«فرزندآوری» موضوعی اختلافی در دوران معاصر
«فرزندآوری» مدّتهاست که موضوع بحثهای نظری اختلافی در میان مکاتب مختلف علوم اجتماعی قرار گرفته است. البتّه گرایشات سیاسی و عمل گرایی سیاسیّون نیز در این پدید آمدن این بحث بی اثر نبوده است؛ چرا که بسیاری از دولتها راحتی خویش را در مدیریت و مواجهه با مشکلات، اموری سلبی مانند کنترل جمعیّت می دانند. در این میان نوچه ها و دلبستگان رسانه ای احزاب حاضر در قدرت نیز فعّالیّت شدیدی در ترویج این نظریات راحت و سلبی دارند.
به هر حال هنگامی که سخن از موضوع «فرزندآوری» به میان می آید، یک رویکرد این است که موافقان و مخالفان مسأله «فرزندآوری»، ایده خود را به محک براهین عقلی و استدلال های اجتماعی و محک های اخلاقی بگذارند تا ببینند که بر اساس این ملاک ها، باز هم می توانند نظر خود را ثابت کنند یا نه.
بر همین اساس نظر مخالفان «فرزندآوری» تقریر و سپس ذیل هر نظر، استدلال های مخالف آن را بیان می نماییم.
اخلاقی بودن یا نبودن فرزندآوری؟
ممکن است عده ای، اخلاق را بهانه ای برای فرزندگریزی خود عنوان کنند و با این استدلال که فرزند آوری در زمانه ما امری «غیراخلاقی» است، نخواهند فرزندی داشته باشند.
آنها در مقام استدلال ممکن است بگویند که:
اولا: جهان ما مملوء از بلاها و رنج ها و دردهای فراوان است و اینکه ما بخواهیم برای تجربه لذت فرزند داشتن، کودکی را وارد چنین محیط ناامنی بکنیم، امری غیرمنصفانه است.
ثانیا: به فرض اینکه بتوانیم بر دغدغه پیشین غلبه کنیم و فرزندی را به دنیا بیاوریم، نمی دانیم که باید او را بر طبق کدام مکتب روان شناسی یا تربیتی یا ارزشی بزرگ کنیم و همین سردرگمی اجحاف در حق فرزند است.
ثالثا: از آنجایی که تعهد به انجام وظایف مان به عنوان والدین تعارض با تعهدمان به خودمان برای پیشرفت و رشد و رسیدن به امور دل خواه مان می یابد، بنابراین فرزندآوری موجب تعارض ها و تناقض های اخلاقی می شود که بیرون آمدن از آن حتی اگر غیرممکن نباشد اما بسیار سخت و پیچیده است.
نقد:
یکی از مهم ترین پاسخ هایی که به این استدلال می توان داد این است که مدعی وقتی می گوید که «فرزندآوری امری خلاف اخلاق است» دقیقا منظورش کدام اخلاق است؟ اخلاق دینی؟ اخلاق وظیفه گرایی؟ اخلاق نتیجه گرایی؟ اخلاق قاعده محور یا عمل محور؟ اخلاق فضیلت گرایی؟ اخلاق قراردادگرایی؟ اخلاق ابرازگرایی یا دیگر تئوری های اخلاقی؟ دقیقا کدام نظام اخلاقی مدنظر است؟
از این عدم تعین نظری که بگذریم باید بگوییم اینکه امری بالقوه تعارض برانگیز باشد نمی تواند دلیلی برای فرونهادن آن باشد. موارد زیادی در حیات هر انسانی وجود دارد که وارد شدن به آن تعارض برانگیز است اما ادله کافی برای ترک آن فعل وجود ندارد. برای مثال می توان این سوال را به «اصل زندگی» بازگرداند و مدعی شد چون زندگی اصالتاً تعارض ایجاد می کند باید آن را فرونهاد و احیانا خودکشی کرد! آیا مدعی غیر اخلاقی بودن فرزندآوری حاضر است لوازم نظرش را بپذیرد؟
بله هیچ کس نمی تواند منکر این باشد که عالم پیرامون ما آکنده از بلیه های طبیعی و انسانی است. این رنج ها آن قدر زیادند که تبدیل به بخشی از زندگی روزمره آدمی شده اند اما در مقابل، در اینکه لذت و سرخوشی هایی هم در این عالم یافت می شود شکی نیست. سؤال اینجاست که کدام یک بر دیگری برتری و فراوانی دارد؟ مدعیان غیراخلاقی بودن فرزندآوری می توانند به نحو عینی و با اعداد و ارقام ثابت کنند که رنج ها و دردهای گرفتاری در حیات انسانی بیشتر از لذات و کامیابی های آن است؟ آیا آنها قادرند کوشش و تلاش نوع بشر را برای طولانی کردن حیاتش را با وجود همه رنج های دنیای پیرامون منکر شوند؟ آیا همین که یک زن و مرد با فرزنددار شدن، انسان دیگری را به حیات دعوت می کنند به این معنا نیست که در نظر آنها حجم خوشی ها و تجارب لذت برانگیز در عالم پیرامون شان بالاتر از میزان درد و رنج است؟ آیا نمی توان گفت که فردی که دیگران را به این جهان دعوت می کند بنا به لطف و نیت خدمت کردن به دعوت شدگان چنین می کند؟ مسلما چنین است.
علاوه بر آن، اینکه کسی بخواهد غیراخلاقی بودن فرزندآوری را با تمسک به بلاتکلیفی در انتخاب تئوری برتر تربیتی و اخلاقی اثبات کند نیز پذیرفتنی نیست؛ چرا که چنین امری به معنای نسبیت گرایی و درست پنداشتن همه تئوری های موجود برای عمل خواهد بود. امری که در هیچ پارادایم علمی ای تلقی به قبول نمی گردد. برای مثال اینکه ما تئوری های گوناگون فیزیکی یا هندسی داشته باشیم دلیل می شود که ما فیزیک را رها کنیم و قاعده مندی آن و عمل بر اساس آن را امری محال بدانیم؟! به همین سبب می گوییم که تعدد تئوری های روانشناختی و تربیتی برای تربیت فرزندان دلیل متقنی را برای این ادعا فراهم نمی کند که فرزندآوری از لحاظ اخلاقی غیر موجه باشد.
این استدلال نیز که فرزندآوری موجب تعارض والدین و فرزندان در برآورده کردن خواسته های شان می گردد نیز ناتمام است. علاوه بر آن چه چند سطر پیش درباره غیرقابل ترک بودن پدیده های انسانی صرفا به خاطر پدید آمدن یک تعارض گفتیم، می گوییم که اتفاقا بسیاری از تعارضات سبب رشد و تعالی آدمی می گردد و تئوری های دینی و عرفانی و اخلاقی آکنده از مثال های مؤید این معناست که گذشتن از خود و ایثار به نفع دیگری، نقطه عزیمت رشد ابعاد مختلف اخلاقی و انسانی هر شخص است.
فرزندآوری مستلزم فقر و عدم رفاه؟
ناتوانی اقتصادی در اداره زندگی فرزندان، همیشه یکی از مهم ترین دلایل مخالفین فرزندآوری و موافقین کنترل جمعیت بوده است. زمینه های تاریخی ظهور این اندیشه به زمان توماس رابرت مالتوس، کشیش و اقتصاددان انگلیسی قرن هیجدهم میلادی برمی گردد. او در کتاب «تحقیقی درباره جمعیت» تبیین نظریه خود را با این سؤال آغاز می کند که چه عواملی موجب پیشرفت و ترقی یک جامعه انسانی است و چگونه و به چه ترتیب می توان این علل را پیش بینی کرد؟
مالتوس در فصل اول این کتاب، در پاسخ گویی به سؤال یادشده می نویسد: «تمایل دایم موجودات زنده به افزایش نوعِ خود، بدون توجه به مقدار غذایی است که در دسترس آنها قرار دارد». یعنی گرایش مردم به داشتن فرزند، ناگزیر موجب محدودیت مواد غذایی، کاهش دسترسی به منابع طبیعی و در نهایت کاهش سطح رفاه قابل دسترس برای مردم است. بدین روی، کنترل جمعیت موجب می شود تعداد مصرف کنندگان از حد مشخصی تجاوز نکند و منابع غذایی جهان نیز به اندازه افراد وجود داشته باشد.
بنابراین، در نگاه مالتوس علت اساسی تیره بختی و سیاه روزی ملّتها، «افزایش جمعیت» و «فرزندآوری» است. او اعتقاد داشت اگر رشد جمعیت را کنترل نکنیم، نسبت سرعت رشد جمعیت با نسبت توان تولید نیازمندی های اقتصادی جمعیت، هم خوانی نخواهد داشت. سرعت افزایش جمعیت بر پایه تصاعد هندسی خواهد بود و سرعت تأمین نیازمندی های اقتصادی جمعیت در حالتی خوش بینانه بر پایه تصاعد حسابی خواهد بود زیرا طبیعت دچار خسّت است و هرچه بیشتر از زمین های حاصل خیز استفاده شود، بازدهی آن میل به کاهش دارد و نیز مجبور می شویم پس از استفاده از زمین های مرغوب، به سمت زمین های کم بازده برویم.
وی پس از این استدلال و صورت بندی راه حل های مختلف، تنها راهی را که برای جلوگیری از ازدیاد جمعیت، توجیه و توصیه می کند: جهاد نفسانی ترک آمیزش جنسی است. مالتوس از این عمل به عنوان «ممانعت اخلاقی» تعبیر می کند. البته ناگفته نماند که مالتوس به این توصیه خود پایبند نماند بلکه مجبور شد در سن 39 سالگی به ازدواج تن دهد و ثمره این ازدواج، سه پسر و یک دختر بود.[1]
نقد:
اندیشه مالتوسی و به طور کلی محدودسازی فرزندآوری به خاطر دغدغه های اقتصادی اما به دلایل فراوانی قابل نقد است.
ایستادن در کنار سرمایه داران علیه فقرا:
گرچه برخی بر این باورند که مالتوس نظریه خود را با هدف فراهم ساختن سعادت بیشتر برای بیشتر انسان ها ارائه داده، لیکن آنچه در نوشته های او آمده است، انگیزه وی را جانبدارانه و بر ضدّ انسان های فقیر و بر سود مالکان زمین و سرمایه داران نشان می دهد.
مالتوس می گوید: رشد جمعیت در همه کشورها در مقایسه با رشد غلات کشاورزی در دسترس، از رشد بیشتری برخوردار است. بنابراین، رقابت سختی بین مردم در دستیابی به منابع محدود وجود دارد. در نتیجه، چرا باید به جمعیتِ اضافی فقیران، اجازه داد تا مواد غذایی را که افراد طبقه مالک می توانند از آن منتفع شده و از زندگی بهتری برخوردار شوند، ببلعند؟
او در جای دیگری از هم وطنانش می خواهد که: جنگ، قحطی، گرسنگی، طاعون، قتل عام و مانند آن را به عنوان وسایل منصفانه الهی برای کنترل رشد لجام گسیخته جمعیت و تنبیهی برای فقرا، به خاطر خودداری نکردن از تولیدمثل تلقی کنند. با این دید، او با هر نوع اصلاحات اجتماعی همانند «قانون حمایت از فقیران» در انگلستان مخالفت می کرد.[2]
نبود ارتباط میان کمبود مواد غذایی با افزایش جمعیت:
فرضیه مالتوس می گفت که طبیعت در تأمین مایحتاج انسان، خسیس است و افزایش جمعیت می تواند خطراتی همچون قحطی در پی داشته باشد.
اما دانشمندان و اقتصاددانان دیگری همچون اقتصاددان شهیر هندی آمارتیاسن، با بررسی نمونه هایی از قحطی، نشان دادند که مثلا در قحطی های هندوستان، از جمله قحطی بنگلادش، با کمبود و نبود مواد غذایی مواجه نبودیم، بلکه انبارها و مغازه ها از مواد غذایی انباشته و پُر بود و در عین حال، مردم از گرسنگی می مردند. آمارتیاسن این سؤال را مطرح می کند که چرا در جوامع پیشرفته ای که مدیریت توزیع صحیحی حاکم است قحطی در کار نیست؟ وی معتقد است که قحطی ربطی به خسّت طبیعت و افزایش جمعیت ندارد بلکه به نهادها و سازمان های مؤثر در امر توزیع مربوط است. بر اساس تحیقیقات وی، قحطی بنگلادش از طوفان شروع شد. طوفان وضعیت ساحل را به هم ریخت و وضع ماهی گیران را خراب کرد. در نتیجه، ماهی گیران شغل و درآمد خود را از دست دادند و همین مسئله اثرات روانی خود را ایجاد کرد. افزون بر آن، نبود مدیریت صحیح دولت مردان محلی و سیاست های غلط آنها، ممنوعیت تبادل غلات بین استان ها و دیگر بی کفایتی ها و توطئه های کشورهای خارجی موجب شد بنگلادش به قحطی بی سابقه ای دچار گردد.
علاوه بر این اقتصاددان هندی، وقتی دیگر دانشمندان، فرضیه مالتوس را با واقعیت های اقتصادی جوامع صنعتی تطبیق دادند، معلوم شد که این فرضیه درست نیست. شارل ژید و شارل ریست فرانسوی، کتابی درباره تاریخ عقاید اقتصاد نوشته اند و این نکته را ذکر کرده اند که در نیمة دوم قرن نوزدهم، ثروت آمریکا بیش از چهار برابر شد. در همین مقطع، رشد جمعیت نیز به همین میزان بوده است. در انگلستان و اسکاتلند هم در همان زمان، جمعیت از ده و نیم میلیون به چهل میلیون رسید، درحالی که ثروت بیش از این رشد کرده بود.[3]
بی توجهی به تأثیر فناوری و صنعت در تولید و بهره وری:
همه صاحب نظرانی که درباره نظریه مالتوس بحث کرده اند، در این نقد با هم مشترکند که مالتوس تأثیر فناوری و صنعت را در تولید و بهره وری لحاظ نکرده است. طبیعی است که وقتی فناوری و علم در خدمت طبیعت قرار گیرد و بهره وری افزایش یابد، در این صورت، بازدهی طبیعت به مراتب قابل افزایش خواهد بود.[4]
نبود ارتباط میان افزایش جمعیت با کاهش امکانات:
تصور اینکه با افزایش جمعیت، امکانات کاهش می یابد و نسل های آینده با مشکلات فراوانی مواجه می شوند نادرست است. زیرا نیروی انسانی توانمند، امکانات بالقوه را فعلیت می بخشد. در روزگار معاصر، منابع جدید انرژی مانند سوخت های هیدروکربنی، نفت و مشتقات آن، انرژی خورشیدی، بادی، گرمای زمین، هسته ای و راه های استفاده از آنها توسط نیروی انسانی کشف شده است.
بنابراین اینکه گفته شود: «هر فرد اضافه، مساوی است با یک عامل مصرف اضافه!»، از دقت علمی برخوردار نیست؛ زیرا اضافه شدن یک فرد فقط اضافه شدن یک عامل مصرف اضافه نیست، بلکه به ازای هر یک دهان اضافه، دو دست و یک فکر هم به عنوان نیروی کار اضافه می شود.
در نتیجه در پدید آمدن نارسایی های اقتصادی و نابرخورداری ها، اشکال به ساختارها و تنظیمات اجتماعی برمی گردد. بدین روی، به جای کنترل جمعیت، باید الگوی تولید، توزیع و مصرف اصلاح شود. برای مثال باید این موضوع را مدنظر قرار داد که بسیاری از مخالفان فرزندآوری، توان تأمین نیازهای اساسی فرزندان خود یعنی خوراک، پوشاک، مسکن و تحصیل را دارند اما به خاطر نگرانی از امکان عدم تأمین لوازم دیگر الگوهای تربیتی زمانه خود که معمولا بسیار هزینه برند، دست به این کار نمی زنند.[5]
به هر حال نباید به بهانه ترس از مشکلات اقتصادی از غریزه فطری فرزنددوستی گریخت و ریشه مشکلات جوامع را به فزونی جمعیت نسبت داد؛ زیرا فزونی کمی و کیفی جمعیت، نه تنها مانع رشد و پیشرفت نیست، بلکه با تدبیر حکیمانه و مدیریت صحیح، به عنوان بازوی محکم، کمک زیادی به توسعه و آبادانی کشور نیز خواهد کرد همان گونه که پرجمعیت ترین کشور جهان یعنی چین با بیش از یک و نیم میلیارد جمعیت با مدیریت دقیق، بالاترین نرخ رشد اقتصادی را در جهان از آن خود کرده است.
تبعات گریز از مسئولیت فرزندآوری و فرزندپذیری
تبعات گریز از فرزندآوری را نباید فقط در یک بازه زمانی یا جغرافیایی محدود که منجر به یک زوج است، تحلیل کرد و از پیامدهای کلان آن برای اجتماع در طول زمان غفلت نمود. گریز از فرزندآوری و یا حتی گرایش به تک فرزندی اگر به عنوان یک الگوی زیستی کلی، مورد توجه تعداد زیادی از زوج های جامعه قرار گیرد، در دراز مدت موجب کاهش جمعیت کشور و به تبع آن کاهش اقتدار آن ملت می گردد.
زیرا قدرت یک ملّت در درجه اوّل به نفرات آن بستگی دارد. ملل کوچک و کم جمعیّت غالباً ضعیف و ناتوانند. در میدان سبقت گرفتن نظام های سیاسی و گرایشات دینی و مذهبی از همدیگر، این فراوانی جمعیت است که نظام و گرایش مورد نظر خود را به کرسی خواهد نشاند. از این جهت باید به این امر اهتمام ورزید و از آن غفلت نکرد. درست است که کثرت جمعیّت یک کشور ممکن است در پاره ای از مواقع مشکلاتی از نظر تامین غذا و مسکن به وجود آورد ولی در عین حال یکی از علل قدرت و عظمت آن خواهد بود. لذا می بینیم کشورهای نیرومند دنیا همه کشورهایی پرجمعیّت اند.[6]
به تعبیر علامه طباطبایی برای نوع انسان کثرت افراد نعمت بسیار بزرگی است زیرا هر چه بر عدد افراد اجتماعش افزوده شود نیروی اجتماعی اش بیشتر و فکر و اراده و عمل آن قوی تر می گردد و به دقایق بیشتر و باریک تری از حقایق پی برده در حل مشکلات و تسخیر قوای طبیعت راه حل های دقیق تری را پیدا می کند. بنابراین در مساله ازدیاد نسل، اینکه عدد افراد بشر به تدریج رو به فزونی می گذارد خود یکی از نعمت های الهی و از پایه ها و ارکان تکامل بشر است. آری هیچ وقت یک ملت چندهزار نفری نیروی جنگی و استقلال سیاسی و اقتصادی و قدرت علمی و ارادی و عملی ملت چندین میلیونی را ندارد.[7]
از لحاظ جمعیت شناسی هم بدیهی است که ساختار سنّی جامعه با توجه به کاهش موالید رو به سالمندی می گذارد و این موضوع در حال حاضر – و لو با سرعتی اندک – در جامعه ما در حال روی دادن است. در این روند به تدریج بار تکفل افزایش می یابد و با کاهش جمعیت فعال و مولد، فرایند توسعه اجتماعی – اقتصادی، دچار تأثیرات منفی می گردد و با کاهش توان تجدید نسل و کاهش جمعیت کار، باید منتظر سیل عظیم نیروی کار مهاجر از کشورهای دیگر باشیم.
از طرف دیگر با سالمند شدن جامعه، نیروهای جوان برای دفاع از امنیت و اقتدار کشور نیز کاهش می یابند و در کنار همه تبعات اقتصادی ناشی از تبدیل شدن بیشتر جمعیت کشور به مصرف کنندگان صرف، باید منتظر تبعات امنیتی و اجتماعی این پدیده نیز باشیم.
گریز از مسئولیت فرزندآوری و مبانی وارداتی و غیراصیل آن
مطالعات و پژوهش های جمعیت شناسانه نشان داده است که کاهش فرزندآوری در جامعه ایرانی در دو دهه اخیر نسبت مستقیمی با عواملی همچون تغییر موقعیت و جایگاه زنان و موزانه قدرت آنها با مردان، افزایش سن ازدواج، دگرگونی ارزش ها، تغییر نگرش نسبت به نقش های خانوادگی، تمایل خودخواهانه برای رفاه و فراغت، فردگرایی، نفوذ سبک زندگی مدرن در لایه های مختلف زندگی فردی خانوادگی و اجتماعی ایرانیان و جست وجوی خوشبختی و لذت بردن بیشتر از زندگی در خانواده های کم جمعیت دارد.[8]
در نگاهی انتقادی به نتایج این مطالعات می توان گفت:
1. حاکم شدن چنین نگاهی بر آحاد جامعه ایرانی که در آن منافع و رفاه شخصی، تمام مناسبات و فرآیندهای اجتماعی را تعیین می کند، چیزی جز پدید آمدن «هویت فردگرایی افراطی» نیست. در این نوع از جهان بینی فرد خود را در مرکز جهان می بیند و فقط به برآورده شدن اهدافِ فردی، لذت ها و منافع شخصی اش می پردازد و نسبت به مسائل پیرامونی خود بی تفاوت است. بدیهی است در این نوع نگاه زندگیِ فرد از آنِ خودِ اوست نه برای خدمت به جامعه و یا برای خشنودیِ خداوند. بنابراین فرد، آن گونه که می خواهد و می پسندد، رفتار می کند و حقوق دیگران را بی معنا و فاقد ارزش تلقی می نماید.
در این نگاه، عقل تنها ابزاری برای برآورده شدنِ خواسته های نفسانی است و اخلاق و آرمان های اجتماعی باید خود را با خواسته های افراد همراه کند. در نگرش فردگرا، فرد می تواند با زندگیِ خود هر طور که دوست دارد رفتار کند و هیچ نهاد و قدرتی غیر از خود فرد، حق قانون گذاری و تعیین ارزش اخلاقی برای او ندارد. خدا و باورهای مذهبی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و این انسان است که تصمیم می گیرد چه ارزش ها و هنجارهایی را به عنوان ارزش های اخلاقیِ خود برگزیند و به آنها پایبند باشد.[9]
2. کسی که چنین نگاهی به زندگی و جهان دارد، حتی اگر در شناسنامه و بر زبان ادعای مسلمانی کند اما نگاهی نسبی به اخلاق خواهد داشت و عملا اخلاق دینی را نفی می کند. زیرا برای انسان فردگرا، لذت و رنج فردی مبدأ خیر و شر اخلاقی است و امیال شخصی بر ارزیابی اخلاقی سیطره می یابد. ازاین رو دیگر هیچ فردی ملزم به پیروی از الزامات اخلاقی و دینی نبوده و می تواند آنچه را خود بر اساس سلیقه شخصی و هواهای نفسانیِ خود آن را خوب تلقی می کند به عنوان معیار اخلاقی بپذیرد و از آن پیروی کند. چیرگی این گفتمان در بخش هایی از جامعه، موجب ظهور افرادی شده است که همه چیز را برای راحتی خود می خواهند و برای آسایش و منفعت دیگران، ارزشی قایل نیستند.
در نتیجه، از آنجا که سود و منفعت این گونه افراد از همه چیز مهم تر است و نیز محبت به دیگران و از خودگذشتگی را تجربه نکرده اند توجه شان به ارزش های اخلاقی و اجتماعی کم می شود و بدیهی است که چنین مردمانی نمی توانند مسئولیت فرزندآوری و فرزندپذیری را قبول کنند زیرا پدر و مادر بودن، مسئولیت آور و محدودیت زاست. شخصی که به فرزندآوری و تربیت فرزند اقدام می کند در واقع بخشی از شادی ها و لذت های خود را فدای فرزندان خود می کند. این در حالی است که فردگرایان افرادی منفعت جو و راحت طلب هستند و در نتیجه از آنچه مزاحم آزادی، لذت و منافع فردی آنها باشد تنفر دارند.[10]
3. هویت طلبی فردگرایانه با فرار از مسئولیت فرزندآوری و فرزند پذیری، کارآمدی نیروی انسانی نسل های آینده جامعه را برای توسعه آن و سازندگی کشور تهدید می کند. هر اندازه که مواجهه با شدائد و سختی ها در رشد انسان مؤثر است به همان اندازه عافیت طلبی و فرار از مشکلات و شدائد در سقوط او مؤثر است. انسانی که همواره در خوشی و لذت و تنعم و رفاه به سر برده و برای روزهای سختی تمرین ندیده باشد، در عرصه بلا و خطر با اندک فشار و تهدید عقب نشینی کرده و به راحتی شکست خواهد خورد.
رسوخ فرهنگ عافیت طلبی و عدم پذیرش سختی های فرزندآوری و فرزندپذیری، آینده کشور را با نسلی محدود و عافیت طلب و پر توقع مواجه خواهد ساخت که توانایی مواجهه با کوچک ترین تهدید و تحریمی را نخواهد داشت.[11]
4. نگاه غیرمسئولانه به فرزندآوری، اصولا نگاهی غیر اصیل و وارداتی و برساخته رسانه هاست. این نگاه در سطح فرهنگ عمومی کشور ما بیشتر از طریق رسانه های خارجی همچون شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی انجام می شود. در این رسانه ها شاهد نمادپردازی و شخصیت سازی بر حسب معیارهای مدرن هستیم.
برای مثال سریال های شبکه های ماهواره ای همواره زن موفق را به صورتی زنی با تحصیلات دانشگاهی دارای شغل بیرون از خانه، مجرد و یا در صورت تاهل با یک و در نهایت دو فرزند نشان می دهد که در اذهان عمومی به عنوان شیوه صحیح و معیار زندگی مطلوب قرار گرفته می گیرد.
در واقع در این رسانه ها بیشتر از آنکه زنان در حال ایفای نقش مادری و تربیت فرزند باشند در نقش های اجتماعی و غیر خانوادگی نمایش داده می شوند. در حقیقت رسانه های نوین به صورتی هدفمند زنان شاغل، مجرد، تحصیل کرده، هنرمند ورزشکار و... را به عنوان الگوی زن موفق به جامعه معرفی می کنند و ناخودآگاه این پیام را به مخاطب خود منتقل می کنند که ایفای نقش مادری امتیاز تلقی نمی شود و در نتیجه گرایش به فرزندآوری را کاهش می دهند.[12]
5. سویه دیگر غیراصیل بودن نگاه فردگرایانه گریزان از پذیرش مسئولیت فرزندآوری، همان «خودکانونی و خودخواهی» است که در فرهنگ دینی نقطه محوری شکل گیری رذایل اخلاقی و پایه تمام زیاده خواهی ها و گم راهی هاست.
خداوند متعال در قرآن کریم از «خودخواهی» به «پیروی از هوای نفس» تعبیر نموده و آن را ریشه همه بدی ها به شمار آورده است. در آیه 23 سوره جاثیه می خوانیم: «أفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هواهُ وَ أَضلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ علی سمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جعَلَ علی بصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّه أَفلا تَذَکرُون »؛ (پس آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفسش قرار داده و خدا او را روی علم خود [به کفر باطن و خبث سریره اش] و آگاهی وی، به حال خود رها کرده و بر گوش و قلب او مهر [شقاوت] نهاده و بر دیده [دل] او پرده کشیده است؟! پس چه کسی است که او را بعد از خدا هدایت کند؟ آیا متذکر نمی شوید؟!).
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نیز نفس پرستی را سرچشمه هر گمراهی دانسته و فرمودند: «إِنَّ طَاعَةَ النفْسِ وَ متَابَعَةَ الْهَوَی أُسُّ کلِّ مِحْنَةٍ وَ رَأْسُ کلِ غَوَایةٍ»[13]؛ (فرمان بری از نفس و پیروی از هوس های آن، شالوده هر رنج و سرچشمه هر گمراهی است). ایشان همچنین در عبارتی دیگر، نظام و ملاک دین را مخالفت با هوای نفس و دوری از دنیاطلبی تعریف می کند و می فرماید: «نِظَامُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَی وَ التَّنَزُّهُ عنِ الدُّنیا».[14]
با این توضیحات روشن می شود که آنچه می تواند تهدیدی جدی برای خانواده ها شود، «هویت طلبی فردگرایانه افراطی» است که به تخریب همبستگی خانواده می انجامد. چون فردگرایی افراطی نوعی سرکشی فردی و اجتماعی را به همراه دارد که اصلی ترین نتایج آن، بی توجهی به تشکیل خانواده و تربیت فرزند، بی توجهی به فرهنگ و اخلاق عمومی و در نهایت شکل گیری تعارضات بین نسلی است.
ترک فرزندآوری امری مخالف فطرت و غریزه
فرزندخواهی امری فطری است و هر گونه گریز از آن، انکار خواست های درونی اصیل و غریزی آدمی است. اگر این میل، غریزی و فطری نبود، انسان ها این اندازه برای داشتن آن خود را به آب و آتش نمی زدند و از هر وسیله ای برای برخورداری از آن نمی اندیشیدند. فقط کافی است کمی به پیرامون مان دقت کنیم تا ببینیم که زوج های نابارور، چه سختی ها و هزینه هایی را - راه هایی مانند عمل های جراحی پیچیده یا لقاح مصنوعی یا استفاده از رحم اجاره و... - برای فرزندآوری متحمل می شوند.[15] نوع بشر برای دستیابی به کدامین خواسته غیراصیل و غیرفطری خود حاضر است این اندازه از سختی و رنج را بر خود هموار کند؟
همین باور و میل غریزی است که موجب می شود حضور فرزندان در یک خانواده، انرژی و رضایتی را به آن تزریق کنند که با هیچ پدیده دیگر قابل مقایسه نیست. تحقیقات میدانی ثابت کرده اند حتی زنانی که خواهان فرزندان کمتری برای خود هستند نیز به مواهب داشتن فرزند واقف هستند و به حضور آنان به دید مثبت می نگرند. آنها اذعان می کنند که علی رغم سختی ها فرزند ثمره زندگی است و بدون آن زندگی بی معناست و داشتن فرزند باعث تلاش و معنابخشی به زندگی و امید به زندگی برای والدین می شود.[16]
در تحقیقی دیگر وقتی از زوج های امریکایی درباره تمایل شان به فرزندآوری سؤال شد، در کنار سختی هایی که برای فرزندپروری متحمل شده اند، تصریح کرده اند که تبادل محبت و صمیمیت، تجربه کردن تحرک و سرگرمی ای که کودکان به زندگی می دهند و تجربه فرصت های تازه رشد و یادگیری، ارزش زندگی شان را چند برابر کرده و فکر کردن به وجود کسی که هنگام پیری شان، آنها را اداره کند، آنها را از احساس موفقیت و خلاقیت برخوردار می کند.[17]
در این تحقیقات ثابت شده که همسران برتر با تفاهم و علاقه مندی متقابل به فرزندآوری، احساس استحکام و امنیت بیشتری از ازدواج خود کسب می کنند و حتی بعد از تولد فرزند، ناخشنودی کمتری از زندگی شان ابراز می کنند. شاید به این علت است که بهتر می توانند نیازهای همسر و فرزند خود را برآورده سازند. این پژوهش ها در بخش های دیگر نشان می دهند که فرزندآوری موجب کاهش تعارضات بین زن و شوهر می شود که احتمالا می توان آن را بدین گونه نیز تبیین کرد: درگیر شدن پدر با موقعیت جدید(فرزند) می تواند آگاهی های وی را از چالش های مادر در کنار آمدن با نوزاد بالا ببرد، احساس غریبه بودن او را به هنگامی که نوزاد توجه به همسر وی را می طلبد، کاهش دهد و اوقات بیشتری را برای با هم بودن، دراختیار زن و شوهر قرار دهد. ضمنا مشارکت مردان علاوه بر تقویت روابط زناشویی، باعث حل شدن تعارضات میان زن و شوهر نیز می شود.[18]
همه این دلایل و شواهد نشان می دهند که فرار از مسئولیت فرزندآوری و فرزندپذیری، حتی بدون ملاک های دینی و بدون توجه به نگاه متون دینی مثل آیات قرآن و روایات رهبران دینی نیز تا چه اندازه امر آسیب زا و خسران آوری است.
منبع:
1. قرآن کریم.
2. غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائی، سید مهدی، دارالکتاب الإسلامی، قم، 1410ه.ق، چاپ دوم.
3. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه: موسوی، محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامی وابسه به جامعه مدرسین، قم، 1374ه.ش، چاپ پنجم.
4. پاسخ به پرسش های مذهبی، مکارم شیرازی، ناصر و سبحانی، جعفر، مدرسه امام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص 383.
5. مقاله «بحوث علمیه فی تنقیح موضوعات الاحکام، التلقیح الصناعی بین العلم والشریعة»، الحسینی، سیدشهاب الدین، فصلناه علمی ترویجی فقه اهل البیت(علیهم السلام)، سال ششم، شماره 22، 1422ه.ق.
6. مقاله «تحلیلی کلامی از عدم تنافی افزایش جمعیت با چالش فقر»، موسوی، سیدمرتضی، جعفری، محمد، ماهنامه علمی ترویجی معرفت، شماره 224، مرداد 1395ه.ش، ص 85.
7. مقاله «بررسی و نقد اندیشه «فرزند کمتر، زندگی بهتر» در جامعه معاصر ایران با رویکرد اسلامی»، ملکوتی نیا، علی، نیکویی روزبهانی، زینب سادات، ماهنامه علمی ترویجی معرفت، اردیبهشت 1397ه.ش، شماره 245.
8. مقاله «همسران برتر، فرزندآوری و نقش آن در استحکام جایگاه خانواده»، افروز، غلامعلی، خانبانی، مهدی، فصلنامه روان شناسی و دین، سال اول، پیش شماره اول، بهار 1386ه.ش.
9. مقاله «فرزندآوری به مثابه مخاطره (مطالعه کیفی زمینه های کم فرزندی در شهر تبریز)»، آقایاری هیر، توکل، فرخی نگارستان، مینا، لطیفی مجره، سیده صدیقه، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات راهبردی زنان، سال نوزدهم، شماره 73، پاییز 1395ه.ش.
10. مقاله «تحلیل رابطه سرمایه اجتماعی و سبک زندگی با گرایش به فرزندآوری (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)، رسول زاده اقدم، صمد، افشار، سیمین، عدلی پور، صمد، میرمحمدتبار، سیداحمد، فصلنامه علمی پژوهشی راهبرد اجتماعی فرهنگی، پاییز 1395ه.ش، شماره دوم، ص 131.
11. مقاله «تجربه زیسته زنان از فرزندآوری: مطالعه زنان متاهل و شاغل با تحصیلات دانشگاهی شهر اصفهان»، حاجیان، بهجت، مکتوبیان، مریم، فصلنامه جمعیت، سال 22، شماره 91 و 92، بهار و تابستان 1394ه.ش.
پی نوشت ها:
[1] مقاله «بررسی و نقد اندیشه «فرزند کمتر، زندگی بهتر» در جامعه معاصر ایران با رویکرد اسلامی»، ملکوتی نیا، علی، نیکویی روزبهانی، زینب سادات، ماهنامه علمی ترویجی معرفت، اردیبهشت 1397ه.ش، شماره 245، ص 52.
[6] پاسخ به پرسش های مذهبی، مکارم شیرازی، ناصر و سبحانی، جعفر، مدرسه امام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص 383.
[7] المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه: موسوی، محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامی وابسه به جامعه مدرسین، قم، 1374ه.ش، چاپ پنجم، ج 8، ص 238.
[8] نک: مقاله «فرزندآوری به مثابه مخاطره (مطالعه کیفی زمینه های کم فرزندی در شهر تبریز)»، آقایاری هیر، توکل، فرخی نگارستان، مینا، لطیفی مجره، سیده صدیقه، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات راهبردی زنان، سال نوزدهم، شماره 73، پاییز 1395ه.ش، ص 11.
[9] مقاله «بررسی و نقد اندیشه «فرزند کمتر، زندگی بهتر» در جامعه معاصر ایران با رویکرد اسلامی»، همان، ص 59 و 60.
[11] مقاله «تحلیلی کلامی از عدم تنافی افزایش جمعیت با چالش فقر»، موسوی، سیدمرتضی، جعفری، محمد، ماهنامه علمی ترویجی معرفت، شماره 224، مرداد 1395ه.ش، ص 85.
[12] مقاله «تحلیل رابطه سرمایه اجتماعی و سبک زندگی با گرایش به فرزندآوری (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)، رسول زاده اقدم، صمد، افشار، سیمین، عدلی پور، صمد، میرمحمدتبار، سیداحمد، فصلنامه علمی پژوهشی راهبرد اجتماعی فرهنگی، پاییز 1395ه.ش، شماره دوم، ص 131.
[13] غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائی، سید مهدی، دارالکتاب الإسلامی، قم، 1410ه.ق، چاپ دوم، ص 226.
[15] مقاله «بحوث علمیه فی تنقیح موضوعات الاحکام، التلقیح الصناعی بین العلم والشریعة»، الحسینی، سیدشهاب الدین، فصلناه علمی ترویجی فقه اهل البیت(علیهم السلام)، سال ششم، شماره 22، 1422ه.ق، ص 139.
[16] مقاله «تجربه زیسته زنان از فرزندآوری: مطالعه زنان متاهل و شاغل با تحصیلات دانشگاهی شهر اصفهان»، حاجیان، بهجت، مکتوبیان، مریم، فصلنامه جمعیت، سال 22، شماره 91 و 92، بهار و تابستان 1394ه.ش، ص 30 و 31.
[17] مقاله «همسران برتر، فرزندآوری و نقش آن در استحکام جایگاه خانواده»، افروز، غلامعلی، خانبانی، مهدی، فصلنامه روان شناسی و دین، سال اول، پیش شماره اول، بهار 1386ه.ش، ص 117.