اگر انسانی انسانیت خود را دررسیدن به خوبیها و زیباییها و دور ماندن از پلیدیها و زشتیها تعریف نماید، آنگاه نمیتواند نسبت به سرور آزادگان و امام انسانیت، حضرت حسین (ع) بیتفاوت باشد. چنین انسانی، بخواهد یا نخواهد، قلبش محل محبت امام حسین (ع) است. چون این قلب، تمام خوبیها و نیکیها و زیباییها را در سیره و مرام و کلام الگوی آزادگی و انسانیت حضرت امام حسین (ع) پیدا میکند؛ پس او را دوست دارد.
انسان همیشه دوست دارد در هر زمان و در هر مکانی از محبوبش سخن بگوید و دیگران را از کمالات و زیباییهای او آگاه نماید. این از خصوصیات فطری انسان است که با شادی محبوبش شاد میشود و با اندوهش، اندوهناک. اگر موضوعی محبوبش را شادمان کند، همان موضوع برای او عزیز و گرامی است؛ و اگر موردی محبوبش را غمناک نماید، آن مورد برایش غم انگیز است و دردآور.
نه تنها قلب انسان، بلکه عقل او هم حکم به دوستی نسبت به امام حسین میدهد؛ همان عقلی که دستگیر و راهنمای او برای فهمیدن خوبیها و دور شدن از بدیها و زشتی هاست. این عقل ، امام حسین (ع) را در کمال زیبایی و خوبی و اوج بندگی خداوند و انسانیت میبیند؛ پس او را دوست دارد
انسان به علت انسان بودنش است که اینگونه است و ازاینجهت فرقی بین زن و مرد، سیاه وسفید، فقیر و غنی و با ایمان و بیایمان، وجود ندارد. انسان از هر قوم و قبیله و نژادی که باشد و به هر آیین و مذهب و مرامی که معتقد، اینچنین است؛ او اسیر است بین غم و شادی محبوبش. حتی ممکن است به طور قلبی، زندهبودن خود را به این شاد شدن و محزون شدن بداند و این باور را داشته باشد که تا زمانی که چنین احساس تعلق واسیر بودن را دارد، خود را آزادترین فرد تلقی می کند.
اگر انسانی انسانیت خود را دررسیدن به خوبیها و زیباییها و دور ماندن از پلیدیها و زشتیها تعریف نماید، آنگاه نمیتواند نسبت به سرور آزادگان و امام انسانیت، حضرت حسین (ع) بیتفاوت باشد. چنین انسانی، بخواهد یا نخواهد، قلبش محل محبت امام حسین (ع) است. چون این قلب، تمام خوبیها و نیکیها و زیباییها را در سیره و مرام و کلام الگوی آزادگی و انسانیت حضرت امام حسین (ع) پیدا میکند؛ پس او را دوست دارد.
نه تنها قلب انسان، بلکه عقل او هم حکم به دوستی نسبت به امام حسین میدهد؛ همان عقلی که دستگیر و راهنمای او برای فهمیدن خوبیها و دور شدن از بدیها و زشتی هاست. این عقل ، امام حسین (ع) را در کمال زیبایی و خوبی و اوج بندگی خداوند و انسانیت میبیند؛ پس او را دوست دارد. این عقل خوب می داند قبح ظلم و بی رحمی را، بنابراین نمی تواند
درنتیجه می توان اینطور بیان کرد که انسان، بهحکم عقل و گواهی قلبش، نمیتواند در عزای زیباترین مردمان و بهترین انسانها بیتفاوت باشد و محزون نشود. او در این مصیبت و عزا احساس غمگینی می کند و گویا دلش میسوزد و این سوزش دل را با قطره اشکی برای مصیبت امام حسین (ع) و فرزندانشان، نشان می دهد.
واقعه عاشورا را نادیده گیرد و قلبش از شنیدن این همه مصیبت و اندوه، به درد نیاید.
در حقیقت در محبت امام حسین (ع) عقل مقدس و قلب پاک، یک حرف و یک مسیر را بیان میکنند و نشان میدهند. درنتیجه می توان اینطور بیان کرد که انسان، بهحکم عقل و گواهی قلبش، نمیتواند در عزای زیباترین مردمان و بهترین انسانها بیتفاوت باشد و محزون نشود. او در این مصیبت و عزا احساس غمگینی می کند و گویا دلش میسوزد و این سوزش دل را با قطره اشکی برای مصیبت امام حسین (ع) و فرزندانشان، نشان می دهد. با ناله ای که از سویدای دلش بر می خیزد و همه اینها با اشک ، مرهمی می شود بر این داغ جانسوز.
انسان عزادار میشود و در گسترش مجلس عزای محبوبش، سالار آزادگان و سرور بندگان، میکوشد تا به همگان و به همه عالم، زیبایی، کمال، مهربانی، شجاعت و انسانیت حضرت حسین (ع) را معرفی نماید.
انسان باعقل روشنبین و قلب پاک، برای این عزای مقدس، باتدبیر و با معرفت، هزینه میکند و برنامهریزی ؛ تا سهمی در گسترش و ترویج بندگی خداوند و مبارزه با مسیر شیطان داشته باشد تا رسالت خویش را در انسانی زیستن و آزاده بودن، ادا نماید.
همین می شود که وقتی ایام سوگواری سالار شهیدان از راه می رسد، در و دیوار شهر هم به عزا می نشیند و همه مردم از اقشار و گروه های مختلف، قدم به این محفل عزاداری ها می گذارند و هر کس به گونه ای در پاسداشت این اتفاق عظیم، شریک است و به هر طریقی می خواهد ارادت و محبت خویش را نسبت به سرور و سالار شهیدان، نشان دهد و این اتفاقی با ارزش است که باید قدر آنرا بدانیم.
احسان اشتهاردیان
منبع : تبیان