کردارهاى ناشایسته دلیل بر ستمکار بودن انسان

انسان هنگامى که به اختیار خود روى از صراط مستقیم بگرداند، و به انحراف فکرى و عملى و اخلاقى دچار شود، و به خاطر این انحراف به تعدى و تجاور به حقوق الهى و حقوق مردم و حقوق خویش برخیزد، و با تیشه گناه به ریشه خود زند، و به تخریب ساختمان انسانیت خود اقدام کند، و به هوا و هواپرستى، و شکم چرانى و شهوت رانى و غارت اموال مردم آلوده گردد، و با در فشار گزار ...

انسان هنگامى که به اختیار خود روى از صراط مستقیم بگرداند، و به انحراف فکرى و عملى و اخلاقى دچار شود، و به خاطر این انحراف به تعدى و تجاور به حقوق الهى و حقوق مردم و حقوق خویش برخیزد، و با تیشه گناه به ریشه خود زند، و به تخریب ساختمان انسانیت خود اقدام کند، و به هوا و هواپرستى، و شکم چرانى و شهوت رانى و غارت اموال مردم آلوده گردد، و با در فشار گزاردن مردم، دل آنان را بسوزاند، و به جان و مال و آبرویشان رحم نکند، براساس آیات قرآن و روایات وجودش از مصادیق قطعى ظلم و ستم و معنون به عنوان ظالم و ستمکا
کردارهاى ناشایسته دلیل بر ستمکار بودن انسان

 

انسان هنگامى که به اختیار خود روى از صراط مستقیم بگرداند، و به انحراف فکرى و عملى و اخلاقى دچار شود، و به خاطر این انحراف به تعدى و تجاور به حقوق الهى و حقوق مردم و حقوق خویش برخیزد، و با تیشه گناه به ریشه خود زند، و به تخریب ساختمان انسانیت خود اقدام کند، و به هوا و هواپرستى، و شکم چرانى و شهوت رانى و غارت اموال مردم آلوده گردد، و با در فشار گزاردن مردم، دل آنان را بسوزاند، و به جان و مال و آبرویشان رحم نکند، براساس آیات قرآن و روایات وجودش از مصادیق قطعى ظلم و ستم و معنون به عنوان ظالم و ستمکار است، و با ظلم و ستم است که بتدریج خود را از رحمت حق دور ساخته، و از وادى نور به سوى ظلمات میرود و مستحق لعنت خدا و عذاب آخرت میگردد.

قرآن گناهانى را مطرح میکند که آلوده به آن گناهان را ظالم و ستمکار میشناسد.

وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ: «1»

براى زنان و مردان در مسئله زن و شوهرى و خانواده و رفتار و منش و حتى هنگام جدائى و طلاق حقوق و قوانینى حکیمانه از جانب خدا وضع شده که لازم است هر دو حقوق یکدیگر را در هر شرایطى رعایت کنند، و ازآن حدود تجاوز ننمایند.

و کسانى که از حدود خدا تجاوز نمایند همانان بیتردید ستمکار و ظالم اند.

انفاق و هزینه کردن مالى که خدا به انسان عنایت کرده براى حل مشکل مردم و براى انجام خیرات و مبرات کارى پسندیده و اگر به عنوان زکات باشد امرى واجب و لازم است ولى کسانى که نسبت به فضل و لطف خدا و ثروت عنایت شده حق، با بخل ورزیدن ناسپاسى و کفران ورزند البته مردم ظالم و ستمکاراند.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ: «2»

اى اهل ایمان از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق کنید، پیش از آن که روزى بیاید که در آن نه داد و ستدى است نه دوستى و نه شفاعتى و کافران همان ستمکاران اند.

وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ: «3»

و آنان که بر طبق آنچه نازل کرده داورى نکنند پس آنان همان ستمکاران اند.

وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ: «4»

و کسانى از شما که پدران و برادران کافر خویش را دوست و سرپرست خود گیرند، پس آنان همان ستمکارن اند.

وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ:

و کسانى که از امور ناهنجار و زشت که نسبت به مردم روا میدارند توبه نکنند، پس آنان ستمکاران اند.

حضرت صادق (ع) میفرماید: لقمان به فرزندش گفت:

«یا بنى للظالم ثلاث علامات: یظلم من خوقه بالمعصیة ومن دونه بالغلبه، ویعین الظلمه:» «5»

فرزندم براى ستمکار سه نشانه و علامت است، با نافرمانى به کسى که از او برتر است ستم میکند، و با زورگوئى و زورمدارى به پائین‌تر از خودش ظلم روا میدارد، و ستمکاران را کمک میدهد.

از رسول خدا روایت شده که خدا فرموده است:

«اشتد غضبى على من ظلم من لایجد ناصراً غیرى:» «6»

خشم سخت و سنگین است بر کسى که ستم ورزد به کسى که یارى جز من ندارد.

از حضرت باقر (ع) روایت شده:

«الظلم فى الدنیا هوالظلمات فى الآخرة:» «7»

ستم در دنیا به مردم همان تاریکى‌ها در آخرت است.

حضرت صادق (ع) فرمود:

«من اکل من مال اخیه ظلما ولم یرده علیه اکل جذوة من النار یوم القیامة:» «8»

کسى که براساس ستم از مال برادر دینى‌اش مصرف کند و به او باز نگرداند، در قیامت شعله برافروختهاى از آتش را خواهد خورد.

از حضرت صادق (ع) روایت شده که به یونس بن ظبیان فرمود:

«یا یونس من حبس حق المؤمن اقامه الله یوم القیامة خمسمأة عام على رجلیه حتى یسیل من عرقه اودیة وینادى مناد من عندالله هذا الظالم الذى حبس عن الله حقه قال فیوبخ اربعین یوما ثم یؤمر به الى النار:» «9»

اى یونس کسى که حق مؤمنى را حبس کند که به او نرسد، خدا در قیامت پانصد سال روى دوپا نگاهش میدارد تا جائى که عرقش سیل وار سرازیر گردد، و ازجانب خدا نداکنندهاى ندا در دهد: این ستم کارى است که از خدا حقى را حبس کرده است، امام فرمود: او را چهل روز توبیخ و سرزنش میکنند، سپس فرمان میرسد به آتشش ببرند.

حریص ترین مردم به زندگى دنیا یهودند

عشق و محبت افراطى به زندگى چند روزه دنیا و فانى شونده، و غفلت از آخرت، و خلاصه خالى بودن باطل از ایمان به مبدء و معاد سبب حرص بر بقا و ماندن در دنیا و بهره مندى از متاع ناچیز آن است.

یهود با این که میدانند مرگ جرعهاى است که الزاماً و اجباراً به انسان میچشانند، و میدانند احدى در این دنیا ماندنى نیست، و انسان در این دنیا مسافر و مهمان است، ولى چنان در غفلت و بیخبرى بسر میبرند که گویا براى مدتى بسیار طولانى در این دنیا ماندنى هستند و مرگ سراغ آنان را نخواهد گرفت.

لذا به زندگى دنیا حتى بیش از مشرکان حریص‌اند تا جائى که هر یک از آنان دوست دارد هزار سال در دنیا زندگى کند.

برخى از مفسران میگویند: از این آیه که درباره یهود است این دو مطلب کلى استفاده میشود:

1- اثر نفسانى ایمان به آخرت و ایمان به رحمت شامل و کامل خداوند این است که مؤمن روى خود را به سوى عالم بقاء گرداند و از مرگ به ویژه در راه وظیفه نهراسد، و رشته‌هاى علاقه به دنیا در وى سستى گیرد تا در پایان بریده شود و خود را آسان و مطمئن آماده حیات آخرت گرداند، چه گرداندن روى باطن به سوى بقاء و آسان شدن عبور از گردنه این جهان به سوى آن سرا اصل دوم دعوت پیامبران و کلید سعادت و یگانه راه عاقلانه فداکارى و راز تکامل عمومى میباشد، مگر آدمى با این همه آرزوهاى طولانى و عمر کوتاه جز با ایمان راسخ ببقاء میتواند راه‌هاى مشکل زندگى را هموار و تلخ کامى‌ها را شیرین سازد؟

2- مردم درباره دنیا و دلبستگى به دنیا سه گروه اند:

نخست مردمى که ایمان به آخرت و امید به رحمت پروردگار دارند و خود را آماده آن میکنند، مانند پیامبران و رهبران الهى و کسانى که در تحت تربیت آنان قرار گرفته و دستهاى از حکماى محقق الهى.

دوم: مردم بیعقیده به آخرت و مشرک به خدا، اینان چون مرگ را موجب خلاصى از رنج‌ها و مشکلات زندگى میپندارند و گاهى براى خلاصى و گاه بر حسب غریزه فداکارى خود را به کام مرگ میپندارند و به وسیله تلقین و تحریک از زندگى و علاقه‌هاى آن چشم میپوشند، مانند بیشتر مردمى که در راه مسلک و وطن و آزادى از خود میگذرند.

سوم: منتسبین به ادیانند که ایمان ضعیف وجدانى و گاه غیر منطقى آنان آمیخته به غرور و امیدهاى عوامانه و اتکاه به وسائط است، اینان چون با همان غرورها از پاداش و عذاب آخرت نگرانى دارند و گرفتار دو دلى هستند از مردم بیدین و مشرک هم به زندگى دلبسته‌تر و از فداکارى در راه حق و خیر گریزان میشوند، مانند یهود که قرآن درباره آنان بحث نموده و آنان را نمونه آورده، و بیشتر مسیحیان و برخى مسلمانان امروز، این گروه در مرحله اول از مقام تربیت عالى دین سقوط کرده اند، آنگاه از فطرت فداکارى.

نشانه و برهان روشن ایمان به آخرت و گشوده شدن دریچه بقا به روى انسانى که درونش سرشار از طلب بقاء است، همین گذشت و فداکارى میباشد که مسیحیان و مسلمانان نخستین نمونه و شاهد آن بودند و آنان به اتکاء به همین ایمان با آن سرعت دعوت خود را پیش بردند و مردم دنیا را متعجب کردند، علت مهم ذلت و عقب ماندگى مسلمانان همین است که از جهت غرور و ضعف عقیده صریح به اندازه مشرکین هم گذشت و فداکارى ندارند، با هر وضع و به هر صورت و هر چه بیشتر آرزوى این گونه زیستن دارند لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ.

ذکر هزار سال شاید براى این باشد که «الف» آخرین رقمى بوده است که ارقام دیگر از آن ترکیب میشده.

ایرانیان قدیم در تعارفات اعیاد ملى مانند نوروز میگفتند:

هزار سال بزى، چنان که امروز که همت‌ها و عمرها کاسته شده میگویند: صدسال به این سالها.

زندگى طولانى دورکننده عذاب از ستمکار نیست‌

فرار از عذاب خدا چه در دنیا و چه در آخرت که نتیجه ظلم و ستم و گناه و عصیان است از هیچ راهى ممکن نیست.

کسى که در دادگاه حق محکوم به خوارى دنیا و عذاب آخرت است لزوماً پنجه کیفر گریبانش را گرفته و او را در دنیا دچار عذاب استیصال و در آخرت گرفتار عذاب ابد میکند، عمر دراز و طولانى، به فرض اگر به هزار سال برسد، ثروت انبوه و فراوان، قدرت غرور انگیز، یار و یاور و دیگر امور نمیتواند انسان را از عذاب الهى ایمنى دهد، در امت‌هاى گذشته آنان که عمرى طولانى در گناه بسر بردند عاقبت دچار کیفر شدند، قارون با ثروت انبوهش دچار عذاب خسف گردید، فرعون و فرعونیان با همه قدرتشان در نیل غرق شدند.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- بقره 229.

(2)- بقره 254.

(3)- مائده 45.

(4)- توبه 23.

(5)- خصال، ج 1، ص 60.

(6)- امالى طوسى، ج 2، ص 19.

(7)- بحار، ج 75، ص 312.

(8)- ثواب الاعمال 243.

(9)- محاسن 100.

 

برگرفته از

کتاب: تفسیر حکیم، ج‌لد سه

نوشته: استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر