محمد محمدعلی در ۷۵سالگی درگذشت

وداع با همدم کلمات و تنهایی

شماره روزنامه: ۵۸۲۵ تاریخ چاپ: ۱۴۰۲/۰۶/۲۶ ...

محمدعلی درباره این علاقه توضیح داده بود: «در پاسخ به یک پرسش قدیمی و کلیشه عرض می‌کنم برای من در آغاز کلمه نبود، تنهایی بود. من بودم و تنهایی و تنهایی و آن افق بی‌انتهای تنهایی. او بود و تنهایی و آن وسعت بی‌انتهای تنهایی. کلمه باعث فراموشی تنهایی من و تو نشد. تنهایی در درون من و تو بالید. کلمات را در خود هضم کرد و گاهی هم مغلوب آن شد. کلمات درد ما را تسکین دادند. نگاهم در تبادل کلمات تنهایی وسعت یافت و رنگ و وارنگ شد اما کماکان تنهایی ماند و ماند و ماندگار شد و شد جزو سرنوشت آدمی. بعضی‌ها به‌تنهایی عادت کردند بعضی‌ها به کلمات و بعضی‌ها هم معتاد هر دو شدند. بعضی‌ها جان به سلامت در بردند.

کلاس پنجم ابتدایی معلم خط و نقاشی و ادبیات فارسی با دیدن اولین نوشت خشدار و مخدوش من گفت خدا عاقبتت را به خیر کند! موهای سفیدی داشت و سبیل‌ زرد. مردی تنها و پر از درد. با عینک دسته قهوه‌ای سوخته مثل حالای خودم بود. به‌ظاهر من عاقبت به خیر شدم و او به‌ظاهر در تنهایی مرد. می‌گفت تنهایی در بی‌کسی نیست، در بی‌هم‌زبانی و بی‌همدلی است. یادش گرامی! ترانه‌سرای رادیو ایران در عصر نخست‌وزیری علی امینی بود. کلمات کمی گفت و تنهایی پرشماری را هضم کرد. گاهی که در آیینه خیره می‌شوم آرام می‌آید کنارم گاه لب ورچیده و گاه همراه لبخند. آرزو می‌کنم او را جای خودم می‌دیدم. آخرین بار که آرام آمد و آرام رفت گفت هیچ‌کس جای هیچکی نیست. آدم‌‌ها جزایری تنها هستند با خطوط اتصال کم و زیاد.»

از نگاه دوستان

محمدعلی را می‌توان در یاد و خاطره دوستانش بهتر شناخت، کسانی که از نزدیک با او دمخور بودند و خصوصیات اخلاقی‌اش را بهتر از دیگران می‌شناختند. جواد مجابی، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار، از جمله این دوستان بود که بر جنبه‌‌‌های مختلف زندگی شخصی او اشراف داشت. وی معتقد بود با وجود حس تنهایی، محمدعلی انسانی اجتماعی بود و نه‌تنها در داستان‌هایش به جنبه‌های مختلف زندگی مردم اهمیت می‌داد، که حضوری کنش‌مند در جریانات اجتماعی داشت. مجابی درباره او تاکید می‌کند: ایشان یکی از فعال‌ترین اشخاص اجتماعی هستند و این از پارادوکس‌‌های ‌شخصیت هر هنرمندی است که در کنار اینکه شیفته تنهایی است و در خلوت خود به خلق آثارش می‌پردازد، به فعالیت اجتماعی نیز اهمیت می‌دهد.

علی دهباشی، پژوهشگر و سردبیر مجله بخارا، نیز به دیگر ویژگی‌های شخصیتی و خانوادگی وی اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «آنچه برای من و نسل من و دوستان همسن‌و‌سال من مطرح است، سلوک و رفتار ایشان بود؛ آنچه ما به عنوان اخلاق از آن یاد می‌کنیم. به‌تدریج پی بردیم که از یک خانواده پرجمعیت هستند با عنوان خاندان محمدعلی. خاندانی که بعد از سال‌‌ 32 تمامی اعضای آن به‌نوعی در مراحل تاریخی و سرنوشت‌ساز این سرزمین مشارکت داشتند و نسبت به مسائل ملی که پیش می‌آمد همانند ملی شدن صنعت نفت و … حساسیت‌‌ها و مشارکت‌‌های ‌خود را ابراز می‌کردند. طبیعی است که این اتمسفر و فضا در فرزندان نسل بعد که آقای محمدعلی یکی از آنها بود و خواهران و برادران ایشان اثر گذاشت و هر کدام را به نوعی متاثر ساخت. ایشان راه ادبیات را انتخاب کردند و از طریق ادبیات خواستند آنچه بر سر این سفر بلا و بر سر ما و ایشان و کسانی که رفته است، شهادت بدهند. چه در عرصه داستان‌نویسی و چه زمینه‌‌های ‌دیگر که کار می‌کردند و سفرنامه‌‌ها و گفت‌وگوهایشان، این ویژگی در وجود ایشان و آثارشان بود.»

دهباشی درباره جنبه مهم دیگری از خصوصیات محمدعلی می‌گوید: «در طول دورانی که کار کرد شاید از تعداد معدود نویسندگانی بود که هیچ‌گاه دسته و لشکر و پشتیبان ‌گروهی و جریانی نداشت. یعنی اگر کتاب هایش به تعداد چاپ‌‌های ‌قابل‌توجه می‌رسیده به خاطر مخاطبانی بوده که پیدا کرد. چون در حوزه ادبیات چه شعر و چه داستان ما شاهد جریاناتی هستیم که به وجود می‌آید و گاهی پایدار و گاهی ناپایدار است. اما عموما نویسنده‌ای می‌تواند دوام داشته باشد و از فراز دهه‌‌ها عبور کند که خود مخاطب خود را پیدا کرده باشد. او به‌رغم اینکه در معرض گرایش‌های تند و تیز از هر نوعش بود در معرض جریانات فکری ایدئولوژیک و غیرایدئولوژیک در حوزه روشنفکری و غیرروشنفکری بود اما از روز اول می‌دانست که چه می‌خواهد و آن «ادبیات» بود. بنابراین شما در مقاطع حساسی در زندگی روشنفکری و داستان‌نویسی و شاعری نویسندگان و شاعران بزرگ ما می‌بینید که ناگهان تحت‌تاثیر یک جریان گرایش تند و خاصی پیدا می‌کنند. این گرایش‌ها معمولا به هنر و ادبیات ضربه‌زننده است چون هنر و ادبیات تحمل این تندی‌‌ها و وابستگی‌‌های ‌ایدئولوژیک را ندارد. او هیچگاه این خصوصیت را نداشت و اعتدالی در حوزه مسائل اجتماعی حضور داشت و آن روحیه حقیقت‌جویی و عدالت‌خواهی همیشه بوده است و بستگی به توانش گواهی خود از زمانه‌‌اش را ارائه کرد.»

زندگی و کارنامه ادبی

محمد محمدعلی 7 اردیبهشت سال 1327 در خیابان مولوی تهران و در خانواده‌ای پرجمعیت متولد شد. در سال 1343 رتبه نخست منطقه آموزش‌وپرورش در مسابقه داستان‌نویسی انجمن ایران و آمریکا را به دست آورد. در سال 1344 و هنگامی که مشغول تحصیل در دبیرستان مروی بود علاوه بر نگارش چند نمایش‌نامه، سالنامه مروی را منتشر کرد. در سال 1353 وارد دانشکده علوم سیاسی و اجتماعی شد و سپس به استخدام سازمان بازنشستگی کشوری درآمد. محمدعلی از سال 1369 به وزارت فرهنگ و آموزش عالی منتقل و در مرکز اسناد و مدارک علمی کشور مشغول کار شد. او در سال 1381 بازنشسته شد.

محمدعلی در دوران کاری‌اش به دو گونه ادبی بیشتر علاقه نشان می‌داد؛ برخی داستان‌ها و رمان‌هایش مانند «بازنشستگی و داستان‌های دیگر» و «دریغ از رو‌به‌رو» که بر جنبه‌های رئالیستی تکیه داشتند و بعضی چون «از ما بهتران» بر حکایت‌های اسطوره‌ای و باورهای عامیانه. اسدالله امرایی، مترجم باسابقه، درباره ویژگی‌های دو دوره آثار محمدعلی توضیح داده است: «هنر نویسنده این است که این زندگی‌‌ها را برای ما باورپذیر می‌کند. شما می‌توانید ملال زندگی روزمره کارمندی را در داستان‌‌های ‌آقای محمد‌علی ببینید. داستان آدم‌هایی که مبارزه و تلاش می‌کنند که در واقع از یک جامعه توسری‌خورده، خود را بالا بکشند. پیروزی‌‌ها و شکست‌هایشان را می‌بینید و باور می‌کنید. شاید هنر آقای محمدعلی در این نشان دادن‌ها و برجسته کردن آدم‌‌ها باشد.

آدم‌هایی که از یاد شما نمی‌روند و شما خیلی راحت می‌توانید با آنها ارتباط برقرار کنید. البته آقای محمدعلی به‌خصوص در این سه چهار کاری که به اساطیر پرداخته‌اند - چون قبل‌‌ها می‌دیدیم که آثار ایشان عمدتا در بخش رئالیسم و زندگی جامعه بود - فکر می‌کنم در سه‌گانه «آدم و حوا» و «جمشید و جمک» و «مشی و مشیانه»، به جایی می‌رسد که سعی دارد کدهایی به ما بدهد. وقتی به داستان‌هایشان بازمی‌گردیم این کدها خود را نشان می‌دهند و به‌نوعی برای این داستان‌‌ها و روی آوردن به اساطیر و توضیح و تفسیر اساطیر راهنما هستند. در آثار نویسندگان ما متاسفانه این نوع نوشتار، خیلی کم است یا عمدتا به شکل تحقیقات دانشگاهی و آکادمیک و پایان‌نامه‌‌ها بوده است یا خود اسطوره بوده است. در حالی که ایشان این اسطوره‌‌ها را تبدیل به داستان کرده‌اند.»

علاوه بر این، محمدعلی از سال 1359 تا 1361 سردبیری فصلنامه‌ای به نام «برج» را به عهده داشت و پس از آن با مطبوعات و نشریات مطرحی چون دنیای سخن و آدینه همکاری مستقیم داشت. همچنین سه ویژه‌نامه شعر و داستان مجله آدینه به سردبیری او منتشر شد. محمد محمدعلی از سال 1388 به کانادا مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آنجا ماند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان