اگر بخواهیم نام یکی از وفادارترین یاران پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) را بر زبان جاری کنیم، بی شک نام عمارِ یاسر در صدر است که مانند ستاره ای پر فروغ در شبی ظلمانی می درخشد. عمار بن یاسر العنسی یکی از اصحاب بزرگ رسول الله و از یاران برگزیده امیر المومنین است. از جمله افرادی بود که به حبشه مهاجرت کرد و به دو قبله نماز گزارد و در جنگ بدر، صفین و... شرکت نمود و از کسانی بود که پیامبر شهادتش را پیشگویی کرده بود و سرانجام در زمان علی (علیه السلام) بعد از شهادت در جنگ صفین خود حضرت بر او نماز گزارد؛ و به دست مبارک خویش او را دفن نمود.
پیشگامِ در ایمان
عمار و خانواده اش از کسانی بودند که از همان آغاز دعوت پیامبر به او ایمان آوردند و در راه حمایت از دین رسول الله (صلی الله و علیه وآله) متحمل عذابها و شکنجه های سخت و طاقت فرسا از ناحیه مشرکین مکه گردیدند. از آن جمله آزار و اذیت های ابوجهل بود که دستور داد آتش و تازیانه آماده کنند و آنگاه سمیه و یاسر و عمار را کشان کشان به آنجا بردند و با نیش خنجر و آتش برافروخته و نواختن تازیانه آنان را زجر می داد... و این پیامبر رحمت و مهربانی بود که ایشان را تسلی می داد و امر به شکیبایی می نمود و می فرمود: « ای خانواده یاسر صبر کنید که وعده گاه شما بهشت است»[1] و باز می گفت: خدایا بیامرز آل یاسر را و آمرزیده ای. او کسی است که رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) در حق او فرموده: « عمار با حق است و حق با عمار..»[2].
عمّار، شأن نزول آیه قرآن
زمانی عمار برای حفظ جان خود مجبور شد که در ظاهر، از اسلام برگردد، ولی فوراً پشیمان شد و با دیدگان گریان به محضر رسول خدا شتافت و با ناراحتی جریان را تعریف کرد. پیامبر (صلی الله و علیه وآله) فرمودند: آیا تزلزلی در ایمان باطنی تو رخ داد است؟ عرض کرد: قلبم لبریز از ایمان است. حضرت فرمود: کوچکترین ترس به خود راه مده و برای رهایی از شرّ آن، ایمان خود را پنهان کن که آیه ی 106 سوره نحل نازل شد که می فرماید: «مگر آن کس که مورد اکراه قرار گیرد و قلب او از ایمان سرشار است».
از نبوت تا ولایت ثابت قدم ماند
عمّار علاوه بر این که حاضر به جان دادن برای پیامبر اسلام (صلی الله و علیه وآله) بود، از افراد گروه (شُرطة الخمیس) در زمان امیرالمومنین (علیه السلام) هم بود؛ یعنى از کسانی که براى فداکارى در راه دین و حمایت از رهبرى امام و اطاعت از همه فرمان هاى او, شرط و پیمان جان با آن حضرت بسته بودند. پیامبر(صلی الله و علیه وآله) و على(علیه السلام) هم به آنان وعده بهشت داده بودند. لذا هنگامی که عمار به شهادت رسید و امام از شهادتش با خبر شد، بر بالین عمار آمد و سر او را به زانوی مبارک گرفت و فرمود: «انا الله و انا الیه راجعون» آنگاه فرمود: هر که از وفات عمار دلتنگ نشود او را از مسلمانی نصیب نباشد.
سرباز بصیر ولایت
عظمت عمار به این است که در هیچ شرایطى دچار اشتباه نشد و جبهه حق و باطل را به خوبی تشخیص داد. هرگاه براى مؤمنین، نکته اى مشتبه می شد، با بصیرت و روشنگری، شبهات را از ذهن آنها برطرف مى کرد و آتش فتنه را می خواباند و با سخنرانی های متعدد، از نفاقی که در آن زمان بر فضای جامعه آن روز حاکم بود، پرده برمی داشت. یکی از حرفهای او در این روشنگری ها این بود؛ می گفت: گول پرچم هایی که در مقابل شما برافراشته شده است را نخورید این پرچمی که شما در جبههی مقابل میبینید، این پرچم را من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا دیدم (پرچم بنی امیه) همان کسانی زیر این پرچم ایستاده بودند، که الان ایستاده اند؛ معاویه و عمرو عاص. در جنگ احد، هم معاویه، هم عمرو عاص و دیگر سران بنی امیه در مقابل پیغمبر قرار داشتند؛ پرچم هم پرچم بنی امیه بود. گفت: اینهائی که شما میبینید در زیر این پرچم، آن طرف ایستادهاند، همینها زیر همین پرچم در مقابل پیغمبر ایستاده بودند و من این را به چشم خودم دیدم. این طرفی که امیر المؤمنین هست، همین پرچمی که امروز امیر المؤمنین دارد- یعنی پرچم بنی هاشم- آن روز هم در جنگ بدر و احد بود و همین کسانی که امروز زیرش ایستادهاند، یعنی علی بن ابی طالب و یارانش، آن روز هم زیر همین پرچم ایستاده بودند. فرقش این است که آن روز آنها ادعا میکردند که کافرند، و امروز همان ها زیر آن پرچم ادعا میکنند که مسلمانند این بهترین علامت بود برای شناساندن افراد.
عمار الگویی برای امروز ما
عمار مقبولیت اجتماعی بسیار بالایی در دل مردم داشت تا جایی که موضعگیریهای وی نسبت به مسائل سیاسی زمانه برای مردم حکم حجتی بود و معیاری برای تشخیص میان سپاه اسلام و لشکر کفر در جنگ صفین شد. او خود را موظف کرده بود که در مقابل جنگ روانی که دشمن در مقابل امیرالمومنین به راه انداخته بایستد، لذا در جنگ صفین با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و به داخل صفوف خودی می رفت و به هر کدام که می رسید، در مقابل آنها میایستاد و برای آنها صحبت می کرد؛ حقائقی را برای آنها روشن می کرد و تأثیر می گذاشت. هر کجا میدید اختلاف پیدا شده، و عدهای دچار تردید شدند، خودش را به سرعت آنجا می رساند و برایشان حرف می زد، تبیین می کرد و گرهها را می گشود.
امروز نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه که ادامه ولایت رسول الله و امیرالمومنین علیهالسلام است نیازمند عمارهایی است که گوش به فرمان ولایت باشند و سر و جان فدای ولایت کنند. امروز کار خواص در این فضای غبار آلودِ شبهه افکنی، همچون عمار، تبین حقائق بدون هرگونه تعصبی است؛ بدون حاکمیت جناحی و گروهی. یاوران انقلاب رفیق نیمه راه نگردند و ولایت را در بین را تنها نگذارند و عمارگونه تا آخر بمانند. با تیزبینی و زیرکی راه حق و باطل را از هم جدا کنند و راهنمای جاماندگان از راه حق باشند. آنچنان گوش به فرمان باشند که با شنیدن ندای اَینَ عمّار؟ بپا خیزند و جان و مال خود را در طَبَق اخلاص گذاشته و از حریم دین و ولایت دفاع کنند.
کلام آخر
تاریخ تکرار پذیر است، گروهی همچون عمار در صف ولایتند و تا آخر ایستاده اند و جان می دهند و گروهی تا نیمهی راه می آیند و بر سر دوراهی ها راه خود را جدا می کنند و هر چه می روند فاصله شان بیشتر می شود. تصمیم با ماست که کدامیک را برگزینیم.
پی نوشت ها:
[1]. « صبراً یا آل یاسر فان موعدکم الجنه».
[2]. «عمار مع الحق و الحق مع عمار حیث کان عمار جلده بین عینی و انفی تقتله الفئه الباغیه»
منبع : پایگاه تبیان