در سراسر تاریخ، همیشه افراد متمول و مشهور در انجام امور خیریه پیشگام بوده و به طور مستمر به نیازمندان کمک کرده اند.
این روند پسندیده هنوز هم در زندگی امروزه بشر جاریست. از جمله کارهای ارزشمندی که چنین افرادی انجام می دهند، می توان به پذیرفتن سرپرستی کودکان یتیم و فقیر اشاره کرد که به حمایت معنوی و مالی نیازمند هستند.
مقوله فرزندخواندگی در میان بسیاری از هنرمندان رواج دارد. اما شاید جالب باشید بدانید که برخی از هنرمندان موفق و افراد مشهور و سرشناس جهان، خود به فرزندخواندگی گرفته شده اند و در خانواده هایی غیر از خانواده های بیولوژیکی خود رشد کرده اند.
از جمله می توان به استیو جابز اشاره کرد که با وجود اینکه والدینش وی را به یتیم خانه سپرده بودند، اما این مانع از مثبت اندیشی وی نشده و راه های پیشرفت و ترقی را طی کرده و با شهرتی جهانی چشم از جهان فرو بست.
پیرو این مساله، در ادامه به معرفی 6 هنرمند مشهور پرداخته ایم که به فرزندی پذیرفته شده اند و در حال حاضر زندگی سرشار از موفقیتی را سپری می کنند. با روزیاتو همراه باشید.
استیو جابز و پدر بیولوژیکی وی، عبدالفتاح جندلی
استیو جابز، در بیست و چهارم فوریه سال 1955 میلادی در یک کلینیک خصوصی در سان فرانسیسکو به دنیا آمد. مادر بیولوژیکی وی، جوئَن شیبل به دلیل فشار خانواده مجبور به واگذاری فرزند خود شد. شیبل و پدر بیولوژیکی جابز یعنی عبدالفتاح جندلی که سوری و مسلمان بود در آن زمان هنوز با هم ازدواج نکرده بودند و نمی توانستند فرزندشان را بزرگ کنند.
جوئن شیبل از یک خانواده مسیحی بود و نمی توانست خانواده اش را متقاعد کند که با یک عرب مسلمان ازدواج کند.
پدرخوانده ی استیو جابز، «پاول رینهولد جابز» بود که وی را بزرگ کرده و هزینه تحصیلش را پرداخت نمود. علاقه به علم الکترونیک را نیز پل که یک مکانیک ماهر کارخانه ساخت لیزر بود در دل استیو جابز ایجاد کرد.
استیو جابز در همه مصاحبه هایش تاکید داشت که پل و کلارا هاگوپیان، 1000 درصد پدر مادر واقعی او هستند.
نیکول ریچی و پدر بیولوژیکی وی، پیتر مایکل اسکوودو
والدین نیکول ریچی وی را تا سن 3 سالگی بزرگ کردند اما پس از آن، به دلیل فشارهای مالی و نداشتن موقعیت مناسب، نگهداری از او را به دوستشان، لیونل ریچی سپردند. 6 سال بعد، لیونل ریچی و همسرش، برندا هاروی ریچی، به صورت رسمی نیکول را به فرزندخواندگی پذیرفتند و مایکل جکسون، سلطان موسیقی پاپ نیز پدرخوانده وی شد.
وی در مصاحبه های خود در این رابطه بیان داشته: «پدر و مادر من از دوستان لیونل بودند و می دانستند که وی بهتر از خودشان می تواند مرا بزرگ کند. از این مسوولیت پرورش مرا به وی سپردند.» او همچنین متذکر شده که با مادر بیولوژیکی خود در ارتباط است.
جیمی فاکس
جیمی فاکس، هنرپیشه مشهور آمریکایی در تگزاس و از پدر و مادری به نام لوئیس دیکسون و دارل بیشاپ متولد شد. کمی پس از تولد، والدینش، وی را به فرزندخواندگی به مارک و استر مری تالی سپردند.
او در محله آفریقایی-آمریکایی رشد کرده و مادربزرگش تاثیر بسیاری روی فاکس داشت. او بود که بذر علاقه به هنر و نواختن پیانو را در دل جیمی کاشت و او را تشویق کرد تا در این زمینه پیشرفت کند. بعد از پایان دوران دبیرستان موفق به دریافت بورسیه برای دانشگاه بین المللی ایالات متحده شد و در آنجا در رشته موسیقی کلاسیک و آهنگسازی شروع به تحصیل کرد.
جیمی همیشه ار تأثیرات مادربزرگش در کسب موفقیت هایش تقدیر کرده است.
ری لیوتا
والدین بیولوژیکی ریموند آلن لیوتا از قبول وی سر باززده و او را به خانواده دیگری سپردند. ری توسط یک زوج ثروتمند ایتالیایی به فرزندخواندگی پذیرفته شد. آن ها همچنین دختر دیگری موسوم به لیندا را نیز به فرزندخواندگی گرفتند. به این ترتیب، لیوتا علاوه بر یک خانواده دوست داشتنی، یک خواهر نیز دارد.
کوکو شانل
مشهورترین زن فعال در عرصه مد که به وی لقب افسانه مد را داده اند، در سال 1883 در سائومور متولد شده است. والدین وی توانایی بزرگ کردن او را نداشتند و علاوه بر کوکو، 45 فرزند دیگر هم داشتند. به همین خاصر او بیشتر عمر خود را در کنار فامیل و دوستان سپری می کرد.
هنگامی که کوکو به سن 12 سالگی رسید، پدرش خانواده را ترک کرد و مادرش نیز وی را به یتیم خانه فرستاد. سپس به کلیسای کاتولیک و در آخر به پانسیون شبانه روزی سپرده شد.
به گفته کوکو شانل، همین امر باعث شد تا شغل آینده خود را انتخاب کند: اجبار برای پوشیدن یک لباس توسی رنگ برای تمام عمر باعث شد تا وی دوست داشته باشد تا همه زنان دنیا لباس های شیک و لوکس به تن کنند.
او بنیان گذار شرکت معروف شانل است و نفوذ و تاثیر بسیار زیاد شانل در عرصه مد به حدی بود که نام وی، به عنوان تنها فرد فعال در زمینه خیاطی و دوزندگی، در فهرست یکصد نفر از مهم ترین افراد دنیا در قرن بیستم ثبت شده است.
جان لنون
بلافاصله پس از تولد لنون، والدین وی از هم جدا شدند. مادرش با مرد دیگری آشنا شد و مسوولیت بزرگ کردن جان به خاله و شوهر خاله اش سپرده شد. به گفته لنون، مادرخوانده اش بسیار سختگیر بود و نمی توانست علاقه او به گیتار را درک کند.
او در خاطراتش بیان داشته که خاله اش همیشه می گفته: «گیتار وسیله خوبی است اما نمی توانی با آن امرار معاش کنی.»