دهه‌ها مذاکره برای صلح اسرائیل و فلسطین به روایت آرون میلر - ۲

فقط کارتر واقعا دنبال صلح بود اما یهودی- آمریکایی‌ها او را سرزنش می‌کردند

کیسینجر سه توافق‌نامۀ جدایی و کارتر هم یک معاهدۀ صلح واقعیِ مصر و اسرائیل در کارنامه دارد اما قرار نیست کسی به افتخارتان درخت بکارد و تاج روی سرتان بگذارد زیرا درنهایت گذارتان به شماتت اسرائیلی‌ها و به تبع آن جامعۀ یهودیان آمریکا خواهد افتاد.

منبع: نیویورک‌تایمز 
مصاحبه‌کننده: اِزرا کلاین 
تاریخ انتشار: 21 نوامبر 2023     
مترجم: لیلا احمدی  
➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 
عصر ایران- در بخش اول گفت‌و‌گوی ازرا کلاین - روزنامه‌نگار و تهیه‌کننده - با آرون دیوید میلر - مذاکره‌کننده در حوزۀ خاورمیانه- او به مذاکرات هنری کیسینجر معمار سیاست خارجی مدرن آمریکا اشاره کرد.

  داستان  دهه‌ها مذاکرات صلح اسراییل و فلسطینی‌ها اما مفصل تر از اینهاست (و البته روشن است که اینها دیدگاه‌های مصاحبه‌شونده است با هدایت مصاحبه کننده و با دغدغه هایی که عینا مشابه مردمان خاورمیانه نیست ولی ما را با نگاه آنان آشنا می‌سازد):

  ازرا کلاین:  آنچه در روایت شما از کیسینجر مرا تحت تأثیر قرار داد، احترام متقابلی است که بین آمریکایی‌ها و (در این مورد) یکی از رهبران عرب، انورساداتِ مصری وجود داشت. کیسینجر اسرائیلی‌ها را از نابودیِ بخش عمده‌ای از ارتش مصر در زمان محاصره باز می‌دارد و در این دوره، گویی نوعی موازنه یا برابری وجود دارد. به عبارتی نسبت به زمانی که مذاکرات با فلسطینی‌ها آغاز می‌شود، فضا برای مذاکره مساعدتر است. کنج‌کاوم نظرات شما را در‌این‌ باره بدانم. 
 
  آرون دیوید میلر‌: بله این دوره خیلی مهم است. واقعیت این است که وقتی شما با دولت‌های مستقر با نهادها و ساختارهای مشخص سروکار دارید، مسائل بسیار قابل‌حل‌تر از وضعیتی است که بازیگری غیردولتی - یعنی جنبش ملی فلسطین - بدون ساختار واضح روبه روی شماست که بدون نظم و انضباط و با راهکار خشونت و ترور [ادعای مصاحبه شونده] مذاکرات را دنبال می‌کند. در این شرایط کار خیلی سخت‌تر می‌شود.

  در روند صلح اسرائیل و مصر مسائل وجودی در کار نبود و فکر می‌کنم از بسیاری جهات مذاکره را به چیزی نظیر معاملۀ املاک مبدل می‌کرد.  حل و فصلِ مناقشۀ اسرائیل و فلسطین قطعاً چنین نیست. یک سر قضیه، داستان املاک و مستغلات است، اما ماجرا بسیار پیچیده‌تر از این‌ها است. 
 
 فکر می‌کنم بحث به جایی رسیده که می‌توانیم به جیمی کارتر بردازیم. پس کمی از تعهد او به این موضوع بگویید. کارتر چه دستاوردهایی داشت و چگونه سوگیری می‌کرد؟  
 
  وقتی برای این کتاب با کارتر مصاحبه کردم، او گفت: فکر می‌کنم در سه سالگی به مقولۀ کتاب مقدس و اسرائیل علاقه‌مند شدم. کارتر رهبری یگانه بود؛ شخصیتِ نادر آمریکایی و بسیار رک و پوست‌کنده. او تنها کسی بود که به دلیل فوریت یا اضطراری بودنِ ماجرا به سمت صلح سوق داده نشد. واقعاً در پی صلح بود. 
 
  ویژگی ممتاز کارتر، تمرکز بر موضوع و چارچوب اخلاقی بود. این ویژگی‌ها او را قادر ساخت در حل مناقشۀ اعراب و اسرائیل جدوجهدی داشته باشد که در اولین کمپ دیوید در سپتامبر 1978 لازم بود و سپس برخلاف توصیۀ مشاورانش، در اوایل سال 1979 سفری بهاری را آغاز کرد تا آخرین جزئیات باقی‌مانده از معاهدۀ صلح مصر و اسرائیل را مشخص کند. 
 
  کارتر نقل می‌کند وقتی برای اولین بار به کمپ دیوید رسیدیم، اولین چیزی که بر سر آن توافق کردیم، این بود که از مردم جهان بخواهیم دعا کنند تا مذاکرات ما موفقیت‌آمیز باشد. آن دعاها بسیار فراتر از هر انتظاری مستجاب شده است. 
 
  البته کارتر این ویژگی اخلاقی را در سراسر زندگی حرفه‌ای‌‌اش دارد و همین اخلاق‌مندی او را به رئیس‌جمهوری بحث‌برانگیز مبدل کرده است؛ سیاست‌مداری که مایل است به‌نحوی تهاجمی روی سیاست خارجی و به‌طور‌خاص روی درگیری اعراب و اسرائیل اثرگذار باشد. 
 
  جیمی کارتر منتقدان زیادی داشت و از نظر من به این معنی است که اگر قرار است صلح‌جویی یک‌دنده باشید – همان‌طورکه کیسینجر و کارتر بودند و هرکدام کار کاملاً متفاوتی انجام دادند؛ کیسینجر سه توافق‌نامۀ جدایی و کارتر یک معاهدۀ صلح واقعیِ مصر و اسرائیل در کارنامه دارد -  قرار نیست کسی به افتخارتان درخت بکارد و تاج روی سرتان بگذارد. درنهایت گذارتان به شماتت و جنگ با اسرائیلی‌ها و به تبع آن جامعۀ یهودیان خواهد افتاد. 
  
  البته او جایزۀ صلح نوبل گرفت. 
 
   بله و سزاوارش بود، اما تاکنون - من با کارتر برای نگارش کتابم در مورد رؤسای جمهور مصاحبه کرده‌ام. گمان نمی‌کنم دریافته باشد چرا جامعۀ یهودی-آمریکایی با توجه به تلاش‌ها و مصایبی که داشته، تا این حد نسبت به او حس اکراه و نابخشودگی داشته‌اند. 
 
  بله، به نظرم با بررسیِ داستان این موضوع اهمیت می‌یابد؛ اما آیا پاسخ به نوع روابط کارتر یعنی همذات‌پنداری با نقش‌آفرینانِ ماجرا برنمی‌گردد؟ درگیری با سادات بسیار قریب‌الوقوع است. او از مناخیم بگین، رهبر اسرائیل چندان دل خوشی ندارد. آن‌ها رابطۀ عمیقی با هم نداشتند. 
 
   از آن زمان به بعد، فکر می‌کنم منصفانه باشد که بگوییم، شما منحصراً رؤسای‌جمهوری دارید که طرف اسرائیلی برایشان بسیار قانع‌کننده‌تر از طرف فلسطینی و عربی است. اما برای جیمی کارتر چنین نیست. او مایل است خیلی سخت‌تر از این‌ها بازی کند، زیرا به طور طبیعی با سرزمین اسرائیل، اورشلیم و درگیری مذهبی همدلی ندارد. او از ملاقات با سادات به عنوان بهترین روز ریاست جمهوری خود یاد می‌کند، اما اغلب از رهبر اسرائیل عصبانی است.

 
منظورم این است که چیز متمایزی در مورد کارتر وجود دارد که این واقعیت را -که او کسی است که بزرگترین گام را به سمت امنیت اسرائیل برداشته- کمی طعنه‌آمیز می‌کند. 
 
  بله، این ویژگی کارتر برای من روشن بود و فکر می‌کنم معتقد بود بگین در دورترین فاصله قرار دارد و رابطه با او انعطاف زیادی می‌طلبد که از بسیاری جهات، غیرطبیعی‌تر از انعطافی است که برای سادات خرج شده است. 
 
  کاملاً درست می‌گویید، اِزرا. در مورد تغییر ماهیتِ طرفین عرب - اسرائیل، یک استثنا وجود دارد و آن شخصیتِ قهرمانِ ملک حسین است که مانند سادات، ارزش عظیم دیپلماسی عمومی را در تلاش برای دستیابی به روابط عمومی درک کرد و توانست قلب و ذهن اسرائیلی‌ها را تسخیر کند. 
 
 
  تقریباً در کل کمپ دیوید، بگین و سادات رو در رو صحبت نمی‌کنند. جیمی کارتر بین اتاق‌های مختلفی که آن‌ها مستقرند، رفت‌و‌آمد می‌کند، زیرا فکر می‌کند اگر آن‌ها دور هم جمع شوند، مذاکرات منفجر می‌شود. او باید نرمش به خرج دهد و مدام به جلو و عقب حرکت کند. این جزئیات بسیار قابل توجه است. مثلاً آنها پشت یک میز نمی‌نشینند. 
 
  و درعین‌حال، هیچ صدای متمرکز فلسطینی در کار نیست. یاسر عرفاتی در اتاق سوم حضور ندارد. فقط در این دورۀ بسیار متفاوت است که درگیری بین کشورهای عربی، مصر و سوریه و اردن و اسرائیل درک می‌شود و مطمئناً مشکل فلسطینی‌ها مطرح می‌شود؛ مردمی که این وسط گیر افتاده‌اند، اما برای صحبت دربارۀ سرنوشتشان به مذاکره دعوت نمی‌شوند. 
 
  بله، در این شکی نیست. و فکر می‌کنم سادات می‌دانست تنها راهی که می‌تواند حاکمیت خود را بر سراسر مصر همراه با برچیدن شهرک‌های یهودی در سینا بازیابی کند، برپاییِ معامله‌ای جداگانه است و کارتر هم با این موضوع دست و پنجه نرم کرد. او اهمیتِ ناسیونالیسم سازمان‌یافتۀ فلسطینی را درک کرده بود. سازمان آزادی‌بخشِ فلسطین دقیقاً چنین چیزی بود. 
 
   کارتر اهمیت این موضوع را دریافته بود اما آمادگی نداشت و نتوانست سازمان آزادی‌بخش فلسطین را وارد مذاکرات کند و اگر بخواهم صادقانه بگویم حتی اگر تلاش می‌کرد، بگین نمی‌توانست امتیازات و تصمیمات لازم را درخصوص سینا بگیرد. فلسطینیان در دورۀ نخستِ دولت بوش به موضوع واقعی مذاکرات تبدیل شدند./ادامه دارد...
 
                                                                                                                                                                                                                   

-----------

* نمایه داخلی بالا (افقی) تصویری از جیمی کارتر در دوران کهن‌سالی. او به تازگی در جشن 99 ساله شدن خود هم شرکت کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان