هنوز من نیز، قانون زمین را به خوبی یاد نگرفته ام؛ شاید آن زمان که مرامنامه اش را بیاموزم، صدای خنده های دوستانه و گله های دردمندانه اش را بشنوم؛ صدای دعای او را، هنگامی که با خدای خود، مناجات می کند و ظهور مولا را می خواهد. بهترین شادی او زمانی است که معصومی بر روی او قدم می گذارد؛ زیرا او عاشق است؛ عاشق گامهای محکم، الهی و مهربان مهدی علیه السلام! و چون عاشق است خوشحالی محبوبش را می خواهد. او می داند که محبوبش آماده ظهور است، ولی هنوز میسّر نیست و زمانش نرسیده است.
هنوز من نیز، قانون زمین را به خوبی یاد نگرفته ام؛ شاید آن زمان که مرامنامه اش را بیاموزم، صدای خنده های دوستانه و گله های دردمندانه اش را بشنوم؛ صدای دعای او را، هنگامی که با خدای خود، مناجات می کند و ظهور مولا را می خواهد. بهترین شادی او زمانی است که معصومی بر روی او قدم می گذارد؛ زیرا او عاشق است؛ عاشق گامهای محکم، الهی و مهربان مهدی علیه السلام! و چون عاشق است خوشحالی محبوبش را می خواهد. او می داند که محبوبش آماده ظهور است، ولی هنوز میسّر نیست و زمانش نرسیده است.
گاهی به یاد عصر طلایی ظهور چشمانش را می بندد و زیبایی هایی را که در آن دوران می بیند، برای خود مرور می کند. دورانی که او، آباد می شود و هیچ ویرانه ای را در خود نمی بیند؛ (1) زمانی که گنج های خود را، که سالها به انتظار هدیه آن به زمینیان مومن نشسته است را به صاحبانش تقدیم می کند. (2) او می داند که این گنج ها، امانتی است و روزی به صاحبش بر می گردد.
کلید آسمان
زمین عزیز، به یاد آورد، زمانی را که مردم با طبیعت، این مادر مهربان قهر کرده بودند و همین مسأله باعث شده بود که سالها، از خیلی برکات محروم شوند. محرومیتی که به خاطر بی ایمانی و بی تقوایی برای آنان به وجود آمد. (3) او به چشمان من نگریست و ادامه داد:
درهای برکات و رحمت آسمان، برای نزول هدیه های الهی، کلیدی داشت که مردم زمان غیبت، خود را از آن محروم ساخته بودند و مدام به جای بهره مندی از آن کلید، به این در و آن در می زدند. گاهی هوس پریدن از پنجره و گاهی تونل زمینی به سرشان می زد؛ متأسفانه زبان من را یاد نگرفته و مدام در پی رنجشم بودند. البته من هیچ گاه نفرینشان نکردم؛ ولی این قانونی است طبیعی؛ قهر فرزند از مادر، از برخی از خیرات، محرومش می کند.
درهای برکات و رحمت آسمان، برای نزول هدیه های الهی، کلیدی داشت که مردم زمان غیبت، خود را از آن محروم ساخته بودند و مدام به جای بهره مندی از آن کلید، به این در و آن در می زدند. گاهی هوس پریدن از پنجره و گاهی تونل زمینی به سرشان می زد
به دست آوردن کلید ایمان و تقوایی که باعث سرریز شدن نعمات روحانی و مادی به زمین می شود، سخت نیست، اگر حواسمان به تکیه گاهمان باشد؛ امام حاضر و منتظری که مدام منتظر برگشت ماست.
تقوا همان، احتیاطی است که یک کوهنورد، در هنگام گذر از سنگهای سست و پرتگاه های مخوف دارد. سقوط در صورت بی احتیاطی ناراحت کننده است؛ وقتی می بینی که با یک حرکت اشتباه، چندین متر، عقب می افتی و فاصله ات با همگروهانت آنقدر می شود که دیگر صدای تو را نمی شنوند! اما همین راه، میانبرهایی هم دارد که توجه به آن، باعث سرعت یافتن و رسیدن به پیشتازان، خواهد شد؛ توبه های واقعی و بهره مندی از بهشت های زمینی؛ مانند جلسات قرآن و توسل؛ گریه های شبانه و روزانه همراه با اعتراف به گناه و ... راه های افزایش سرعت و مرهم زخمهای خطاست؛ تنها کافی است که چند بار از بدی فرار کنیم؛ آن وقت هر چه قدر هم پشت سر ما بدود، به ما نخواهد رسید؛ زیرا فرشته هایی مسئول حفاظت از متقین هستند. نظر رحیمانه مولا نیز، هدیه متقینی است که قدمهای ابتدایی را برداشته اند و خود را در آغوش خداوند انداخته اند.
قهر بشر با مادر
با برگهای عشق، اشکهای پنهانی خود را پاک کرد و ادامه داد:
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان می بخشد نارون شاخه خود را به کلاغ (4)
و اما انسان ...
من عاشقم! عاشق خدا و ولیّ خدا و فرزند او، ولی فرزندم از عشق مادرش خیلی دور شد، آن قدر که سینه جلو داده و باد به غبغب انداخته، فریاد زد: «اینک من، خودم روی پای خودم خواهم ایستاد؛ خود خواهم فهمید که چگونه باید، زندگی کنم. من خودم می دانم که چه باید کرد! من به آسمان، نیازی ندارم! عقل من جایگزین آسمان خواهد شد!» (5)
از آن زمان بود که دستش را از دستانم جدا کرد و دوید. خلاف جهت طبیعت، می دوید و بر نمی گشت تا چهره پریشان و نگران مادر را ببیند. نفس کشیدن سخت مادر را درک نمی کرد، وقتی غرور و سرکشی او کوهی شده بود بر قلب من! مادر از فرزند انتظاری ندارد، جز این که بچه اش به خود، توجه کند. من نگران خود و از بین رفتن وجود خودم، نیستم؛ زیرا با تمام وجود، می بینم روزی را که وجود آسیب دیده ام، ترمیم می شود! می بینم روزی را که بندگان شایسته الهی بر روی من، حکومت می کنند و استقرار مومنان، باعث شادی مدامم خواهد شد؛ آنگاه چشمانش را بست و به تصویر کشید، دورانی را که مردم، طرح دوستی با مادر خود را آغاز کرده اند و برق شادی را در چشمان آنان دید.
به دست آوردن کلید ایمان و تقوایی که باعث سرریز شدن نعمات روحانی و مادی به زمین می شود، سخت نیست، اگر حواسمان به تکیه گاهمان باشد؛ امام حاضر و منتظری که مدام منتظر برگشت ماست
سپس چشمان خود را گشود و گفت: ولی من نگران فرزند ناخلفی هستم که خود را به مقدار دقایق، روزها و یا سالها از ظهور زیبایی ها، دور می کند. در حالی که وظیفه اش آبادانی زمین بود، (6) بدون توجه به مسئولیت خود، با بی تقوایی، حیوانات بی گناه را کشت و از پوست آنها خود را پوشاند؛ در حالی که گرم بودن بدون پوست پلنگ نیز، ممکن بود. حیات گیاهان را گرفت و برای خود، خانه ساخت، در حالی که زمین های خشک و بایری بود که محتاج خانه های آنان بود. بدون توجه به چرخه برگشت به طبیعت، تجزیه نشدنی ها را در طبیعت، رها کرد و مادر غمزده خود را نگران تر ساخت. کودکان مظلومی که سالها به وطن خود، اخت گرفته بودند را تهدید کرد، ترساند و کشت و به فکر تجدید وطن افتاد.
زمین عزیز، آهی کشید و با لبخندی ملیح ادامه داد من نگران قطع درختان و کندن یک به یک مژه های خود نیستم؛ ولی نگران جاری شدن سیل و نابودی فرزندان خود در اثر این شیطنت، هستم.
انگار بعد از دوستی خود با زمین، آرام آرام با زبانش، آشنا شدم و صحبتهای گرم و سرد او را درک می کردم.
وقتی گفتگوی خود را با حرفهای گفته و نگفته او، پایان دادم؛ حسّ خوبی داشتم؛ حس مسئولیت زیبای کسی که هیچ انتظاری از من نداشت، جز خوب، مهربان و مومن بودن و با احتیاط حرکت کردن؛ مبادا که ترک بردارد قلب زیبای زمین!
حیات دل، حیات زمین
زمین نیاز به حیات دارد؛ اما نه تنها حیاتی از طرف باران و کرامت آسمان؛ بلکه حیات واقعیِ او وقتی است که فرزندان لجوجش، به دامان او برگشته و با انتخاب بندگی خداوند، عدالت و مهر، کنار یکدیگر و در دامان او زندگی می کنند. (7) حیات او پس از بازگشت عبودیت الهی، به دلهای مردمان باز می گردد؛ وقتی که قلبها با بندگی، آباد و زنده می شود. (8)
به امید آن روز.
پی نوشت:
1 - امام باقر علیه السلام در مورد زمان ظهور حضرت، فرمودند: « ... بر روى زمین ، هیچ خرابى نخواهد بود، مگر این که آباد خواهد شد...»: کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 331، ح 16.
2 - « ... زمین برایش خاضع و تسلیم مى شود، گنج ها برایش آشکار و نمایان مى شود...»: همان حدیث.
3 - ر.ک: آیه 96، سوره اعراف: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»: و اگر اهل شهرها و آبادى ها ایمان مى آوردند و پرهیزکارى پیشه مى کردند، یقیناً [درهای] برکاتى از آسمان و زمین را بر آنان مى گشودیم، ولى [آیات الهى و پیامبران را] تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالى که همواره مرتکب مى شدند [به عذابى سخت ] گرفتیم.
4 - شاعر: سهراب سپهری.
5 - اشاره به امانیسم و ترویج محوریت و توجه به خود نفسانی و دوری از خدامحوری، بعد از رنسانس.
6 - خداوند در آیه 61 سوره مبارکه هود، می فرماید: «...هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکمُ فِیهَا...»: او شما را از زمین به وجود آورد و از شما خواست که در آن آبادانى کنید.
7 - امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها...» (سوره حدید، آیه 17): «بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده مى کند.» فرمودند: خداوند به وسیله قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف زمین را پس از مرگش زنده مى کند، کافر مرده است و زمین با وجود کافر مرده است و با نابودى کفر اهل زمین زنده مى شود: نعمانى، الغیبة، ص 221.
8 - پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد ظهور حضرت، فرمودند: یملأ قلوب عِبادِهِ عبادَه: قلوب بندگان را از عبادت پر می کند: معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 1، ص 438.
خدیجه همتیان پور فرد
منبع : tebyan