ماهان شبکه ایرانیان

پایان جنگ سرد پایان تاریخ نبود، آغاز تاریخ دیگری است

دوران گذار واقعی تازه آغاز شده و این دوران تفاوت‌های ماهوی و کیفی با روزگاران گذشته یافته است. به این اعتبار پایان جنگ سرد نه‌ ‌تنها نشانۀ "پایان تاریخ" نبود، بلکه دوران گذار نماد بارز "آغاز تاریخِ" دیگری است که هنوز فرجام آن مشخص نیست.

جهان غیرغربی در مسیر قدرت‌یابی

  عصر ایران؛ محمود فاضلی* - به اعتقاد نویسندگان کتاب "دوران گذار روابط بین‌الملل در جهان پساغربی"، دوران گذار دورۀ تعامل یا تقابل دو سنت همزمان است؛ از یک سو، سنت جهانی شدن است که با قرائت‌های مختلف بعضا از یک آرمان‌شهر سخن می‌راند و از سوی دیگر، سنت وستفالیایی است که خواهان تداوم وضع موجود و سیاست قدرت‌محور است.

 امروزه این دو روند رقیب و همزمان، بخشی از واقعیت دوران گذار را تشکیل داده و به نظر می‌رسد که آیندۀ دوران گذار نیز در مواجهه میان این دو سنت مشخص می‌شود.

  سیاست جهانی، تاریخ پرنوسان و متغیری داشته است. در این رهگذر، پایان جنگ سرد نیز به سهم خود همۀ ابعاد و حوزه‌های روابط بین‌الملل را با تحول ژرف، همه‌جانبه و اساسی روبه‌رو ساخته و تغییر را به وجه دایمی و بارز دوران گذار تبدیل کرده است.

 در این دوران، جهان ایستای سنتی جای خود را به جهان پویای رخدادها، چالش‌ها، ابهام‌ها و روندهای ژرف و شتابان واگذار کرده است. طبیعت سیال این دوران سبب شده است تا هر موضوع یا منطقه‌ای از امکان بالقوۀ تبدیل شدن به مرکز تهدید و کانون توجه برخوردار شود. موضوعات و چالش‌های فراروی دولت‌ها ماهیت جهانی پیدا کرده‌اند و کنشگران نمی‌توانند بدون توجه به دیدگاه‌ها و منافع و رفتارهای سایر کنشگران به مواجهه با این چالش‌ها بپردازند.

یکی از مختصات این دوران، افزایش نیروهای مرکزگریز در نظام بین‌الملل است که در پرتو آن به موازات قدرت‌نمایی کنشگران غیردولتی، ظهور مراکز چندگانۀ قدرت نیز شتاب یافته است که حاصل آن تغییر تدریجی شکل و ماهیت نظام بین‌الملل است؛ هرچند که دولت‌ها و واحدهای سیاسی هنوز کنشگران اصلی سیاست جهانی محسوب می‌شوند.

 همچنین با توجه به تغییر ماهیت و مبانی قدرت و تکثر منابع آن، علاوه بر تداوم اهمیت قدرت نظامی و قدرت اقتصادی، انواع قدرت‌های دیگر بویژه "قدرت معنایی" هم اهمیت یافته و به راهنمای فهم فضای نوظهور سیاست بین‌الملل و پیشبرد اهداف و منافع کشورها در جهان تبدیل شده‌‌اند.

به نظر می‌رسد دوران گذار واقعی تازه آغاز شده و این دوران تفاوت‌های ماهوی و کیفی با روزگاران گذشته یافته است. به این اعتبار پایان جنگ سرد نه‌ ‌تنها نشانۀ "پایان تاریخ" نبود، بلکه دوران گذار نماد بارز "آغاز تاریخِ" دیگری است که هنوز فرجام آن مشخص نیست.

پایان جنگ سرد

البته هر دوره‌ای با وجود برخی تشابهات و اشتراکات با گذشته، مشخصه‌های خاص خود را دارد و جهان آینده نیز متمایز از جهان آشنای دیروز خواهد بود. این گزاره مفهومی با وجود آنکه بدیهی و طبیعی می‌نماید، بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا سبب می‌شود تا به موازات توجه به مشخصه‌های نظام بین‌الملل گذشته و حال، آثار آن‌ها را بر نظام بین‌الملل آینده به نحو واقع‌بینانه ارزیابی کرده و از تحلیل و پیش‌بینی آینده از منظر گذشته و حال اجتناب ورزیم.

  تغییرات این دوران دیگر تنها در چارچوب نظام بین‌الملل وستفالیایی سنتی صورت نمی‌پذیرد. این تغییرات تنها ناشی از تحول در نظام بین‌الملل و پایان یک صورت‌بندی یعنی آرایش دوقطبی و آغاز تکوین صورت‌بندی دیگری نیستند، بلکه دامنه و عمق تحولات بسیار فراتر از نظام بین‌الملل بوده و همۀ عرصه‌های تاریخ معاصر را دربرمی‌گیرد.

 به همین دلیل نمی‌توان در قالب مقولات و مفاهیم آشنا و مأنوس به توصیف آن پرداخت. تحلیل‌های تک‌ساحتی به برداشت‌های نادرست از روندها انجامیده و مانع از سیاست گذاری واقع‌بینانه برای اثرگذاری بر روندهای موجود می‌شود.

تغییرات این دوران تنها آرایش و صورت‌بندی شکلی نظام بین‌المللی را در بر نمی‌گیرد بلکه حوزۀ گفتمانی و هنجاری نیز یکی از ابعاد اصلی آن را تشکیل می‌دهد.

 روندهای عینی دوران گذار در سال‌های گذشته نشان داد که پایان نزاع‌های ایدئولوژیک در سیاست جهانی به معنای پایان اندیشه و آغاز یکسان‌سازی فرهنگی جهان نیست؛ بلکه به عکس، چرخش معنایی در روابط بین‌الملل زمینه را برای رقابت‌های معنایی، گفتمانی و هنجاری بین کنشگران بیش از پیش فراهم آورده است.

پایان جنگ سرد

 روند جابه‌جایی قدرت تنها گزارش توصیفی از یک واقعیت مستقل نیست، بلکه به موازات توصیف، به روندها و واقعیت‌های درحال ظهور هم شکل می‌دهد. در این معنا، میان تصویر و واقعیت یا نظریه و واقعیت نسبت معناداری به چشم می‌خورد.

 روایت‌ها و تصویرهای موجود از نظم بین‌الملل هر یک ماهیت هنجاری متفاوتی داشته و قرائتی متمایز از روندهای موجود و چشم‌انداز نظام بین‌الملل ارایه کرده و به سهم خود بر عرصۀ گفتمان‌سازی و سیاستگذاری تاثیر نهاده‌اند.

  واقعیت این است که امروزه تغییرات دوران گذار تنها به جغرافیای جهان غرب محدود نیست. بسیاری از تحولات دوران‌های گذار پیشین عمدتا در جغرافیای اروپایی و غربی صورت می‌پذیرفت و مناطق و جهان‌های غیر غربی هم عمدتا یا موضوع یا میدان این تحولات محسوب می‌شدند؛ اما در این دوران جغرافیا هم مانند تاریخ معنای جهانی پیدا کرده و از تصویر اروپامحور و غرب‌محور فاصله‌ گرفته ‌است.

  جهان غیرغربی در مسیر قدرت‌یابی در دوران گذار متناسب با منافع و اهداف خود می‌اندیشد. بدیهی است تفاوت در اندیشه و منافع، آثار و پیامدهای متفاوتی بر این دوران بر جای خواهد نهاد. از این رو، نظام بین‌الملل به میدان تعامل و همکاری و تقابل و منازعه و کنش و واکنش کنشگران غربی و غیرغربی تبدیل شده است.

  *تحلیلگر امور بین‌الملل و نویسندۀ شورای راهبردی روابط خارجی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان