ماهان شبکه ایرانیان

ملائکه

در قرآن کریم مکرر کلمه ملائکه ذکر شده ولی نام هیچ یک از آنان را نبرده مگرجبرئیل و میکائیل را و بقیه ملائکه را با ذکر اوصافشان یاد کرده، مانند: ملک الموت و کرام الکاتبین و سفرة الکرام البرره و رقیب و عتید و غیر اینها.

اوصاف چهارگانه ملائکه در قرآن

گفتاری در باره ملائکه (اوصاف چهار گانه ملائکه در قرآن و حدیث)

در قرآن کریم مکرر کلمه ملائکه ذکر شده ولی نام هیچ یک از آنان را نبرده مگرجبرئیل و میکائیل را و بقیه ملائکه را با ذکر اوصافشان یاد کرده، مانند: ملک الموت و کرام الکاتبین و سفرة الکرام البرره و رقیب و عتید و غیر اینها.

و از صفات و اعمال ملائکه که در کلام خدا و در احادیث سابق ذکر شده اند، یکی این است که ملائکه موجوداتی هستند شریف و مکرم، که واسطه هایی بین خدای تعالی و این عالم محسوس هستند، به طوری که هیچ حادثه ای از حوادث و هیچ واقعه ای مهم و یا غیر مهم

............................................

(1)خصال صدوق، ص 138، ح 155.

(2)عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 69، ح 322، ط قم.

(3)توحید صدوق، باب 60، القضا و القدر، ص 364، ح 1، ط انتشارات اسلامی.

(4)مجمع البیان، ج 8، ص 400.

نیست، مگر آنکه ملائکه در آن دخالتی دارند، و یک یا چند فرشته، موکل و مامور آنند، اگرآن حادثه فقط یک جنبه داشته باشد یک فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملک موکل بر آنند.

و دخالتی که دارند تنها و تنها این است که امر الهی را در مجرایش به جریان اندازند، و آن را در مسیرش قرار دهند، همچنان که قرآن در این باره فرموده: "لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون" (1).

صفت دومی که از ملائکه در قرآن و حدیث آمده این است که: در بین ملائکه نافرمانی و عصیان نیست، معلوم می شود ملائکه نفسی مستقل ندارند، و دارای اراده ای مستقل نیستند، که بتوانند غیر از آنچه که خدا اراده کرده اراده کنند، پس ملائکه در هیچ کاری استقلال ندارند، و هیچ دستوری را که خدا به ایشان تحمیل کند تحریف نمی کنند، و کم وزیادش نمی سازند، همچنان که فرمود: "لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون" (2).

صفت سوم اینکه: ملائکه با همه کثرتی که دارند، دارای مراتب مختلفی از نظربلندی و پایینی هستند بعضی ما فوق بعضی دیگر، و جمعی نسبت به ما دون خود آمرند، و آن دیگران مامور و مطیع آنان، و آنکه آمر است به امر خدا امر می کند، و حامل امر خدا به سوی مامورین است، و مامورین هم به دستور خدا مطیع آمرند، در نتیجه ملائکه به هیچ وجه از ناحیه خود اختیاری ندارند، همچنان که قرآن کریم فرموده: "و ما منا الا له مقام معلوم" (3) و نیزفرموده: "مطاع ثم امین" (4) و نیز فرموده: "قالوا ما ذا قال ربکم قالوا الحق" (5).

صفت چهارم اینکه: ملائکه از آن جا که هر چه می کنند به امر خدا می کنند، هرگزشکست نمی خورند، به شهادت اینکه فرموده: "و ما کان الله لیعجزه من شی ء فی السموات ولا فی الارض" (6) و از سوی دیگر فرموده: "و الله غالب علی امره" (7) و نیز فرموده: "ان الله بالغ امره" (8) از این جا روشن می شود ملائکه موجوداتی هستند که در وجودشان منزه از ماده

............................................

(1)در سخن از او پیشی نمی گیرند، و به امر او عمل می کنند.سوره انبیاء، آیه 27.

(2)خدا را در آنچه امرشان کند نافرمانی نمی کنند.سوره تحریم، آیه 6.

(3)هیچ یک از ما نیست مگر آنکه مقامی معلوم دارد.سوره صافات، آیه 164.

(4)فرمانده فرشتگان و امین وحی است.سوره تکویر، آیه 21.

(5)پرسیدند: پروردگارتان چه گفت؟گفتند: حق گفت.سوره سباء، آیه 23.

(6)خدا هرگز چنین نبوده که چیزی در آسمانها و زمین او را عاجز کند.سوره فاطر، آیه 44.

(7)خدا بر امر خود مسلط است.سوره یوسف، آیه 21.

(8)خدا کار خود را به انجام خواهد رسانید.سوره طلاق، آیه 3.

(بیان اینکه وجود ملائکه مادی و جسمانی نیست و توضیحی در مورد تمثل ملائکه به اشکال و تهیات جسمانی و رد اینکه گفته شده ملک جسمی است لطیف...

)جسمانی اند، چون ماده جسمانی در معرض زوال و فساد و تغییر است، و نیز کمال در ماده، تدریجی است، از مبدا سیر و حرکت می کند تا به تدریج به غایت کمال برسد، و چه بسا دربین راه به موانع و آفاتی برخورد کند و قبل از رسیدن به حد کمالش از بین برود، ولی ملائکه این طور نیستند.

و نیز از این بیان روشن می شود اینکه در روایات، سخن از صورت و شکل و هیاتهای جسمانی ملائکه رفته، - که پاره ای از آن را در روایات سابق ملاحظه فرمودید - از باب تمثل است، و خواسته اند بفرمایند: فلان فرشته طوری است که اگر اوصافش با طرحی نشان داده شود، به این شکل درمی آید، و به همین جهت انبیا و امامان، فرشتگان را به آن صورت که برای آنان مجسم شدند، توصیف کرده اند و گرنه ملائکه به صورت و شکل درنمی آیند.

آری فرق است بین تمثل و شکل گیری، تمثل ملک به صورت انسان، معنایش این است که ملک در ظرف ادراک آن کسی که وی را می بیند، به صورت انسان درآید، در حالی که بیرون از ظرف ادراک او، واقعیت و خارجیت دیگری دارد، و آن عبارت است از صورتی ملکی.

به خلاف تشکل و تصور، که اگر ملک به صورت انسان، متصور و به شکل او متشکل شود، انسانی واقعی می شود، هم در ظرف ادراک بیننده، و هم در خارج آن ظرف، و چنین ملکی هم در ذهن ملک است، و هم در خارج، و این ممکن نیست، و ما در تفسیر سوره مریم گفتاری در معنای تمثل گذراندیم.

در آن جا گفتیم که خدای سبحان این معنا را که ما برای تمثل کردیم تصدیق دارد، ودر داستان مسیح و مریم می فرماید: "فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا" (1) که تفسیرش در همان جا گذشت.

و اما اینکه بر سر زبانها افتاده که می گویند: "ملک جسمی است لطیف، که به هرشکل درمی آید جز به شکل سگ و خوک، و جن نیز جسمی است لطیف، جز اینکه جن به هر شکلی درمی آید حتی شکل سگ و خوک"مطلبی است که هیچ دلیلی بر آن نیست، نه ازعقل و نه از نقل - نه نقل از کتاب و نه نقل از سنت معتبر - ، و اینکه بعضی ادعا کرده اند براینکه مسلمین بر این مطلب اجماع دارند، علاوه بر اینکه چنین اجماعی در کار نیست، هیچ دلیلی بر حجیت چنین اجماعی در مسائل اعتقادی نیست.

............................................

(1)ما روح خود را نزد او فرستادیم، پس برای او به صورت بشری تمام عیار ممثل شد.سوره مریم، آیه 17.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان