شناسه : ۲۶۸۰۵۰۳ - پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۱۰
دلیل ابراهیم(علیهالسلام) بر بطلان خدایان متعدد
از بررسی تاریخ چنان برمیآید که: در زمان و محیطی که ابراهیم(علیهالسلام) میزیست، مردم خورشید و ماه و ستارگان را پرستش میکردند
از بررسی تاریخ چنان برمیآید که: در زمان و محیطی که ابراهیم(علیهالسلام) میزیست، مردم خورشید و ماه و ستارگان را پرستش میکردند. ابراهیم(علیهالسلام) که به خدای یگانه ایمان آورده بود، بی آنکه هیچ فرصتی از دست بدهد، با قوم خود به گفتگو مینشست و درباره خدایانشان با آنها به بحث و مناقشه میپرداخت، از جمله مناقشات آن حضرت این بود که بر پرستش ستارگان و خورشید و ماه خط بطلان بکشد.
دلیل ابراهیم(علیهالسلام) بر بطلان خدایان متعدد
در یکی از روزها چون تاریکی شب فرا رسید، میان گروهی از قوم خود آمد و به ستارهای در حال حرکت که مورد پرستش قومش بود، نگاهی انداخت و در حضور همه به عنوان اینکه اظهار موافقت با آنان نموده و کنایه از هم رأیی وی با آنان باشد گفت: این پرودگار من است.
خداوند به ابراهیم(علیهالسلام) فرمود: «چهار پرنده را بگیر، و سر آنها را ببر و سپس گوشت آنها را بکوب و مخلوط و ممزوج کن. آنگاه گوشت درهم آمیخته را، به ده قسمت تقسیم کن و هر قسمت آن را، بر سر کوهی بگذار و سپس در جایی بنشین و یک یک آنها را به اذن خدا صدا کن. آن چهار پرنده شتابان به سوی تو آیند.»
ولی دیری نپایید که این ستاره هنگام روشنایی روز، از دیدهها نهان گردید، در این هنگام ابراهیم(علیهالسلام) به آنها گفت: من خدایی که ابتدا آشکار و سپس ناپدید شود ایمان نخواهم آورد.
ابراهیم(علیهالسلام) در جلسه دیگری که با همراهان خود داشت، ماه را ملاحظه کرد که با روشنایی خود، از آن سوی افق، تاریکی شب را میشکافت، وی دیگر بار جهت موافقت با عقاید آنان گفت: این پروردگار من است. ولی طولی نکشید که ماه از دیدگان ناپدید شد.
در این هنگام ابراهیم(علیهالسلام) اظهار داشت: اگر خدایی که مرا آفریده، هدایت و ارشادم نکند، در زمره گمراهان خواهم بود.
روز دوم خورشید طلوع کرده و با نور افشانی در وسط آسمان هویدا شد، ابراهیم(علیهالسلام) به اطرافیانش گفت: این پروردگار من است و این بزرگتر است.
وی هنگام ناپدید شدن خورشید، هدفی را که در پی آن بود اعلان داشت، و آن اعلان بیزاری از خدایان آنها بود و گفت: ای مردم، من از آنچه که شریک خدا قرار میدهید بیزارم. من با ایمان و اخلاص رو به سوی خدایی آوردم، که آفریننده آسمان و زمین است و هرگز به خدا شرک نخواهم ورزید.[1]
مشاهده زنده شدن مردگان
ایمان به قیامت و معاد و پاداش خوب و بد در آن روز و زنده شدن مردگان با قدرت الهی، از مهمترین اصول اعتقادی به شمار میآید.
در قرآن کریم نیز برای اثبات اینکه زنده شدن مردگان کار محالی نیست. نمونههای فراوان میآورد، از جمله داستان حضرت ابراهیم(علیهالسلام) را نقل میکند:[2] در یکی از روزها ابراهیم(علیهالسلام) در صحرا و بیابان مشغول سیر و سیاحت و تفکر بود. به سیر خود ادامه میداد، تا به کنار دریایی رسید.
او با کنجکاوی عمیق به دریا و امواج آن مینگریست، ناگاه لاشه حیوان مردهای را دید که گوشهای از آن در دریا و قسمت دیگرش در خشکی قرار داشت. و حیوانات دریایی و صحرایی و پرندگان بر سر آن ریخته و هر ذرهای از ان را یک نوع حیوان میخورد، طولی نکشید که همه پیکر او را خوردند.
این صحنه ناخودآگاه ابراهیم(علیهالسلام) را به این فکر فرو برد که: «ذرات این لاشه حیوان در دریا و صحرا و فضا پخش و هر قسمت بدنش، جز بدن حیوان دیگری گردید، در روز قیامت چگونه تکههای بدن او در کنار هم جمع شده و زنده میگردد؟!»
البته ابراهیم(علیهالسلام) به قدرت الهی ایمان داشت که او در روز قیامت مردگان را زنده میگرداند، ولی از خدای خویش خواست تا نمونهای ملموس از آن را، برای وی ارائه دهد تا دلش آرامش بیشتری یابد، از این رو دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! به من بنمایان که چگونه چنین مردگانی را زنده میکنی؟!
در قرآن کریم نیز برای اثبات اینکه زنده شدن مردگان کار محالی نیست. نمونههای فراوان میآورد، از جمله داستان حضرت ابراهیم(علیهالسلام) را نقل میکند:[2] در یکی از روزها ابراهیم(علیهالسلام) در صحرا و بیابان مشغول سیر و سیاحت و تفکر بود. به سیر خود ادامه میداد، تا به کنار دریایی رسید.
خداوند از او پرسید: مگر تو به روز قیامت و قدرت من ایمان نداری؟ ابراهیم(علیهالسلام) گفت:: چرا! لکن با مشاهده عینی آرامش دل پیدا میکنم (آری استدلال و منطق تنها مغز و فکر را آرام میکند، ولی تجربه و مشاهده، دل را).
خداوند به ابراهیم(علیهالسلام) فرمود: «چهار پرنده را بگیر، و سر آنها را ببر و سپس گوشت آنها را بکوب و مخلوط و ممزوج کن. آنگاه گوشت درهم آمیخته را، به ده قسمت تقسیم کن و هر قسمت آن را، بر سر کوهی بگذار و سپس در جایی بنشین و یک یک آنها را به اذن خدا صدا کن. آن چهار پرنده شتابان به سوی تو آیند.»
حضرت ابراهیم(علیهالسلام) چهار پرنده،[3] را گرفت و آنها را ذبح کرد، گوشتشان را کوبیده و مخلوط کرده و هر قسمت را بر سر کوهی نهاد، سپس هر یک از آن پرندهها را صدا زد: «ای پرندگان به اذن خدا زنده شوید و به نزد من پرواز کنید.»
در همان لحظه گوشتهای مخلوط شده پرندگان از هم جدا شدند و به صورت چهار پرنده درآمدند و روح در آنها دمیده شد و به سوی ابراهیم(علیهالسلام) پریدند و به او پیوستند.
به این ترتیب ابراهیم(علیهالسلام) با چشم خود، صحنه معاد و زنده شدن مردگان را مشاهده کرد. و سخن قلبش را به زبان آورد: «آری خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست، خدایی که هم بر ذرههای پراکنده مردگان آگاه است و هم میتواند آنها را جمع کند و به صورت اولشان زنده کند.»[4]
پی نوشت ها:
[1] - اقتباس از سوره انعام، آیات 75-79.
[2] - سوره بقره، آیه 260.
[3] - امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: آن چهار پرنده عبارت بودند از: «خروس، مرغابی، طاووس و کلاغ» بحارالانوار: ج 12، ص 61 – علل الشرایع: ص 36 – خصال:ج 1، ص 265.
[4] - بحارالانوار: ج 12، ص 61 – علل الشرایع: ص 586.
منبع : سایت ثقلین