ماهان شبکه ایرانیان

یک ماجرای واقعی/ آقای وزیر آموزش و پرورش! بگویید دنبال قاتل بروس‌لی نگردند!

این نوشته شرح یک ماجرای واقعی است که نشان می دهد ساختار آموزش و پرورش ما به جای کودک گرایی اسیر یک ماشین خشک اداری است.

  عصر ایران؛ سروش بامداد- سیستم آموزش و پرورش ایران -و نه هرگز خدای ناکرده مدیران و شاغلان بسیار شریف آن- ساختاری جدا‌افتاده از واقعیت‌های جامعه ایران و غرقه در ذهنیات و ضوابط انتزاعی خود است و این واقعیت، توصیف یک ماشین اداری است که قدرت تصمیم‌گیری مستقل را از انسان‌ها سلب می‌کند و آنها را وامی‌دارد به پیچ و مهره های این ماشین فرسوده بدل شوند.


  یک ماجرای کاملا واقعی را به عنوان شاهد نقل می‌کنم تا ببینید چه خبر است. خانم جوانی فرزند حاصل از ازدواج موقت خود با مردی مجهول را گردن مادر گرفتار و سرپرست خانوار خود می‌اندازد و  خود در دست‌رس نیست.


  کودک بی‌حمایت پدر و مهر مادر در آغوش مادربزرگ به 5 سالگی می‌رسد در حالی که هنوز هویت و شناسنامه ندارد و تلاش برای یافتن پدر به نتیجه نمی‌رسد. 


فردی را به گمان ابوت فرامی‌خوانند ولی نتیجه آزمایش دی‌ان‌ای هم معما را حل نمی‌کند. در نهایت با مساعدت و نظر مساعد چند قاضی بسیار شریف و انسان دوست و  در 7 سالگی کودک برای او شناسنامه صادر می‌شود. در حالی که قاعدتا فاقد نام پدر است منتها برای این که بچه انگشت‌نما نشود نامی صوری برای او تعیین می‌کنند اما طبعا شماره ملی ندارد.

 قیمومَت موقت را هم به مادربزرگ می‌سپارند. مادربزرگی که رای قاضی برای انتقال کودک به بهزیستی را هم دارد ولی این هزینه را به دولت تحمیل و از سر فداکاری کودک را از خانواده محروم نمی‌کند.


 مادربزرگ این کودک را برای ثبت نام به مدرسه می‌برد اما می ‌گویند پدر یا «ولی» باید بیاید!  خود او را به عنوان قیم نمی‌پذیرند مگر آن که قیم دایم شده باشد. در شهری که پل هوایی فلزی موقت آن 40 سال عمر دارد و امام جمعه‌های موقت 40 سال است خطبه می‌خوانند از مادربزرگ می‌خواهند الا و بلا زودازود برگه قیمومت دایم بیاورد و موقت را قبول نمی‌کنند در حالی که پروسه‌ای زمان‌بر است.

  شناسنامه را به مدیر مدرسه نشان می‌دهد تا ببینند پدری در کار نیست. در غیاب پدر برگه قیمومت موقت را تنها برای 15 روز حضور در مدرسه می پذیرند ولی در سامانه ثبت نمی‌کنند. این در حالی است که حسب الامر مقام معظم رهبری کودکان اتباع بیگانه هم که طبعا فاقد شناسنامه ایرانی و بعضا بدون هیچ برگه هویتی هستند در مدارس ثبت نام شده‌اند و این کودک شناسنامه ایرانی دارد. یعنی ایرانی است. معنی ایرانی مگر چیست؟ برای اثبات ایرانی بودن جز شناسنامه چه مدرکی باید ارایه داد؟  


اما چرا این سیستم اسیر مناسبات خشک اداری است؟ چون درک نمی‌کند اگر پدر این بچه مشخص بود که نیاز به این همه دوندگی در دادگاه‌ها برای سپردن قیمومت به مادربزرگ و الزام به صدور شناسنامه با حکم قاضی نبود!

    از ثبت نام یک کودک ایرانی 7 ساله که قاعدتا باید پارسال کلاس اول را می‌گذراند (چون متولد نیمه اول سال 95 است) و دو ماه از سال جدید تحصیلی را هم از دست داده خودداری می کنند و سنگ می‌اندازند و به جای توجه به کودکی که حی و حاضر روپوش مدرسه پوشیده و با حسرت به هم سن و سالان خود می‌نگرد دنبال قاتل بروس‌لی می‌گردند!

یک ماجرای واقعی/ آقای وزیر آموزش و پرورش! بگویید دنبال قاتل «بروس‌لی» نگردند!

 این نوشته برای این است که بگوییم: ‌پدرجان!‌ درست است که پدر این بچه مجهول است اما خودش معلوم است و شناسنامه دارد. حق تحصیل دارد و شهروند ایران است.

    قاضی رای داده شناسنامه هم صادر شده و همه بر پایه این است که پدر او مشخص نیست و بر اساس نام خانوادگی مادر نام خانوادگی تعیین کرده‌اند. کدام قانون  گناه پدر و مادر را - که شرعا هم گناهی مرتکب نشده‌اند - متوجه کودک می‌داند که شما می‌دانید؟

   قضیه این قدر پیچیده است که قادر به درک آن نیستند؟! آیا رییس منطقه این قدر اختیار ندارد که دستور دهد؟ اگر اختیار ندارد چرا حقوق می‌گیرد؟ این بچه باید برود مدرسه یا نه؟ اگر مادربزرگ او رابه بهزیستی بسپارد و هزینه آن بار دولت شود و روزی هم بگریزد و مرتکب خلافی شود و به دام باندهای فساد بیفتد خوب است؟

   چرا ثبت نام نمی کنید؟ آقای وزیر بپرسید چرا ثبت نام نمی‌کنند؟ به پیر به پیغمبر پدرش را پیدا نکردند. چه کار کنند؟

   آقای وزیر!‌ بگویید دنبال قاتل بروس‌لی نگردند!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان