وقتی سراغ روزنامه رسمی جمهوری اسلامی میروید، دو «شماره ثبت» خبر میدهند که دو شرکت غول آمریکایی از سیلیکونولی در ایران برندشان ثبت شده است: «آمازون و اپل». تصاویر این ثبت در شبکههای اجتماعی موجب شروع شایعاتی شدند که گویی داستان بزرگتری قرار است رقم بخورد. اما آیا تصاویر، مقدمه یک داستان هیجانانگیز است.
قرار است پای سیلیکونولی به ایران باز شود؟ برای بررسی این موضوع باید دستکم رابطه بالا و پایین شده بین ایران و آمریکا را در بازه زمانی 6ماهه اخیر بررسی کنیم. تنشزدایی بین تهران و واشنگتن از ماه مه (اردیبهشت) با گفتوگوهای مکگورک، دستیار خاورمیانهای و شمال آفریقای شورای امنیت ملی ایالاتمتحده و علی باقری، معاون سیاسی وزارت خارجه ایران آغاز شد. این گفتوگوهای نه چندان پنهان، موجب شد که آتش تنشها بین دو پایتخت تا حدی فروکش کند و میوه درخت گفتوگوها را در شهریور ماه بچینیم که به موجب آن پولهای بلوکه شده ایران از سئول آزاد شد و بین دو کشور نیز تبادل زندانی صورت گرفت. با پایان فصل اول گفتوگوهای بین ایران و آمریکا، این احتمال داده شد که این سریال تک فصلی بوده و قرار نیست فصل دیگری از آن تمدید شود.
در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد: برخی اعتقاد دارند که دو کشور تنها به محدودسازی تنش اکتفا کردهاند و قرار نیست خبر هیجانانگیز دیگری در ماههای آتی شنیده شود. برخی اما اعتقاد دارند که شاید این گام اول در جهت تنشزدایی بین دو کشور بوده و قرار است خبرهای دیگری هم در راه باشد. در این راستا، شایعات در شبکههای اجتماعی زیاد دیده میشود که عمدتا هم سندیت ندارند. اما اخیرا تصاویری در شبکههای اجتماعی منتشر شده است که نشان میدهد شرکت «vision os» یا همان اپل و شرکت «آمازون» در ایران چراغ خاموش برندشان ثبت شده است. تصاویر ساختگی نیست و وقتی به سایت روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران سر میزنیم، با شماره ثبت موجود میتوانیم سندیت آنها را اثبات کنیم اما داستان همکاری با برندهای معروف خارجی به این راحتی نیست. قوانین کشور میزبان و کشور مبدا و صاحب تکنولوژی عمدتا در سایه گفتوگوهای سیاسی میسر میشود و بعد فعالیتهای اینگونه شرکتها آغاز میشود.
درست مثل گفتوگوهای پکن با شرکتهای سیلیکونولی که باید طرفین بستههای پیشنهادی را بررسی و سپس اقدام به همکاری کنند. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. ظاهر قضیه ثبت این علائم تجاری اینگونه بوده که گویی قرار است این دو غول فناوری در ایران فعالیت رسمی خود را آغاز کنند. اما پشت پرده آن چیز دیگری است. برای اینکه بتوانیم تصویر جامعی بهدست آوریم، ابتدا به ساکن باید نحوه ثبت علائم تجاری بررسی شود. ابتدا به سر راستترین آن میپردازیم که خود شرکت مبدا، وکیلی را در کشور میزبان استخدام میکند و بر اساس سیاستهای داخلی کشور میزبان، اجازه استفاده از برند تجاری خود را میدهد.
اما شیوه دوم که عمدتا رویکردی تجارتگونه دارد که موضوع اصلی این گزارش است؛ یعنی ثبت داخلی این شرکتها به شکل یک تجارت در آمده است. برخی از افراد علائم تجاری کمپانیهای معروف را در داخل کشور ثبت میکنند و وکالت آن شرکت معروف را بهطور مستقیم بر عهده میگیرند تا اگر شرکت یا مغازهای بدون جواز از شرکت مبدا، از نام تجاریاش استفاده میکند، مورد شکایت قرار گیرد و موجب ابطال فعالیت آن شرکتها و مغازهها شود. با توجه به اینکه ایران یکجانبه از سوی آمریکا مورد تحریمهای فناوری قرار گرفته است، اساسا شرکتهای داخلی نمیتوانند بدون کسب جواز از شرکتهای معروف آمریکایی فعالیت کنند. به این طریق افرادی که توانستهاند وکالت این شرکتها را بر عهده گیرند، به نیابت از آنها وارد عمل میشوند و جواز این نوع شرکتها و مغازهها را باطل میکنند.
شاید به کرات در خیابانها و پاساژها دیده باشید که از علائم تجاری اپل و گوگل بهراحتی استفاده میشود، بدون آنکه مورد بازخواست شرکتهای مادر قرار گیرند. اما با توجه به قوانین کپیرایت، فعالیت آنها میتواند از سوی وکلای این شرکتها باطل و مشمول شکایت شود. اینگونه افرادی که وکیل این شرکتها شدهاند، توانستهاند درآمد ریالی خود را به درآمد دلاری تبدیل کنند. در واقع این نوع ثبت برند در روزنامه رسمی صرفا جنبه بیزینسی برای وکلای مربوطه دارد و فاقد ارزش اقتصادی و سیاسی است و به همین دلیل نمیتوان صرف ثبت علامت تجاری را به منزله فعالیت چنین شرکتهایی قلمداد کرد.
یک داستان دور و دراز
فعالیت شرکتهای سیلیکونولی با توجه به اینکه در داخل نیز در بین سیاستمداران طرفدار چندانی ندارد، بسیار بعید است. همچنین اگر تصور شود که با احیای برجام پای این شرکتها به ایران باز میشود، باز هم راه را به خطا رفتهایم. کاری که برجام با تحریمها کرد از این قرار بود که تحریمهای ثانویه علیه ایران را برچید، اما تحریمهای اصلی همچنان پابرجاست. شرکتهای آمریکایی به آسانی نمیتوانند جواز فعالیت در ایران را بگیرند. همچنین تودههای لایه به لایه تحریمهای ایران، بهقدری پیچیده است که عملا شرکتهای آمریکایی را از حضور در ایران منصرف میکند. نمونه بارز آن شرکت بوئینگ است.
بهرغم چراغ سبز باراک اوباما، رئیسجمهوری سابق ایالاتمتحده در سال 2015 برای فروش هواپیماهای مسافربری به ایران، این شرکت آمریکایی ترجیح داد که از همکاری با ایران سر باز بزند. این در حالی است که تحریم هواپیمای مسافربری جزو تحریمهای ثانویه بود که به موجب برجام برداشته شده بود. چنانچه ایران توانست در دوران حسن روحانی، رئیسجمهور وقت، ایرباس و ایتیآر وارد کند که آن هم از طرفهای اروپایی خریداری شده بود. در مقابل شرکتهای آمریکایی تمایلی به همکاری با ایران نداشتند. این عدم تمایل با توجه به سیاستهای دولت رئیسی در حال حاضر دوطرفه است و ایران نیز تمایل چندانی ندارد که پای شرکتهای آمریکایی به ایران باز شود.