ماهان شبکه ایرانیان

با سعدی در گلستان؛ باب اول، حکایت چهاردهم؛ سستی پادشاه و پشت کردن لشکر (+صدا)

یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند.

عصر ایران؛ گلستان خوانی- یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی. لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند.

حکایت را این‌جا با خوانش مهرداد خدیر بشنوید

 

چو دارند گنج از سپاهی دریغ

دریغ آیدش دست بردن به تیغ

  یکی را از آنان که غدر کردند با من دَمِ دوستی بود. ملامت کردم و گفتم: دون است و بی‌سپاس و سفله و ناحق‌شناس که به اندک تغییر حال از مخدوم قدیم بر‌گردد و حقوق نعمت سال‌ها در نوردد. گفت ار به کرم معذور داری. شاید که اسبم در این واقعه بی‌جو بود و نمدزین به گرو و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند با او به جان جوانمردی نتوان کرد.
 

 زر بده مرد سپاهی را تا سر بنهد

 و گرش زر ندهی سر بنهد در عالم

 

  اذا شبعَ الکمیُّ یَصولُ بَطشاً

  وَ خاوی البطنِ یَبْطِشُ بِالفَرارِ

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان