسان خردمند پیش از هر کاری به تفقه در دین بپردازد تا نسبت به وظیفه الهی خود در دنیا آگاه شود. از این رو امام می فرماید: «در دین خدا دنبال فهم عمیق باشید، زیرا که فهم عمیق دین،کلید بصیرت و بینایی و کمال عبادت و سبب تحصیل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دین و دنیاست. و برتری فقیه بر عابد، مانند برتری آفتاب است بر کواکب و کسی که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.[10]
البته نباید فراموش کرد که دنیا بهترین مکان تربیت الهی انسان و کسب بندگی است و اگر انسان نتواند از ابزار دنیا به خوبی بهره گیرد در حقیقت گرفتار خسران بزرگی است که در سوره عصر بیان شده است. پس لازم است که انسان از دنیا به عنوان بهترین وسیله عبادت و جایگاه بندگی استفاده کند و آن را ناچیز و حقیر نشمارد، زیرا اگر کسی در دنیا نتواند بار آخرت خود را ببندد هیچ گاه در عالم برزخ چنین فرصتی نخواهد یافت و تا ابد بدبخت خواهد شد. امام(ع) در این باره هشدار داده و می فرماید: «اجعلوا لانفسکم حظا من الدنیا باعطائها ما تشتهی من الحلال و ما لا یثلم المروه و مالا سرف فیه و استعینوا بذلک علی امور الدین، فانه روی «لیس منا من ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاه، برای خود بهره ای از دنیا برگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردی ایجاد نکند و اسراف نباشد منظور دارید، و به این وسیله برای انجام امور دین، یاری جویید؛ زیرا که روایت شده است: «از ما نیست کسی که دنیایش را برای دینش ترک گوید یا دینش را برای دنیایش رها سازد.»[11]
پی نوشت:
[1] بلد، آیه 10
[2] انسان، آیه3
[3] ذاریات، آیه56
[4] تحف العقول، ص 409
[5] تحف العقول، ص 386
[6] بقره، آیه 31
[7] تحف العقول، ص 386
[8] تحف العقول، ص 388
[9] تحف العقول، ص 398
[10] تحف العقول، ص 410
[11] تحف العقول، ص 410 و نیز حیاه الامام موسی بن جعفر(ع)، ج 1، ص 256