عصر ایران؛ مهرداد خدیر- این یادداشت بر آن است که صریح و روشن بگوید اخراج استادانی که عین کلیشههای حکومتی را در کلاس درس یا در همایشها یا گفتوگوها تکرار نمیکنند و نگاه اصلاحی - انتقادی دارند یا سواد آنان از متوسط سواد مورد نظر اصول گرایی رادیکال ایرانی بالاتر است، کاری زشت است.
این یک مقاله یا گزارش یا جستار نیست که نظر نویسنده در لایههای زیرین پنهان باشد یا به جنبههای مختلف یک موضوع بپردازد و داوری نهایی را به مخاطب بسپارد بلکه دلایل گونهگون میآورم تا بگویم این کار زشت است:
1. این رفتار از مدعیان عدالت سر میزند. کسانی که زیر علم عدالت سینه میزنند و بعضا مانند رییس جمهور اسبق که حالا بیشتر نگران ترور خودش است تا عدالت اصرار دارند عدالت را با فتحه و به صورت عَدالت تلفظ کنند. به اندازهای که نور باشد تاریکی نیست و به قدری که تبعیض باشد عدالت نیست. حذف استادان چون با هدف غایی استخدام خودیها صورت میپذیرد از مصادیق تبعیض و ضد عدالت است چه با فتحه بر روی عین و چه با کسره زیر آن.
2. اصرار بر تدریس در دانشگاههای تهران و شریف در حالی است که خودشان الیماشاءالله دانشگاه تاسیس کردهاند. چرا بورسیهای ها را در آنجاها استخدام نمیکنند؟ در حالی که آینده شغلی بهتری هم بر آن مترتب است. نمونه اعلا هم دانشگاه امام صادق.
3. اگر معنی مدیریت جهادی شکستن حصارهای بوروکراسی است چگونه در این فقره به آیین نامهها و مواد قانونی درباره پیمانیها استناد میکنند؟ جاهای دیگر جهادی و اینجا بوروکرات؟!
4. اگر درس استاد بر ذهن وسینه دانشجو ننشیند این کار عملی لغو است و چه بسا از ابتدا با گارد و موضع مواجه شوند. بعد از پیروزی انقلاب یکی از معیارهای سهگانه که برای دولت موقت در انتخاب وزیران تعریف شد پذیرش در محیط بود. استادان مورد نظر جایگزین تا چه حد مورد پذیرش خواهند بود؟ احتمالا گفته خواهد شد ناچارند قبول کنند. نپذیرند نمره نمیگیرند!
5. بی هیچ شک و تردید میانگین سواد اخراج کنندگان از اخراج شوندگان کمتر است. امیدوارم این خبر درست نباشد که دکتر میلاد عظیمی استاد باسواد دانشکده ادبیات هم در این فهرست است اما بدون تردید تمام اخراج کنندگان با هم نمیتوانند به اندازه یکی از نوشتههای او بنویسند!
6. اگر این کار زشت نیست چرا با افتخار سر خود را بالا نمیگیرند تا به آن ببالند؟ کار زشت آن است که نتوانی اقدام به انجام آن را برای همگان اعلام کنی.
7. اخراج استادان آن قدر زشت است که اگرچه دکتر سروش بارها توضیح داده در اخراج استادان نقش نداشته و ستاد انقلاب فرهنگی برای بازگشایی دانشگاهها بوده اما این شایبه بر تمام یک عمر فعالیت فکری او در بالاترین سطح ممکن سایه انداخته است. احتمالا جماعت حاضر خواهند گفت: فعالیت فکری و فلسفی و تولید علمیمان کجا بود تا نگران خدشه به اعتبارمان باشیم!
8. یک فعال سیاسی پیش از انقلاب در خاطرات خود آورده است سید ضیا برای آن که شاه را مجاب کند حکم اعدام فردی لغو شود عکس همسر و فرزندان قد و نیم قد را در نشستی که با شاه داشت و حین صرف ناهار به او نشان داد و گفت: برای خودتان دعای پای سفره درست نکنید! یعنی خانواده کینه به دل خواهند گرفت و نخواهند بخشود.
9. اشتهای سیریناپذیر هم قابل توجه است. این همه منصب و موقعیت به دست آوردهاند اما باز چشمشان به چهار تا کرسی دانشگاهی است! نقل است که مرحوم حجازی به مرحوم فلسفی گفت ما هم حرفهای شما را بالای منبر میزنیم. چرا با حضور ما مخالفاید و منبر را در انحصار هم لباسانتان میدانید؟ واعظ شهیر پاسخ میدهد: محاضر و محاکم را که گرفتند. منابر را هم شما میخواهید بگیرید؟!
10. جمهوری اسلامی ایران در آغاز تاسیس با کشور آفریقای جنوبی به دلیل اعمال آپارتاید نژادی قطع رابطه کرد و تا روی کار آمدن نلسون ماندلا و الغای آپارتاید برقرار نشد. شایبه آپارتاید آموزشی برای ساختاری که همه جا علیه آپارتاید موضع گرفته زیبنده نیست.
11. اهمیت دانشگاه به کلاس و دیوار نیست به استاد است. مثلا اعتبار دانشکده ادبیات به استادان فقید و حال حاضر آن است و به خاطر همین سه شنبه هایی که دکتر شفیعی کدکنی میآمد حس و حالی دیگر داشت. دانشگاه دبیرستان نیست که یک درس با نام دبیر آن گره نخورده باشد. هر درس با استاد معنی میشود. حتی در دبیرستان هم دبیر با دبیر تفاوت دارد.
12. یکی از نشانههای توسعه استقلال نهادهاست. دخالت دستوری در امور آموزشی دانشگاهها نقض صریح استقلال دانشگاههاست. آنارشیسم بر خلاف تصور رایج هرجومرجطلبی نیست. نهادستیزی است. نهادستیزی انقلابیگری نیست.آنارشیسم است.
13. خاطره فرزند استاد مطهری درباره نوع مواجهه با ایشان در دانشگاه برای اکثریت جمعیت که بعد از انقلاب به دنیا آمده این تصور را ایجاد می کند که ازادی عمل استادان در پیش از انقلاب بیشتر بوده است. این در حالی است که دانشگاه ها بعد از انقلاب بسیار گسترش یافته و در مقاطعی آزادترین فضاها در آنها برقرار بوده است. اتفاقات اخیر این دستاورد را ضایع و زایل میکند.
14. 40 سال پیش دوستی گفت امروز سوار یک اتومبیل مسافربر شدم و دیدم راننده آن یک استاد برجسته اقتصاد است که کنار گذاشته شده بود. یک پژوی سفید 504. هر دو بسیار متاسف شدیم و آن قدر تلخ بود که بعد از 40 سال به یاد دارم. آن روز گوشی هوشمند و اینترنت نبود اما امروز به طرفهالعینی در فضای مجازی منتشر می شود.
15. اگر پارهای رفتارها در آغاز انقلاب را می شد به حساب خامی و جوانی و بی تجربگی گذاشت بعد از 45 سال مطلقا موجه نیست. برخی اما تصور میکنند انقلابیگری یعنی تکرار همان رفتارها بدون در نظر گرفتن شرایط. نقل است که مهندس موسوی نخستوزیر از کارمند دفتر خواسته بود در بالای برخی فرمانهای اداری جملهای از امام خمینی را هم بیاورند و شخص کتابی از گفتههای رهبر فقید انقلاب تهیه کرده بود و یک بار بالای نامه این جمله امام در 12 بهمن 1357 را تایپ کرد: من توی دهن این دولت میزنم!
16. نتایج انقلاب فرهنگی در چین و در ایران پیش چشم همگان است. اگر درخشان بوده تکرار کنید و اگر نه چرا درصدد تکرار به این شیوهاند؟
17. اگر این نوع مواجهه قابل افتخار است چرا آقای زاکانی شهردار تهران دستور نمیدهد در تابلوهای کارنامه دولت قید شود؟ (راستی صحبت از تابلوهای کارنامه دولت شد لطف کنند دستور دهند کلمه «ملیون» را هم اصلاح کنند. چون «میلیون» درست است.)
18. وزیر آموزش و پرورش گفته است برای مقابله با شوق مهاجرت باید حب وطن را در مدارس آموزش داد. وقتی شخص سرنوشت اهل حب وطن را میبیند چه؟ این رفتارها تشویق عملی به مهاجرت نیست و این که به چه زبانی بگوییم ایران از آن ماست. بروید! آن بنده خدا که صریحا در تلویزیون گفت.
19. دانشگاه تربیت مدرس تاسیس شد که خاطرشان از مدرس آسوده باشد. برخی از استادان این دانشگاه اما در زمره جدیترین و در عین حال شریفترین منتقدان شدند. منظور این که تضمینی نیست که دست پروردگان و همراهان تا پایان راه با شما بمانند.
20. از نشانههای توسعه این است که با تغییر دولتها تنها مقامات رده اول تغییر کنند نه این که برای استخدام اعضای ستادهای انتخاباتی و به اسم تحول همه را بیرون بریزند.
21. استاد تاریخ که امیدواریم مجددا به او درس بدهند گفته جرم من این بوده که در رسانهها مینوشتم و زبانم دراز بوده است. به این ترتیب دیگران در عمل محکوم به سکوت و ریایند. در قرآن کریم اما ریا هم ردیف شرک برشمرده است. اخراج استادان منتقد دیگران را به ریاکاری وامیدارد. دانشگاهی که داعیه اسلامی دارد با ریا سازگار نیست. چون ریا شرک است و پیامبر برای نفی شرک و دعوت به توحید و یگانه پرستی برانگیخته شد.
22. هر قدر دولت دستاورد واقعی یا ادعایی داشته باشد اخراج استادان چنان زشت است که بر آنها سایه می اندازد. مثل رفتار رییس فدراسیون فوتبال اسپانیا که قهرمانی فوتبال زنانشان را تحت الشعاع قرار داد. تازه آن بوسه بود و جنجالی شد این تعرض از جنسی دیگر است.
23. به نظر میرسد بخشی از این رفتار به خاطر آن باشد که هر چه می کنند نمیتوانند علوم انسانی را اسلامی کنند و گمان میکنند اشکال از استاد است. حال آن که علوم انسانی اسلامیشدنی نیست. علم، علم است و اسلامی و سکولار ندارد. استاد است که می تواند مسلمان باشد یا نه.
24. این تلقی هم وجود دارد که برای رفقا جا باز شود. یک تعداد کرسی داریم با استاد و یک تعداد استاد تربیت کرده ایم یا مدرک داده ایم بی کرسی. به قدر کافی دانشگاه ایجاد کرده اند اما باز بیرون اند. پس کرسی خالی می کنند تا روی آنها بنشینند.
25. سرانجام این که در سال 1396 مشاوران و همراهان و حتی صبیه آقای رییسی مدام تکرار میکردند ادعاها درباره حذف و دیوارکشی و محدودیت درست نیست و به دنبال پل زدن اند نه دیدار کشیدن. این رفتارها اما نسبتی با آن ادعاها ندارد و اگر آقای رییسی موافق نیست باید «بساط آن را برچیند». اگر هم موافق است نسبت آن را دولت مردمی روشن کند.