خداوند متعال در چندین جا از کلام خود میفرماید: «الله خالق کل شی ء» (1) ترجمه: آفریننده هر چیز-هر چه کلمه شی ء بر آن اطلاق میشود جز خدا-خدا است) این مضمون در چهار جا از قرآن مکرر شده، و بموجب آن هر چه در جهان آفرینش فرض شود آفریده خدا است و هستی آن ازوست.
البته نباید ازین نکته غفلت کرد که قرآن در صدها آیه علیت و معلولیت را تصدیق میکند و فعل هر فاعلی را بخود آن فاعل نیز نسبت میدهد آثار اشیا را مانند سوزانیدن آتش و رویانیدن زمین و بارانیدن آسمان از آن آنها میداند افعال اختیاریه انسان را بپای خود انسان مینویسد.
و در نتیجه کننده هر کار همانا صاحب آن کار است ولی هستی بخش و وجود دهنده کار و صاحب کار خدا است و بس.
و پس از این تعمیم که بآفرینش داد میفرماید: «الذی احسن کلشی ء خلقه » (2) ترجمه:خدائی که هر آنچه آفرید زیبا قرار داد) بموجب انضمام این آیه بآیه گذشته زیبائی با آفرینش دوش بدوش هم پیش میروند و هر چه در جهان هستی دارای هستی است دارای زیبائی است و جز زیبائی صفتی ندارد.و نیز نباید ازین نکته غفلت داشت که قرآن در آیات بسیاری خیر در مقابل شر و نفع در مقابل ضرر و همچنین نیک در برابر بد و زیبا در برابر زشت را تصدیق میکند و بسیاری از کارها و کردارها و پدیده ها را بد و زشت میشمارد ولی چیزی که هست اینهمه بدیها و زشتیها و ناگواریها از راه نسبت و مقایسه پیدا میشود و وجود قیاسی و نسبی دارند نه نفسی.
مثلا مار و کژدم بد هستند ولی نسبت بانسان و حیواناتی که از نیش آنها متضررند نه نسبت بسنگ و خاک.مزه تلخ و بوی مردار منفورند ولی نسبت بذائقه و شامه انسان نه نسبت بهمه.پاره ای از رفتارها و کردارها زشت هستند ولی نسبت بنظام اجتماعی انسان نه در هر نظامی و نه با قطع نظر از نظام اجتماع.
آری اگر از نسبت و مقایسه دمی صرف نظر شود دست بروی هر چه گذاشته شود جز اندامی زیبا و هستی حیرت بخش و خیره کننده ای بچشم نخواهد خورد و جلوه زیبائی جهان هستی از توانائی وصف و بیان بیرون است زیرا خود وصف و بیان از زیبایان جهان هستی میباشد.
در حقیقت آیه شریفه نامبرده میخواهد روی مردم را از زشت و زیبای قیاسی و نسبی برگردانیده متوجه زیبائی مطلق نماید و افهام را با نظر کلی و عمومی مجهز سازد.
پس از دریافت این تعلیم بصدها آیات قرآنی برمیخوریم که با بیانات گوناگون موجودات جهان هستی را تنها تنها و دسته دسته و گروه گروه و نظامهای جزئی و کلی را که در آنها حکومت میکند آیه و علامت خدای تعالی معرفی میکند و آنها را از هر جهت که فرض شوند (درست تامل شود) نشان دهنده خدای متعال میشمارد.
ما ازین بیانات با عطف نظر بدو آیه گذشته می فهمیم که این زیبائی بهت آور که سراسر جهان هستی را از دو سوی گرفته همانا زیبائی ساحت کبریائی است که از راه آیات آسمانی و زمینی مشاهده میشود و هر یک از اجزاء جهان دریچه ایست که بخشی از فضای دلنشین و نامتناهی بیرون از خود را ارائه میدهد و هیچکدام از خود چیزی ندارد.
و ازین روی قرآن کریم در آیات دیگری هر جمال و کمال را از آن ساحت کبریا میشمارد چنانکه میفرماید: «هو الحی لا اله الا هو» (3) ترجمه:اوست زنده خدائی جز او نیست) «ان القوة لله جمیعا» (4) ترجمه:اینکه همه قوه و نیرو از آن خدا است) «فان العزة لله جمیعا» (5) ترجمه:بدرستی همه عزت از آن خدا است) .
«و هو العلیم القدیر» «و هو السمیع البصیر» «الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی » (6) ترجمه:خدا جز او خدائی نیست هر نامی که نیکوتر است از آن اوست) بمقتضای این آیات همه زیبائیهائی که در جهان هستی جلوه گر است حقیقت آن از آن ساحت کبریا میباشد و برای دیگران چیزی جز مجاز و عاریت باقی نمی ماند.
در تاکید این بیان قرآن مجید با بیانی دیگر توضیح میدهد که جمال و کمال در هر یک از آفریده های جهان محدود و متناهی است و نامحدود و نامتناهی آن پیش خدا است. «انا کل شی ء خلقناه بقدر» (7) ترجمه:ما هر چیز را همراه اندازه ای آفریدیم) «و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم » (8) ترجمه:هیچ چیزی نیست مگر اینکه نزد ما خزینه هائی دارد و آنرا پائین نمیفرستیم مگر باندازه ای معین و شناخته شده) . انسان با پذیرفتن این حقیقت قرآنی دفعة خود را در برابر یک جمال و کمال نامتناهی خواهد دید که از هر سو بوی احاطه داشته هیچ خلای در مقابل آن وجود ندارد و هر جمال و کمال را حتی خود را که یکی از آن آیات میباشد بدست فراموشی سپرده مجذوب و دلباخته خواهد گردید چنانکه میفرماید «و الذین آمنوا اشد حبا لله » (9) ترجمه:کسانی که ایمان آوردند بخدا بیشتر از هر چیز مهر دارند) .
و اینجا است که چنانکه لازمه و خاصه مهر و محبت است استقلال و اراده خود را تسلیم خدای متعال نموده و زیر سرپرستی مطلق وی میرود و تحت ولایت خدا قرار میگیرد چنانکه میفرماید:
«و الله ولی المؤمنین » (10) ترجمه:خدا سرپرست مؤمنین است) و خدای متعال نیز چنانکه وعده فرموده خود متصدی اداره و رهبری وی میشود: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» (11) خدا سرپرست مؤمنین است ایشان را از تاریکیها بسوی روشنائی خارج میکند) .
و به موجب آیه کریمه: «او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس » (12) ترجمه:و آیا کسیکه مرده بود ما او را زنده کردیم و برای او نوری قرار دادیم که با آن-در روشنائی آن-در میان مردم راه میرود) و آیه: «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه » (13) ترجمه:آنان خدا در دلهای ایشان ایمان را ثابت کرده و ایشان را با روحی از پیش خود-یا از ایمان-مؤید نموده است) روحی دیگر و حیات دیگری میبخشد و نوری-درک ویژه واقع بینی-برای او قرار میدهد که مسیر زندگی سعادتمندانه را در جامعه تشخیص میدهد.
و در آیه دیگر راه تحصیل این نور را توضیح میدهد: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به » (14) ترجمه:ای کسانیکه ایمان آوردید، پرهیز کاری کنید و به پیغمبر او ایمان بیاورید تا خداوند از رحمت خود دو برابر بشما بدهد و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه روید) .
و ایمان به پیغمبر اکرم (ص) را در آیات دیگری بتسلیم و اتباع وی تفسیر فرموده چنانکه میفرماید: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله » (15) ترجمه: بگو اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست دارد) و زمینه پیروی را در آیه دیگر توضیح میدهد: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجیل یامرهم-بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم » (16) ترجمه:کسانیکه پیروی میکنند از پیغامبری که نبی امی است کسیکه او را در تورات و انجیل نوشته شده مییابند-در تورات و انجیل ذکر شده-ایشان را بمعروف امر میکند و از منکر نهی میکند و چیزهای پاک را برای ایشان حلال و چیزهای پلید را بر ایشان حرام میکند، و از ایشان سختی و هر گونه زنجیرهائی که داشتند وضع میکند-آزادی میبخشد-) .
و روشن تر ازین بیان زمینه پیروی را در آیه دیگر که هم مفسر این آیه است توضیح میدهد: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم » (17) ترجمه:روی خود را استوار نگه دار برای دین در حال اعتدال-در دین با اعتدال ثابت قدم باش-همان آفرینش خدا که مردم را بر آن آفریده آفرینش خدا تبدیل و تغییر ندارد آنست دینی که میتواند-جامعه بشری را-اداره نماید) .
بمقتضای این آیه برنامه کامل اسلام خواسته های آفرینش و بعبارت دیگر شرایع و قوانینی است که فطرت و خلقت انسان بسوی آنها انسان را هدایت میکند. (زندگی بی آلایش یک انسان طبیعی) چنانکه در جای دیگر میفرماید: «و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زکاها و قد خاب من دساها» (ترجمه آیه گذشت) .
قرآن تنها کتاب آسمانی است که اولا زندگی سعادتمندانه انسانی را با طرز زندگی بی آلایش و پاک انسان فطری (طبیعی) مساوی میداند و ثانیا بر خلاف بیشتر یا همه روشها که برنامه خداپرستی انسان را از برنامه زندگی تفکیک می کنند برنامه دینی را همان برنامه زندگی قرار داده در همه شئون فردی و اجتماعی انسان مداخله نموده دستوراتی مطابق واقع بینی (جهان بینی-خداشناسی) صادر میکند و در حقیقت افراد را بجهان و جهان را بافراد می سپارد و هر دو را بخدا.
قرآن کریم آثار و خواص زیادی صوری و معنوی برای مردان خدا و اولیاء حق در زمینه یقینی که دارند ذکر میکند که این فصل گنجایش شرح و تفصیل آنها را ندارد.
پی نوشتها:
1- سوره زمر آیه 62
2- سوره الم سجده آیه 7
3- سوره مؤمن آیه 65
4- سوره بقره آیه 165
5- سوره نساء آیه 139
6- سوره طه آیه 8
7- سوره قمر آیه 49
8- سوره حجر آیه 21
9- سوره بقره آیه 165
10- سوره آل عمران آیه 68
11- سوره بقره آیه 257
12- سوره انعام آیه 122
13- سوره مجادله آیه 22
14- سوره حدید آیه 28
15- سوره آل عمران آیه 31
16- سوره اعراف آیه 157
17- سوره روم 30