به قلم : دکتر کامیار سنایی – روانشناس
تحریریه زندگی آنلاین : همه انسانها در طول زندگی خود بدنبال خوشبختی، خوشحالی و سعادت هستند و هر کار و رفتاری در انسان معطوف به حداکثر رساندن شادی و به حداقل رساندن رنج است. اما شادی حقیقی چیست؟ ما در عصری زندگی میکنیم که با وجود بهبود سلامت فیزیکی، افزایش سطح رفاه و افزایش ثروت مردم بیشتری از افسردگی و اضطراب رنج میبرند.
تا یک دهه پیش تمرکز روانشناسی بر کم کردن رنج و ناراحتیها و مشکلاتی از جمله اضطراب، افسردگی، وسواس، پارانویا و غیره در انسان بود و تلاش داشت تا با تشخیص مشکلات آنها را اصلاح کند. روانشناسی مثبت گرا اعلان کرد که چرا ما بر نقاط قوت فرد تمرکز نکنیم. زیرا در صورتی که حتی موفق به بهبود مشکلات فوق الذکر در فرد بشویم تازه به ابتدای راه رسیدهایم و فرد را تنها از منفی به صفر رساندهایم ولکن در جهت کشف و شکوفایی استعدادهای فرد کاری نکردهایم. روانشناسی مثبت گرا در پی کشف آن است که چه چیز یک زندگی خوب و سعادتمند را میسازد و افراد خوشبخت چه ویژگیهایی دارند. روانشناسی مثبت گرا باور دارد با تمرکز بر افراد خوشبخت و موفق و شرایطی که آنها داشتهاند و برای خویش ایجاد کردهاند و نیز ویژگیهای انها و مسیری که طی کردهاند راحتتر میتوان مسیر خوشبختی و سعادت را پیمود. دکتر شاهار اعتقاد دارد همانگونه که ما میتوانیم یک زبان خارجی را یاد بگیریم در عین حال میتوانیم نحوه خوشبخت بودن و شادی را نیز فرا بگیریم.
بیشتر بخوانید:
خوشبختی یا شادی حقیقی چه میباشد
بر اساس نظر اپیکور کسب و پیروی از لذات مایه خوشبختی است. ولکن او 3 نوع لذت را متمایز میکند. طبیعی و ضروری مانند غذا، پوشاک. طبیعی غیر ضروری مانند غذای خوشمزه، لباس زیبا و منزل راحت. غیر طبیعی و غیر ضروری مانند قدرت و احترام و تجملات.
برای خوشبخت بودن فقط ارضای نیازهای گروه اول لازم است. گروه دوم را میتوان پیروی کرد ولی بهتر است از انها چشم پوشی کنیم. از لذتهای گروه سوم بالکل باید اجتناب کرد زیرا مانع خوشبختی هستند.
دکتر شاهار خوشبختی را لذت بردن و احساس رضایت از هر آنچه اکنون دارید تعریف میکند. او خوشبختی را همچنین احساس لذت همراه با معنا تعریف میکند. یک فرد خوشبخت کسی است که از احساسات مثبت درون خود لذت میبرد و در عین حال یک زندگی هدفمند را دنبال میکند.
مارتین سلیگمن نیز در تعریف خوشبختی آنرا شامل سه فاکتور میداند. 1) هیجانات مثبت: عبارت است از داشتن احساسات خوب درباره گذشته، حال و آینده 2) غرقگی یا اشتیاق: زمانهایی که فرد چنان درگیر کارش میشود که گذر زمان را درک نمیکند (درباره این مفهوم در ادامه به تفصیل توضیح داده شده است). 3) معنا: فرد خود را به چیزی فراتر از خود (جامعه – دین و یا یک سازمان) متعهد میکند.
باید آگاه بود که احساس شادی و خوشبختی چیزی فراتر از وصول به شرایط مطلوب زندگی همانند سلامت، ثروت، موفقیت در کار و یا حتی داشتن خانواده است. خوشبختی رسیدن به مقصد نیست بلکه یک فرایند است. انسان در حین تلاش برای رسیدن به مقصد میتواند کاملاً احساس خوشحالی و خوشبختی کند. لذت کوهنوردی لزوماً در رسیدن به قله نیست بلکه طی مسیر فی نفسه برای کوهنورد ارزشمند و شادی بخش است. بنابراین خوشبختی بیش از آنکه ناشی از وصول به اهداف باشد ناشی از مهارت و توانایی لذت بردن از مسیر وصول به اهداف است.
بنابراین خوشبختی بیش از آنکه عبارت از داشتن باشد ناشی از انجام دادن است. اگر مهارت لذت بردن از مسیر را نداشته باشیم و تنها از رسیدن به مقصد لذت ببریم احساس خوب در ما کوتاه مدت خواهد بود و پس از وصول به هدف بسرعت به داشتن چیز جدید عادت خواهیم کرد و برای ما شادی آور نخواهد بود و بدنبال چالش جدیدی خواهیم بود.
بیشتر بخوانید:
بطور مثال فکر میکنیم که اگر ماشین بنز آخرین مدل داشته باشم دیگر از آن به بعد احساس شادی خواهم کرد. شاید تاکنون به بنز آخرین مدل دست پیدا نکردهایم ولی همه ما به بسیاری از چیزها رسیدهایم که گمان میکردهایم داشتن آنها احساس شادی زیادی درما ایجاد میکند، ولی پس از وصول به آنها احساس خوشبختی در ما در بلند مدت تغییری نکرده است.
بنابراین خوشبختی ناشی از انجام کارها است و نه داشتن چیزها. متاسفانه فیلمها و سریالهایی که تهیه میبینیم و یا حتی داستانها، بطور مثال داستان سیندرلا که پس از ازدواج با شاهزاده دیگر به خوشبختی رسید، همگی درالقاء این خطای فکری مؤثر میباشند.
از سویی دیگر خوشبختی با نداشتن غم، اضطراب و عدم افسردگی یکسان نیست. خوشبختی یک پدیده وجودی و فعال است ولکن فقدان غم یک پدیده عدمی و منفعلانه است. بعبارت سادهتر برای رسیدن به خوشبختی باید آگاهانه تلاش کرد و در جهت وصول به آن اقدام کرد. هیچ فردی در سکون و سکوت خوشبختی را کسب نخواهد کرد. در حالیکه اگر شرایط بدی ایجاد نشود شما غمگین نخواهید بود. (بعضی افراد از کودکی مستعد افسردگی هستند که خود بدلیل شرایط ژنتیکی است) ممکن است که شما بدون هر گونه تلاشی غمگین نباشید. ولکن مطمئناً خوشبخت نیز نخواهید بود.
بیشتر بخوانید:
معنای خوشبختی در گذشته و حال
در گذشته سعادت و خرسندی عبارت بود از رسیدن به آنچه فرد به آنها نیاز داشت. از جمله غذا- سرپناه و غیره و وصول به هر کدام از اینها برای او معنای خوشبختی داشت و فرد فرصت فکر کردن به چیزی فراتر از غذا و سرپناه و امنیت را نداشت. در عصر کنونی معنای خوشبختی مانند همه مفاهیم دیگر دچار تغییر شده است. دیگر اطمینان داشتن از غذا و سرپناه بمعنای خوشبختی نیست. معنای خوشبختی در دنیای معاصر کمی پیچیدهتر از گذشته شده است. از انجایی که در عصر کنونی امکان بیشتری برای انسان وجود دارد تا استعدادهای نهفته در وجود خویش را کشف و اشکار کند خوشبختی نیز معنا و مفهوم جدیدی یافته است. انسان کنونی با داشتن غذا و سرپناه و حتی امنیت لزوماً احساس شادی و خوشبختی نمیکند بلکه او ناخودآگاه میداند به چیزهای دیگری برای خوشبختی نیاز دارد.
خوشبختی را باید از احساس خوشی و لذت زود گذر متمایز کرد. هر فردی از لحاظ احساسی در طول زندگی بالا و پایینهای زیادی را تجربه میکند. ولکن نه فردی که زمانهای شادی را تجربه میکند میتوان خوشبخت نامید و نه فردی را که در زمانهایی دچار غم میشود باید بدبخت دانست.
احساس خوشبختی پدیدهای فارغ از اتفاقات روزمره زندگی است. احساسی درونی است که تحت تأثیر وقایع روزمره زندگی قرار نمیگیرد (به خط پایه خوشبختی مراجعه شود). خوشبختی بیشتربوسیله حالت و وضعیت ذهن تعیین میشود تا شرایط خارجی. یک شخص خوشبخت کسی نیست که تحت شرایط خاصی شاد است بلکه اوفردی است با نگرشهای خاص درباره خود، دنیا و دیگران. بنابراین تغییر دادن دنیا کمکی به افزایش شادی فرد نمیکند بلکه این تغییر نگرش است که میتواند شادی بهمراه داشته باشد.
تمرکز بر احساسات منفی منجر به بکار افتادن مکانیسم جنگ و گریز در ما میشود و در نتیجه وسعت دید و حق انتخابهای ما را محدود میکند و احساسات مثبت منجر به خلاقیت و پشتکار بیشتر میشود. احساسات مثبت باعث میشود مؤثرتر با مشکلات و چالشهای زندگی مواجه شویم.
باید توجه داشت که احساسات مثبت به هیچ وجه باعث خوش خیالی در فرد نمیشود و او را از زندگی واقعی دور نمیکند بلکه کمک میکند تا فرد هر چه بهتر امکانات موجود را بررسی کند و در کمال واقع بینی از حداکثر توان و ظرفیت خویش بهره ببرد. بنابراین احساسات مثبت قرار نیست لزوماً و بطور مستقیم باعث خوشحالی ما بشوند بلکه احساسات مثبت باعث میشود بیشترین توان خود را برای زندگی بگذاریم و در نتیجه بهترین چیز را نیز از زندگی دریافت کنیم.
ارتباط ثروث مادی با احساس شادی چیست؟
عامل دیگر در تعریف درست آر آنچه انسان را خوشحال و خوشبخت میسازد تمایل ذهن انسان به لذتهای کوتاه مدت است. ذهن انسانها بگونه ای است که به لذت زودگذر توجه و تمایل بیشتری نشان میدهد و بیشتر در حافظه فرد باقی میماند تا یک لذت هر چند بزرگتر ولی از لحاظ زمانی دورتر. بطور مثال فرد سیگاری اگر چه میداند در بلند مدت دچار مشکلات سلامت خواهد شد ولکن لذت آنی را ترجیح میدهد. (البته به نسبتی که فرد از لحاظ روانی رشد یافته تر است به احساس شادی بلند مدت بیشتر پایبند است تا لذت کوتاه مدت). بنابراین خریدن یک لباس که لذت بلادرنگ ایجاد میکند به نسبت لذت حاصل از نرفتن به یک میهمانی و نمره خوب در امتحان گرفتن که منجر به یک احساس شادی همراه با تأخیر میشود بیشتر در ذهن فرد میماند.
بسیاری از مردم باور دارند و در رفتارهای خود اینگونه رفتار میکنند که ثروت و درآمد زیاد عامل خوشبختی است. بسیاری از انسانها شب و روز بدنبال کسب پول بیشتر هستند و به هر وسیلهای از جمله فریب، دروغ و کلاهبرداری متشبث میشوند تا پول بیشتری داشته باشند زیرا آنها در ناخودآگاه خود باور دارند در صورتی که پول بیشتری داشته باشند خوشبختتر خواهند بود. انسانها حتی باور دارند هر قدر پول بیشتری داشته باشند به همان میزان خوشبختتر خواهند بود. (به تعارفاتی که انسانها با یکدیگر در گفتگوها و میهمانیها میکنند و می گویند پول خوشبختی نمیآورد توجه نکنید.
رفتارهای انسان دلیل روشنتری از باورهای آنها به دست میدهد) دنبال کردن وسواس گونه زندگی افراد ثروتمند و مشهور نیز به ما میگوید که به باور انسانها آنها خوشبختترین افراد روی زمین هستند.
اگرچه با شواهد نقض این باور خود (از جمله افسردگی، اعتیاد و خودکشی افراد ثروتمند و مشهور) بکرات مواجه میشوند ولکن این شواهد باور اصلی آنها را که ثروت علت خوشبختی است را تغییر نمیدهد.
مزایای شادی
شادی تنها موجب ایجاد حس خوب و لذتبخش و نیز یک ذهن آرام نمیشود. شادی مزایای دیگری نیز دارد که میتوان از آنها بهره برد. از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
انسانهای شاد دوستان بیشتری دارند.
انسانهای شاد از نظر سلامت در شرایط بهتری قرار دارند و عمر طولانیتری میکنند. سیستم ایمنی افراد شاد بهتر کار میکند.
انسانهای شاد اجتماعیتر هستند و اعتماد بیشتری به دیگران داشته و به دیگران بیشتر کمک میکنند.
انسانهای شاد نگرش صلح جویانه تری دارند و حس همکاری در آنها بالاتر است.
افراد شاد در محیط کار کارمندان بهتری هستند.