ماهان شبکه ایرانیان

مثل و مانندی ندارد

توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی.اولین شناختی که هر کس از ذات حق دارد، غنا و بی نیازی اوست، یعنی ذاتی است که در هیچ جهتی به هیچ موجودی نیازمند نیست و به تعبیر قرآن «غنی » است، همه چیز به او نیازمند است و ازاو مدد می گیرد و او از همه غنی است یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی(۱) و به تعبیر حکما واجب الوجود است.

توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی.اولین شناختی که هر کس از ذات حق دارد، غنا و بی نیازی اوست، یعنی ذاتی است که در هیچ جهتی به هیچ موجودی نیازمند نیست و به تعبیر قرآن «غنی » است، همه چیز به او نیازمند است و ازاو مدد می گیرد و او از همه غنی است یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی(1) و به تعبیر حکما واجب الوجود است.

.............................................................. 1.فاطر/15.

صفحه : 100

و دیگر «اولیت » یعنی مبدئیت و منشئیت و آفرینندگی اوست.اومبدا و خالق موجودات دیگر است، موجودات همه «از او» هستند و او از چیزی نیست و به تعبیر حکما «علت اولی » است.

این اولین شناخت و اولین تصوری است که هرکس از خداوند دارد.یعنی هر کس در مورد خداوند می اندیشد و به اثبات یا نفی، و تصدیق یا انکار می پردازد، چنین معنی و مفهومی در ذهن خود دارد که آیا حقیقتی وجود دارد که وابسته به حقیقتی دیگر نیست، همه حقیقتها به او وابسته اندو از اراده او پدید آمده اند و او از اصل دیگری پدید نیامده است؟ توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دوئی » بردار و تعدد پذیر نیست،مثل و مانند ندارد لیس کمثله شی ء (1) ، در مرتبه وجود او موجودی نیست و لم یکن له کفوا احد (2).

اینکه موجودی فرد یک نوع شمرده می شود، مثلا حسن فردی ازنوع انسان است - و قهرا برای انسان افراد دیگر قابل فرض است - از مختصات مخلوقات و ممکنات است، ذات واجب الوجود از این معانی منزه و مبراست.

و چون ذات واجب الوجود یگانه است، پس جهان از نظر مبدا و منشاو از نظر مرجع و منتهی یگانه است.جهان نه از اصلهای متعدد پدید آمده و نه به اصلهای متعدد باز می گردد، از یک اصل و از یک حقیقت پدید آمده قل الله خالق کل شی ء(3) و به همان اصل و همان حقیقت باز می گرددالا الی الله تصیرالامور (4) و به تعبیر دیگر، جهان هستی، یک قطبی و یک کانونی و تک محوری است.

رابطه خدا و جهان، رابطه خالق با مخلوق یعنی رابطه علت(علت ایجادی)با معلول است، نه رابطه روشنایی با چراغ یا رابطه شعور انسانی با انسان.درست است که خدا از جهان جدا نیست (5)، او با همه اشیاء است و اشیاء با او نیستندهو معکم اینما کنتم(6) اما لازمه جدا نبودن خدا از جهان، این نیست که پس خدا برای جهان مانند

.............................................................. 1.شوری/11. 2.توحید/4. 3.رعد/16. 4.شوری/53. 5. «لیس عن الاشیاء بخارج و لا فیها بوالج » (نهج البلاغه). 6.حدید/4.

صفحه : 101

روشنایی برای چراغ و شعور برای اندام است.اگر اینچنین باشد خدا معلول جهان می شود و نه جهان معلول خدا، چون روشنایی معلول چراغ است نه چراغ معلول روشنایی.وهمچنین لازمه جدا نبودن خدا از جهان و انسان این نیست که خدا، جهان و انسان همه یک جهت دارند و همه با یک اراده و یک روح حرکت و حیات دارند.همه اینها صفات مخلوق و ممکن است، خداونداز صفات مخلوقین منزه است سبحان ربک رب العزة عما یصفون .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان