عصر ایران؛ سجاد بهزادی - روزنامه دنیای اقتصاد در مطلبی با عنوان «نسل زد، نسل بیمسکن» نوشت: «اکثریت این نسل در شرایط فعلی قادر به پسانداز نیستند و اقلیتی از آنها توان پسانداز ماهانه یک میلیون تومان را دارد. با این اوضاع، این مسیر تا خانه اول برای نسل زد بیشاز یک و نیم قرن طول میکشد.»
"نسل زد" به متولدین اواسط دهه 1990 و اوایل دهه 2010 گفته میشود. بر اساس این تقسیمبندی متولدین 1375 تا 1389 در ایران جزو نسل Z قرار میگیرند که به دهه هشتادیها مشهور شدهاند.
دهه هشتادی ها خواسته و یا ناخواسته با مشکلات جدی روبرو هستند. عموم آنها گرفتار بحران بیکاری، بی پولی و بی شغلی هستند و بعنوان مثال برای خانه دار شدن باید بیش از یک قرن دندان روی جگر بگذارند.
تنها دهه هشتادی ها نیستند که گرفتار بحران هستند. قبل تر هم سخنان معاون اول رئیس جمهور وقت در مورد دهه شصتی ها جنجال آفرین شده بود.
اسحاق جهانگیری در مورد معضل دهه شصتیها گفته بود" این گروه سنی به هر حوزهای ورود میکنند، بحران ساز میشوند." اگر چه بعد ها عذرخواهی کرد و گفت " همه دهه شصتی ها را مثل فرزندانم که دهه شصتی هستند دوست دارم. جملهای که از من منتشر شد تقطیع شده بود. عرضم این بود؛ این که دهه شصتیها با ورود به هر مرحله از زندگی شان با مشکلات زیادی مواجه شدند، ناشی از آینده نگر نبودن مسئولان است."
امروز نیز تمرکز بر افزایش جمعیت و خلق نسل تازه در کشور است. نسلی که امروز با هر سیاست گذاری متولد می شود بعدها "نسل هزار و چهارصدی ها" نامیده می شود. اگر شرایط اقتصادی فعلی تغییری نکند، بعید نیست این نسل نیز در آینده بحران هایی شبیه نسل های دهه شصتی و هشتادی تجربه کنند.
وضعیت پیش رو نشان می دهد علیرغم همه تعارض ها و تفاوت های بین نسلی که در ایران است؛ بالا بودن شاخص فلاکت و بحران فقر، بین بیش تر نسل ها تا کنون مشترک بوده است.
بحران های انباشته شده بین نسلی با ساختار چه می کند و تدبیر نظام حکم رانی برای برطرف شدن آنها چیست؟ این دو چقدر با هم قدرت سازگاری دارند و چگونه باید به حل مسئله کمک کرد؟
بحران هایی مانند فقر و کمبود مسکن و اشتغال ممکن است پیش روی دولت های بسیاری باشد اما طبیعی است، هر ساختاری برای حل بحران های بین نسلی خود می بایست دنبال سازوکاری باشد تا نارضایتی های انباشت شده کاهش یابد وتبدیل به خشونت نشود.
دو راهکار:
• اصلاح جدی ساختار یکی از مهم ترین راهکارهای جلوگیری از انباشت نارضایتی ها در نسل های مختلف جامعه است.
چالش ها و بحران های فعلی، احتیاج به درمان و اصلاح فوری دارد. رویکرد سیاستها در داخل و خارج از کشور می بایست اصلاح گردد. متاسفانه، قدرت گرفتن نگاه ضدتوسعهای در لایه هایی از ساختار، باعث شده تا نارضایتی ها انباشت شود و به یک کشور پر مسئله تبدیل شویم که مدام درمان دردها ومسئله های جامعه در آن به تعویق می افتد.
• استفاده از "نخبگان" نیز از دیگر راهکاری کاهش بحران در جامعه است.
باید اجازه داد در هر نسلی نخبگان یا طبقه "الیت" آن نسل وارد چرخه مدیریتی و تصمیم گیری شود و نیازمندی های نسل خود را تعریف کند. نمی توان نسخه ای از افکار و اعتقادات یک نسل مشخص را برای تمامی نسل ها پیچید و انتظار داشت هیچ تعارضی هم رخ ندهد.
کشورهای توسعه یافته در همه شرایط از نخبگان واقعی برای حل مسئله ها کمک می گیرند. در کشورهای توسعه نیافته، تنها در زمان بحران و به ناچار از نخبگان استفاده می شود.
در برخی از کشورها نیز، استفاده از نخبگان تنها جنبه نمایشی و تبلیغی دارد. از نخبگان برای حل مسئله ها دعوت می شود اما به راهکار آنها برای حل مسئله اعتنایی نمی شود.مثل فردی که مریض است و دکتر هم بیماری او را تشخیص داده، اما آن فرد اصلا نسخه پزشک را عمل نمیکند.
اگر ساختار نظام حکم رانی در یک کشور، بی خیال بحران های بین نسلی خود شود وضعیت از این که هست بدتر خواهد شد.
بعنوان مثال وقتی یک نسل نتواند پس انداز مالی داشته باشد و یا برای خانه دار شدن، می بایست یک قرن و نیم صبوری کند، شیوه جدیدی از در به دری و بحران در جامعه خودش را بروز می دهد.به تازگی گزارش تکان دهنده ای از مرکز پژوهش های مجلس در مورد شیوع 8 مدل بی خانمانی در کشور؛ پشتبامخوابی، موتورخانهخوابی، ماشینخوابی، گورخوابی، همخانگی دو یا چند خانواده منتشر شده است.
اگر بحران های هر نسل روی هم انباشت شود، نارضایتی و خشونت بازتولید می شود و جامعه به شرایط خطرناک تری می رسد. ما نیازمند توقف خشونت و آرامش بیش تر برای رسیدن به توسعه پایدار هستیم . داگلاس نورث در کتاب سیاست، اقتصاد و مسایل توسعه می نویسد" کشورهای در حال توسعه برای رسیدن به توسعه، قبل از هر چیز نیازمند مهار خشونت هستند."