روزنامه «سازندگی» در گزارشی به بررسی هجمههایی که طی سالهای گذشته به اقتصاددانان وارد شده پرداخته است. در این گزارش تاکید شده که همواره سیاستمداران نسبت به هشدارهای اقتصاددانانِ منتقد و توصیههای آنها بیتوجه بودهاند. اما اخیرا این هجمهها به اوج خود رسیده و روزنامه «ایران» در گزارشی بیسابقه به جمعی از اقتصاددانان ایرانی، خصوصا شاهمرادی، پرداخته و تاخته و به آنها انگهای امنیتی زده است.
در گزارش «سازندگی» تاکید شده که اقتصاددانان در چند دهه گذشته بارها نسبت به مشکلات اقتصاد ایران هشدار دادهاند و سوابق هشدارهای آنها موجود است. اقتصاددانان زمانی که اوضاع بهخوبی پیش میرفت و سخن گفتن از اصلاحات اقتصادی رایج نبود، خواستار اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران شدند، اما سیاستمداران عموما اعتنایی نکردند. به این ترتیب این طیف به این نتیجه رسیدند که سکانداران قدرت در کشور ما یا این حرفها را قبول ندارند یا اینکه نفعشان در این نیست که این راه را بروند.
«سازندگی» همچنین اشاره کرده که در این مدت چالشها به ابرچالش و ابرچالشها به بحرانهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی تبدیل شدند، اما تصمیمگیرندگان کشور به هیچکدام از راهکارهای اقتصادی وقعی ننهادند و در نهایت با دورشدن اقتصاددانانِ منتقد از تصمیمگیرندگان، حمله به آنها به رفتاری عادی برای مدیران دولتی و همکاران رسانهای آنها تبدیل شده است. بااینحال روزنامه «سازندگی» یادآور شده است که اتهام زدن به اقتصاددانان نهتنها نقش سیاستمداران و روشنفکران را در شکلگیری وضع موجود کمرنگ نمیکند که راهحلی هم برای ابرچالشهای اقتصادی کشور نیست و مرهمی بر زخمهای فرودستان جامعه نمیگذارد.
تلاش منسوبان به دولت برای انتقام
روزنامه «سازندگی» روز گذشته در گزارشی به موضوع تشدید هجمههای واردشده به اقتصاددانان پرداخت. در این گزارش تاکید شده است که وضعیت متغیرهای اقتصاد ایران آنقدر بد نیست که دولت منتقدانش را با انگهای امنیتی و اتهامات اخلاقی از میدان به در کند، مگر آنکه برخی افراد منسوب به دولت با اهداف شخصی درصدد انتقام از منتقدان اقتصادی باشند. به گفته این گزارش، مسعود نیلی، حسن درگاهی، محمدمهدی بهکیش، فرهاد نیلی، موسی غنینژاد، عبدالناصر همتی، علی طیبنیا، محمد طبیبیان، اصغر شاهمرادی، محمد نهاوندیان، محسن رنانی، علی مدنیزاده، علینقی مشایخی، داود سوری و ... اقتصاددانانی هستند که اخیرا از سوی رسانههای دولتی با انواع اتهامات مواجه شدهاند.
اما یکی از موضوعاتی که روزنامه «سازندگی» در گزارش خود به آن اشاره کرده است، مطلبی است که چند روز پیش در روزنامه «ایران» منتشر شد. به گفته «سازندگی» در این گزارش بیسابقه به جمعی از اقتصاددانان ایرانی تاخته شده و به آنها انگهای امنیتی زده شده است. البته این گزارش بهطور مشخص درباره اصغر شاهمرادی بود که در محافل علمی شناخته شده اما در میان فعالان اقتصادی نامآشنا نیست. روزنامه «ایران» اصغر شاهمرادی را «اقتصاددان فراری» خواند و او را یکی از بانیان اصلی «فاجعه بنزین آبان 98» معرفی کرد.
روزنامه ایران شاهمرادی را یکی از شاهکلیدهای بسترسازی برای فاجعهآفرینی در اقتصاد کشور دانسته و ادعا کرده از طریق سیاستگذاریهای جهتدار، غلط و هدایتشده از سوی صندوق بینالمللی پول، به عنوان بازوی نظام سلطه در جنگ اقتصادی صورت گرفته است. به ادعای این روزنامه یکی از ماموریتهای شاهمرادی «شوکدرمانی قیمت بنزین به عنوان آغازگر آشوبهای آبانماه 1398» بوده است. بااینحال روزنامه «سازندگی» در این رابطه تاکید کرده است که تصمیم به تغییر قیمت سوخت را همواره سیاستمداران میگیرند. مشخص نیست به چه دلیل روزنامه رسمی دولت با چنین گزارشی انگشت اتهام را به سوی یک اقتصاددان نشانه رفته است، آن هم اقتصاددان باسوادی که اشراف زیادی به سیاستهای پولی دارد.
شاهمرادی فارغالتحصیل اقتصاد از دانشگاه امام صادق (ع) است که موفق شده مدرک دکترای خود را از دانشگاه کلگری کانادا دریافت کند. آقای شاهمرادی پس از آن به ایران بازگشت و به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه تهران پذیرفته شد. او با اقتصاددانان زیادی که در حال حاضر در دولت مسوولیت دارند مقاله مشترک دارد. داود منظور، رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت سیزدهم، یکی از این افراد است. به گفته «سازندگی»، این گزارش نشانههای واضحی از یک جهتگیری شخصی دارد و به احتمال زیاد توسط روزنامهنگاران روزنامه دولتی «ایران» نوشته نشده، اما فردی که آن را نوشته تلاش کرده یک جریان اثرگذار را تحت فشار قرار دهد.
گزارش «سازندگی» همچنین به زمانی که عبدالناصر همتی به ریاست بانک مرکزی رسید و گروهی از اقتصاددانان جوان را برای انجام ماموریتی مهم فراخواند اشاره کرده است. از سوی دیگر در گزارش روزنامه «ایران» به این افراد هم اشاره شده است. روزنامه دولت مدعی شده «دومین مرحله از ایفای نقش و پیشبرد ماموریت شاهمرادی در ایران به دوره ریاست عبدالناصر همتی در بانک مرکزی بازمیگردد. با روی کار آمدن همتی در تابستان 1397 شاهمرادی بلافاصله در ایران حضور پیدا کرد و در قالب گروهی متشکل از برخی کارشناسان اقتصادی و رسانهای همچون حمید قنبری، علی مدنیزاده، تیمور رحمانی، رضا بوستانی و پویا جبلعاملی پشتیبانی فکری را از سیاستهای رئیسکل جدید در دستور کار قرار داد.» سازندگی خاطرنشان کرده که این نخستینبار نیست که اقتصاددانان با چنین اتهاماتی مواجه میشوند.
چند هفته پیش، پس از آنکه مسعود نیلی در سرمقاله روزنامه «دنیای اقتصاد» نسبت به آینده متغیرهای پولی ابراز نگرانی کرد، روزنامه «ایران» در گزارشی با عنوان «خواجگان اقتصاد؛ کاسبان اغتشاش» به او و همفکرانش حمله کرد. «ایران» نوشت: «یک سال از نامه معروف 5 اقتصاددان گذشت که در آن مقامات کشور را از بروز انفجار در جامعه به دلیل ناکارآمدی در حکمرانی هشدار میدادند. طرح چنین مطالبی از سوی این پنج نفر در حالی بود که این افراد طی دهههای گذشته نقش پررنگی در آموزش و تزریق افراد همسو با خود در نهادهای مختلف تصمیمگیر و تصمیمساز اقتصادی ایران داشتهاند. دولت روحانی که خروجی و عصاره همین مدیران بود به گواه تمام نظرسنجیها و بسیاری از شاخصهای اقتصادی و اجتماعی، بدترین عملکرد را میان تمامی دولتهای پس از انقلاب ثبت کرد و همگان بهوضوح، نتایج عملکرد این تفکر در عرصههای مختلف از دیپلماسی گرفته تا اقتصاد را با تمام وجود لمس کردند.»
عادی شدن حمله به اقتصاددانان منتقد
روزنامه «سازندگی» در این گزارش با اشاره به اینکه هجمه به اقتصاددانان منتقد نقش مسوولان را در وضعیت موجود کمرنگ نخواهد کرد، تاکید کرده است که اقتصاددانان در چند دهه گذشته بارها نسبت به مشکلات اقتصاد ایران هشدار دادهاند و سوابق هشدارهای آنها در کتابها و مقالاتشان موجود است. آنها زمانی که اوضاع بهخوبی پیش میرفت و سخن گفتن از اصلاحات اقتصادی رایج نبود، خواستار اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران شدند. طیف هشدارها و نگرانیهای اقتصاددانان تنها به اقتصاد کلان محدود نمیشود؛ آنها حتی درباره چالشهای زیستمحیطی نیز هشدار داده بودند. چند دهه است که اقتصاددانان به طور مرتب تلاش میکنند برای چالشهای اقتصادی کشور راهکار ارائه دهند اما این راهحلها از سوی سیاستمداران نادیده گرفته شدهاند.
در این مدت چالشها به ابرچالش و ابرچالشها به بحرانهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی تبدیل شدند اما تصمیمگیرندگان کشور به هیچکدام از راهکارهای اقتصادی وقعی ننهادند. در همه این سالها اقتصاددانان درباره اهمیت اصلاحات اقتصادی صحبت میکردند تا شاید سیاستمداران را متقاعد به تغییر کنند. برخی دیگر هم درباره اصلاحات سیاسی و فرهنگی صحبت میکردند و آنها هم در تلاش بودند که سیاستمداران و تصمیمگیرندگان را به اصلاحات سیاسی و فرهنگی ترغیب کنند. اما این تلاشها به نتیجه نرسید. اقتصاددانان در عرصه اقتصاد به این نتیجه رسیدند که نفع سیاستمدار در این نیست که به توصیه اقتصاددان گوش کند. در نتیجه اقتصاددانان رفتهرفته از ساختار تصمیمگیری دور شدند. به این ترتیب حمله به اقتصاددانان به رفتاری عادی برای مدیران دولتی و همکاران رسانهای آنها تبدیل شده است.