هرچند موضوع اصلی گفتوگوی اخیر عصر ایران با دکتر علی مطهری نایب رییس مجلس پیشین و فرزند ایدیولوگ شهید جمهوری اسلامی حول موضوع انتخابات پیش رو بود و نمایندۀ سابق و صریح اللهجه هم پاسخ های روشنی داد اما یک سؤال و جواب کوتاه بیش از دیگر پرسش و پاسخ ها مورد توجه قرار گرفت و آن هم این که اگر بخواهید نقدی را متوجه آرا یا عملکرد پدر بدانید کدام است؟ علی مطهری هم بی درنگ پاسخ داده: دعوت از دکتر شریعتی به حسینیه ارشاد.
یکی از مخاطبان ما - آقای بهرام حقیقت- اما یادآور شده سهم دکتر شریعتی در تحقق و پیروزی انقلابی که آن را ندید بسیار بیش از شهید مطهری است که رییس شورای انقلاب آن شد.
در تأیید این نکته می توان یادآور شد در همان راه پیمایی ها و تظاهراتی که استاد مطهری هم شرکت می کرد بعد از تصویر امام خمینی تصاویر و جملات دکتر شریعتی در دست مردم بود.
متن نوشته آقای بهرام حقیقت از این قرار است:
دکتر علی مطهری که برای او ارزش و احترام ویژهای قائلم و او را دلسوز ملت و مملکت میدانم، هفته گذشته در مصاحبه با عصر ایران از مهمترین اشتباه پدر خود (دعوت دکتر علی شریعتی به حسینیه ارشاد) سخن گفت، اما از سهم دکتر شریعتی در تجدید حیات اسلام و نهضت مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) در حسینیه ارشاد و تبدیل حسینیه مردمی معمولی به یک موسسه بزرک"اسلام شناسی" و تحول نقش روشنفکران و سخنرانان و شهرت بخشیدن به آنان و تبدیل آنها به معلم واعظ و مصلح مسلمانان عصر جدید سخن نگفت.
از بزرگترین هنر شریعتی یعنی بیرون آمدن از شک و تردید برآمده از تحقیق و آگاهی و سپس جذب جوانان و جامعه و تغییر دادن آنها حرفی نزد.
جناب مطهری! کاش به جرم بودنِ شعار زنده باد اسلام در دورهایی که اختناق بود و فشار و به دورهای که بسیاری از جوانان مجذوب و مرعوب مکتبهای مختلف میشدند و اینکه شریعتی چگونه آنها را از این رعب و جذب رها میکرد و چگونه این سردرگمیها را از آنان میگرفت و اینکه چگونه به آنها میآموخت اهل تحقیق باشند و بیاندیشند و در عین حال خود را خالی از اشتباه ندانند و در پی رفع اشتباه خود برآیند هم اشاره میکردید.
البته که شناختن شریعتی، شناختن یک فرد و یک شخصیت نیست بلکه شناختن یک مکتب و یک ایدئولوژی است که توانست گروه گروه جوانان را از کاخجوانها به حسینیه ارشاد بکشاند و زمینه شناخت و شهرت شهید مطهریها را مهیا سازد تا دست به تغییر خود و سپس، تغییر وضع موجود بزنند.
آری این اصل مطلب و انتهای مقصد و رسالت بزرگ شریعتی بود که آن را به خوبی انجام داد و همین تغییر زیربنای انقلاب بزرگ ملت ایران شد.
نمیگویم که دیگران از جمله شهید مطهری نقشی نداشتند، همه سهم داشتند اما اینکجا و آنکجا..!
سالها از شهادت شریعتی میگذرد و او همچنان در نظر جامعه؛ یک مظهر و یک انسان تمام و یک الگوی متعالی است که به دنبال ایجاد یک مکتب در اسلام شناسیِ پاسخگوی نیازهای جامعه بوده است و نه در کمال بخشی به معارف اسلامی سنتی..!
از این منظر شریعتی هم آگاه است و هم دردمند و هم مسئول و در عین حال مسلمانی متعهد که در روزگار کنونی نمیخواهد در چارچوب مملکت خود و جامعه خود و تاریخ خود زندگی کند و لذا در کار تجدید ساختمان مکتب و مرتب کردن صفحات کتاب به هم ریخته مذهب درآمده و همچنان برای ساختن انسان نمونه، ساختن و خودسازی را آغاز کار میداند.