عقیده به زندگی پس از مرگ و اعتقاد به کیفر و پاداش اعمال، نقش بزرگی در آرامش روانی و امنیت اجتماعی ما دارد که آرامش روانی، اثر فردی و امنیت اثر اجتماعی آن است، اینک پیرامون آرامش روانی و آثار فردی عقیده به معاد بحث میکنیم.
بشر هر چند در پرتو قدرت صنعت و تکنیک، درهای فضا را به روی خود گشوده و انسانهائی را به ماه فرستاده و بازگردانیده است و از قلب و کلیه های مصنوعی به جای طبیعی آن استفاده کرده است، ولی در برابر این پیروزی چشمگیر علمی، به سکونت خاطر و آرامش روانی که زیر بنای یک زندگی سعادتمندانه را تشکیل میدهد، نه تنها دست نیافته است، بلکه به موازات پیشرفت صنعت و دانشهای مادی، مشکلات روانی وی افزایش یافته است.
عوامل و مشکلات روانی و ناراحتی های روحی او یکی و دو تا نیست، ولی موضوعات زیر از علل چشمگیر اضطراب است:
1 مادیگری بی حد و حساب.
2 شدائد و مصائب.
3 اندیشه مرگ.
اینک هر یک از این سه عامل را به گونه ای توضیح میدهیم.
جهان سرمایه داری برای فزونی کالاهای خود، وسایل ارتباط جمعی را در تمام نقاط جهان، به استخدام خود درآورده است و در اکثر طبقات نسبت به مظاهر مادی، از ویلا و ماشین و تجملات زندگی، اشتهای کاذبی پدید آورده است که بهیچوجه اشباع نمیگردند، اکثریت مردم روی زمین را گروهی تشکیل میدهند که فضای روح و روان آنان را اندیشه مادیگری پر کرده و هدفی جز ثروت اندوزی و بهره گیری مادی و لذائذ جسمانی ندارند.ناگفته پیداست که بسیاری از آرزوهای انسان جامه عمل نمیپوشد و در نتیجه یکنوع ناراحتی و تشویش روانی بر انسان مسلط میگردد، چه بسا در صورت شدت به صورت یک خوره خطرناک که خورنده اعصاب و آرامش روحی است در میآید.
این یک عامل برای بروز ناراحتی ها.
عامل دوم برای ناراحتی ها موضوع مصائب و شدائد است.هر فردی در طول زندگی خود، با محرومیتها و شکستها و فقدان عزیزان و بلاهای زمینی و آسمانی و...روبرو میگردد و فشار هر یک از این عوامل بر روح و روان انسان به اندازه ای است که گاهی انسان را به فکر خودکشی و در هم شکستن قفس زندگی میاندازد.
بالاتر از آن، اندیشه فنا و مرگ است که خود عامل سومی برای بروز ناراحتیها میباشد، زیرا هر فردی میداند که پس از اندی، رشته زندگی او گسسته خواهد شد و شربت تلخ و جانکاه مرگ را خواهد نوشید.
اعتقاد به معاد، اثرات نامطلوب این عوامل سه گانه و عوامل دیگری را که فعلا مجال بازگوئی آنها نیست کاملا خنثی میسازد.زیرا:
اولا در مکتب اعتقاد به خدا و معاد، دنیا و تمام وسائل زندگی آن، ارزش وسیله ای دارند، نه هدفی آنها برای انسانها ساخته شده اند نه انسان برای آنها، بنابر این دلیل ندارد که انسان در خود چنین اشتهای کاذبی را پدید آورد و حرص و آز خود را روزافزون سازد سپس گرفتار اثرهای نامطلوب و واکنش های روحی آن گردد.
به عبارت دیگر انسان با ایمان، زندگی جهان را معبر و گذرگاهی بیش نمیداند، اگر در این گذرگاه وسیله لذت بیشتر تأمین نگردد، هرگز ناراحت نمیشود و پیوسته به زندگی جاودانی میاندیشد، نه زندگی موقت.
ثانیا مذهب در تعالیم خود، کیفرهای سخت برای گروه متجاوز و اسراف گر و حد و مرزنشناس، تعیین کرده است و اندیشه جزاهای اخروی، ریشه هر نوع آرزوهای باطل و گرایشهای بیحد و حساب را در دماغ انسان میسوزاند و دست انسان را در آلودگی بدنیا در محدوده خاصی آزاد میگذارد و در قلمرو زندگی یک چنین انسان معتقد به معاد، عوامل آزار دهنده کمتر پیدا میشود.
اعتقاد به معاد مشکل مصائب و شدائد را به گونه ای روشن حل کرده است زیرا گذشته از اینکه حوادث جهان، نتیجه تقدیر خداوند حکیم است هر نوع صبر و بردباری در برابر مصائب دارای پاداش بزرگ نیز می باشد و همین پاداش بزرگ مصیبتها را در نظر انسان کوچک و سبک جلوه میدهد.
در مکتب اعتقاد به معاد، عامل سومی، به نام (اندیشه فنا) وجود ندارد و در نظر پیرو این مکتب رشته زندگی پس از مرگ گسسته نمی شود، و مرگ دروازه ابدیت و فرشته ای که مأمور گرفتن جانها است پاسدار آن میباشد، چیزی که هست انسان باید برای زندگی پس از مرگ، توشه ای بیندوزد و از عواملی که مایه ناراحتی در سرای دیگر است بپرهیزد.
آثار اجتماعی عقیده به معاد
اعتقاد به معاد، نه تنها مشکلات روحی و روانی انسانها را میتواند بگشاید، بلکه این عقیده در تعدیل و رهبری غرائز انسانی، پرورش فضائل اخلاقی، و تأمین عدالت اجتماعی نقش مؤثری ایفاء میکند.
این سه مطلب از آثار اجتماعی اعتقاد به زندگی پس از مرگ است و هر کدام را به گونه ای تشریح میکنیم.
1 تعدیل و رهبری غرائز
مسئله تعدیل غرائز، مهمترین مسئله در فصول زندگی انسانها، بالاخص طبقه جوان میباشد.مثلا تمایلات جنسی در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلی میکند و در آغاز جوانی، به اوج قدرت میرسد .
درست است که بقاء انسان در گرو اعمال این غریزه است، ولی موضوع قابل توجه این است که غریزه جنسی در برخی از فصول زندگی انسانها، برای خود حد و مرزی نمی شناسد.
در این موقع، اعتقاد به معاد و کیفرهای الهی این غریزه را مهار کرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظیفه شناس تحویل اجتماع میدهد، و انسانی را پرورش می دهد که در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسیار زیبا که به او فرمان آماده باش میدهد و میگوید: «هیت لک» آماده باش سرسختانه مقاومت میکند و زن متجاوز را، پند واندرز میدهد و می گوید «معاذالله» بخدا پناه می برم...! (1)
در تاریخ زندگی انسانهای با ایمان، سرگذشتهای آموزنده ای وجود دارد، که ما را به اهمیت اعتقاد به معاد رهنمون می باشد.
حس غضب و خشم، از نظر قدرت، کمتر از غریزه جنسی نیست، گاهی حس انتقام به اوج خود می رسد و میخواهد هر نوع مانع و رادع را، از پیش پای خود بردارد.
در این مواقع جز ترس از انتقام الهی، و خوف از دوزخ، چیزی نمیتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنین است دیگر غرائز اصیل انسانی.
2 پرورش فضائل اخلاقی
در نهاد ما یک سلسله فضائل اخلاقی وجود دارد که تحت شرایطی پرورش یافته و بارور می گردند .ارشاد و راهنمائی علماء اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقی مؤثر است ولی راهنمائی آنان، از دایره سخن گفتن و مذاکره دوستانه، گام فراتر نمی گذارد.
ولی مذهب و اعتقاد به پاداش ها و کیفرها، فضیلتهای اخلاقی را مانند انسان دوستی، ضعیف نوازی، مهربانی به یتیمان، دستگیری از درماندگان و...در انسان زنده می سازد و از اینجهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق می دانند.
قرآن مجید با روش خاصی به این نکته اشاره میکند و انکار مبدأ و معاد را مایه کشته شدن عواطف انسانی میداند، تا آنجا که دل او سخت و پرقساوت می گردد و مهربانی و ترحمی نسبت به یتیم و مستمند و بی نوا ندارد، چنانکه میفرماید:
ارأیت الذی یکذب بالدین، فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین (سوره ماعون آیه 1 3)
«آیا دیدی کسی را که روز جزا را انکار می کند، او همان کسی است که (با کمال بی رحمی)، یتیم را طرد می نماید، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغیب نمی نماید.»
3 تأمین عدالت اجتماعی
تزاحم و اصطکاک در منافع، از لوازم اجتماع انسانی است که در آن افراد نیرومندو ناتوان، مستعد و عقب مانده، زندگی میکنند و افراد نیرومند و مستعد پیوسته می خواهند همه چیز را به خود اختصاص دهند، برای ترمیم این قسمت چاره ای جز این نیست که قوانینی وضع گردد که حافظ حقوق تمام طبقات باشد، ولی باید توجه داشت که اگر وضع قانون مهم است، اجراء آن از اصل تشریع آن اهمیت بیشتری دارد.
در جامعه های کنونی، قوه مقننه، قوه قضائیه و قوه مجریه، تا حدودی توانسته اند به جامعه نظم و آرامش نسبی، بخشند و در مواقع فوق العاده با تأسیس حکومتهای پلیسی و نظامی، جلو بسیاری از بی نظمی ها را بگیرند.
ولی جان سخن اینجاست که اینگونه نظامات مادی فقط میتوانند به خلافکاریهای عیان، پایان بخشند ولی از تعدی های پنهانی که از دید دستگاه قدرت های قضائی و انتظامی دور است نمی توانند جلوگیری کنند.
گذشته بر این هر گاه خود قدرتهای سه گانه (مقننه، مجریه، قضائیه) بخواهند از مقام و موقعیت خود سوء استفاده کنند، چه عاملی می تواند جلو تصمیمات آنان را بگیرد، اینجا است که حکومتهای مادی در گسترش عدالت اجتماعی، کاملا در بن بست قرار گرفته و جز یک موفقیت نسبی چیزی عایدشان نمی شود.
ولی در اجتماعی که زیر بنای نظامات آن را، ایمان و ترس از خدا تشکیل دهد این مشکل خود به خود حل است و کیفرهای جانکاه آن، بهترین ضامن اجراء قوانین است.
نگارنده در سفری که از ایالات متحده دیدنی به عمل آورد، در مجالس دوستان، از صنایع گسترده و تکنولوژی وسیع و دانشگاههای بی حد و حساب و امنیت فرد و اجتماعی آمریکا توصیفهای زیادی می شنید، دوستان غالبا از نقطه نظر خاصی سخن میگفتند، و هدف آنان انتقاد از شرق و شرقی بود که فرسنگها از تمدن درخشان غرب عقب مانده است، نه تمدنی دارند و نه فرهنگ، نه آسایشی دارند و نه امنیت و...
نگارنده در مواقع مناسب از شیوه زندگی غربی انتقاد می کرد و تمدن آنان را یک تمدن ماشینی، نه انسانی میخواند هر چند انتقاد او در ذائقه دوستان تلخ بود.
روزی که ما نیویورک را به عزم قاهره ترک گفتیم فردای آن روز (چهارشنبه 27 تیر ماه سال 56) حادثه ای رخ داد که آب پاکی روی دست آن لاف زنان و گزاف گویان ریخت، و آنان را که پیوسته از امنیت و آسایش و ادب و اخلاق و رعایت حقوق ملت مغرب زمین، سخن میگفتند، رسوا کرد.جرائد جهان و ایران نوشتند:
در خاموشی برق نیویورک که بدون سابقه رخ داد مردم عادی کوچه و بازار این شهر، به مغازه ها حمله کردند و در مدت کوتاهی سرمایه های مغازه داران را به غارت بردند و پلیس سه هزار نفر از آنها را دستگیر و بازداشت کرد و موضوع تا چند روز مورد بحث محافل بود.
آیا ملتی پیشرفته تر، و صنعتی تر از ملت آمریکا داریم؟ آیا این مردم به ظاهر مؤدب و ثروتمند چگونه در فرصت خاصی تمام اصول انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاردند و به غارتگری و تاراج اموال یکدیگر پرداختند؟ !
در آمریکا، صاحبان هتلها و دوستان کرارا به ما اخطار می کردند که در اطاق را از پشت ببندیم و تا افراد را نشناسیم، درب را به روی آنان باز نکنیم.
آیا در مشرق زمین، که معتقدات مذهبی تا حدی به قوت خود باقی است و مردم این سامان، به کیفرها و جزاهای اخروی معتقد هستند، در خاموشی برق شهر را تاراج میکنند؟ !
متأسفانه هنوز رهبران جهان به ارزش مبانی مذهبی و نقش آن در تأمین عدالت و گسترش امنیت اجتماعی پی نبرده اند و تأسف آور آنکه رهبران شرق با داشتن چنین سرمایه عظیم به دنبال روشهای غربی هستند و هر روز برای رسیدن به امنیت و عدالت اجتماعی نظامات مادی را گسترش داده و به تشکیلات پلیسی خود توسعه میدهند، در صورتیکه هزینه هائی را که در این مورد مصرف مینمایند اگر در مورد تحکیم مبانی دینی و گسترش فضائل اخلاقی و ریشه کن کردن برنامه های ضد انسانی مصرف کنند به اهداف انسانی خود زودتر نائل میگردند.
آثار سازنده معاد در قرآن
قرآن در یک آیه، نظریه دو گروه (مادی و الهی) را درباره معاد منعکس میکند، شما در مفاد این دو نظر، دقت کنید، سپس به سؤالی که خواهیم کرد پاسخ بفرمائید
1 قال الذین کفروا لا تاتینا الساعة
.2 قل بلی و ربی لتأتینکم عالم الغیب لا یعزب عنه مثقال ذرة فی السموات و لا فی الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فی کتاب مبین. (سباء آیه 4)
«گروه کفار گفتند که قیامتی نخواهد آمد.»«بگو، سوگند به خدایم رستاخیز خواهد آمد، اوست آگاه از غیب حتی اندازه سنگینی ذره ای در آسمانها و زمین و نه از آن کوچکتر و نه از آن بزرگتر نزد او پنهان نیست و همگی در کتاب روشنی مضبوط می باشد.»
من از شما سؤال میکنم کدام یک از این دو مکتب می تواند، به اجراء قوانین و تحکیم عدالت اجتماعی و حفظ حقوق همنوعان کمک کند؟ آیا آن مکتبی که می گوید:
جهان، صاحبی و خدائی دانا، توانا، عادل و دادگر ندارد و پس از مرگ، برای اعمال او حساب و کتابی در کار نیست، با مکتبی که میگوید هر عملی هر چند کوچک باشد، در روز بازپسین، حساب و کتابی خواهد داشت؟
پی نوشت ها:
.1 سوره انعام آیه 29، و نیز به سوره مومنون آیه 37 مراجعه شود.
.2 سوره یوسف، آیه .22