آیاتی از قرآن کریم به صراحت بیان میکند که مقام انسان و شخصیتِ این گوهر پاک نظام آفرینش، برتر از تمام موجودات نظام آفرینش، حتی ملائکه است. از آیه «کرامت» نیز به صراحت این معنا استفاده میشود؛ در پایان آیه خداوند متعال میفرماید:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا([1])
این برتری دادن را خداوند متعال به خودش نسبت میدهد؛ فاعلِ «فَضَّلنا»، خداوند متعال است. اراده خداوند بر این بود که بافت، سرشت و نهاد انسان را از استعدادها و سرمایههایی ترکیب کند که اینگونه ترکیب ارزشها در موجودات دیگر وجود ندارد. البته انسان با بعضی از موجودات وجه اشتراک دارد، اما آن وجه اشتراک غیر از بُعدِ انسانیتِ انسان است.
بنابر آنچه بیان شد، در این آیه واژه «کثیر» به معنی بسیار نیست بلکه به معنای همه است، یعنی «علی جمیعِ مَن خَلقنا!». انسان بهطور قطع از نظر مایهها و استعدادها، موجود مافوق و عالی نظام آفرینش است و از آنجایی که انسان موجود مختاری است، علاوه بر حرکت صعودی، امکان حرکت نزولی هم در او وجود دارد. آدمی میتواند با اختیار خود از مقام برتر به مقام پستتر سقوط کند.
نشانههای حرکت نزولی را نیز قرآن مجید بیان کرده است؛ مانند: تعطیل شدن عقل از هرگونه اندیشه و تفکر صحیح، کرشدنِ گوش از شنیدن سخن حق! کور شدنِ چشم از تماشای حقایق عالم هستی، از کار افتادن وجدان نسبت به هدایتهای انبیاء و ائمه:. اینها همه نشانههای حرکت کردن از قله بلند «مافوق» به درّه عمیق «مادون» است:
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ([2])
پروردگار متعال در این آیه نمیگوید «إِنَّ شَرَّ الإِنْسَانِ!» واژه انسان را ذکر نمیکند؛ چرا که اینگونه افراد قوای ادراکی و تفکری خود را از کار انداختهاند و در واقع از دایره انسانیت خارج شدهاند. کسی که ولایت معاویه را بپذیرد و ولایت علیبنابیطالب(ع) را انکار کند، کسی که خداوند را رها کرده و هوای نفس را معبود خود قرار دهد و روح و جان خویش را به اسارت نفس خود درآورد، آیا چنین کسی عقل، قلب، گوش و چشم او درست عمل میکند؟ آیا چنین شخصی بر مدار انسانیت حرکت میکند؟!
أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ([3])
سکوت، عبادتی ارزشمند
کسی که یزیدبنمعاویه را بر امام حسین(ع) ترجیح میدهد، آیا قضاوت و ارزیابی او بر مدار عقلانیت و انسانیت است؟! البته دایره قضاوتهای باطل انسان منحصر در این مسائل اساسی و اعتقادی نیست، بلکه در امور روزمره و در روابطش با دیگران نیز دچار ارزیابیهای غلط میشود؛ قضاوتهای اشتباهی نسبت به خود، نسبت به همسرش، فرزندانش، مردم و حتی گروههای سیاسی دارد. بسیار باید مراقب اظهار نظرها و قضاوتهای خود بود. بهترین راه درمان قضاوتهای باطل، عادت دادن خود بر «قضاوت نکردن» است. برخیها همیشه در حال ارزیابی دیگران هستند، همهچیز و همهکس را به نقد میکشند. غیر از موارد ضروری و جهت روشنگری، لزومی ندارد انسان دائماً در حال قضاوت کردن باشد. سکوت بهترین راه برای در امان ماندن از حرفهای نسنجیده و اظهارنظرهای باطل است.
حضرت آدم(ع) زمانی که دارای فرزندان و نوههای متعددی شدند، گاهی شرایط به گونهای بود که آنها نزد ایشان جمع میشدند و با یکدیگر به گفتگو میپرداختند و به اصطلاح گرم صحبت کردن با یکدیگر میشدند. ولی حضرت آدم(ع) بیشتر اوقات ساکت بود و اگر هم زبان به سخن میگشود، سخنانش حکمتآمیز و سنجیده و بجا بود.
روزی که همگی دور هم جمع بودند، فرزندان از حضرت آدم(ع) سوال کردند: شما چرا از حرف زدن خودداری میکنید؟ چرا سخنی نمیگویید؟ حضرت آدم(ع) فرمود: آن وقت که مرا از بهشت بیرون میکردند، خداوند متعال با من عهد کرد و فرمود: اگر میخواهی تو را به بهشت ابدی و همیشگی برگردانم، سخنت را کم کن:
«أَقِلَّ کَلاَمَکَ تَرجع الی جِواری»([4])
در حرف زدن زیاد، هزار گونه قضاوت و ارزیابی بیجهت و غلط از انسان بروز میکند! انسانهای پر حرف بیشتر در معرض غیبت، تهمت، دروغ، سخنچینی، استهزاء و حرف لغو و بیهوده هستند.
سخن بسیار داری اندکی کن
یکی را صد مکن صد را یکی کن
سخن کم گوی تا در کار گیرند
که در بسیار، بد بسیار گیرند
(نظامی گنجوی)
گناهان بسیاری که انسان با زبانش مرتکب میشود، در واقع تیشه است که به گوهر مافوق بودن انسان میخورد، ناگهان میبیند چشم باز کرد و تبدیل به یک موجود مادونِ انسانی شده است:
ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ([5])
وقتی به خود میآید، متوجه میشود از کل موجودات مادونتر شده است! آن وقت به تنگیِ شخصیت دچار میشود و شخصیت انسانیاش نابود میشود! آنها که گناه میکنند، در حقیقت خودشان را میکشند و به هلاکت میرسانند و گناه خودکشی هم توبه ندارد:
بَلَى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ([6])
در مادون شدن کار آدمی ممکن است به جایی برسد که تمام روابط میان او و خدا قطع شود و راهی برای توبه کردن و مسیری برای بازگشت نماند! آن وقت برای ابد انسان اهل جهنم میشود.
کم حرف بزن و زیاد قضاوت و ارزیابی نکن! چرا که بیشتر ارزیابیها باطل است. ارزیابی و قضاوت کار خداست، کسی که علم و حکمت بینهایت دارد، حق ارزیابی دارد؛ از ارزیابی و قضاوتی که علم کافی و حکمت در آن نیست پرهیز کن!
سقوط انسانها
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ([7])
بدترین جُنبنده کسی است که عقل، گوش و زبانش تعطیل شده است! کسی که هشتاد سالش شده است ولی هنوز این سؤال برایش مطرح نشده است که تکلیف من چیست؟! تنها خوش گذرانده، پژمرده شده و حالا دیگر وقت مردن اوست! یک بار نرفته است دست به دامن یک معلم الهی بزند و بگوید: بالأخره تکلیف ما در این عالم هستی چیست؟ نرفته و نگفته؛ چون زبان او تعطیل است! یک بار نیامده است به حکمت الهی گوش کند! نیامده چون گوش او تعطیل است، گوش، زبان، چشم او از کار افتاده است و وقتی ابزار ادراکی عقل تعطیل باشد، عقل هم میمیرد! آن وقت کار به جایی میرسد که خداوند به پیغمبر خود میفرماید:
وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ([8])
ای رسول من! این شخص دیگر عقلی برایش نمانده است که با او سخن میگویی! این جنبنده تنها یک حرکت شکمی و شهوتی دارد و دو روز دیگر هم خاموش میشود، او را درون خاک میگذارند و روحش به عذاب ابدی دچار میشود. هنگامیکه دچار مرگ انسانیت شد، چگونه میتوانی به او چیزی را بفهمانی!
حال که انسان برتر از همه موجودات عالم است، حتی از نظر قوه و استعداد برتر از ملائکه است، دو کار باید در حفظ برتریاش انجام دهد: یکی اینکه همواره به دنبال رشد و تعالی باشد و دیگر اینکه آنچه را از فضایل معنوی در اختیار دارد، حفظ کند و مراقب باشد از آنچه که هست پایینتر نیاید و سقوط نکند. راه رشد و حفظ خود هم پیوند با وجود مقدس او و حرکت به سوی اوست!
«وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ»([9])
تجلّی احترام خداوند به بشر در عالَم هستی
انسان بنابر فرموده خالقش در قرآن مجید، برتر از همه موجودات عالم هستی است و در پیشگاه مقدس حضرت حق، گوهر خاصی است و به خاطر این مقام باطنی و ذاتی، پروردگار عالم کمال احترام را نسبت به او رعایت کرده است! تجلی احترام و کرامتی که خداوند برای انسان قائل شد، در آیاتی از قرآن کریم مطرح شده است که به چند مورد از آن اشاره میشود:
عظمت رودخانهها
وَسَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهَارَ([10])
رودخانهها مسخّر انسان شدهاند تا آدمی از منافع آنها برای ادامه حیات خود بهرهمند شود و این بهرهمندی از منافع هم شامل آن منافعی است که انسان با اراده و اختیار خود از این مواهب الهی بهدست میآورد و هم شامل آن منافع و فوایدی است که به طور طبیعی و بدون اینکه انسان در آن نقشی داشته باشد، نصیب انسان میشود و به حیات او کمک میکند.
خداوند متعال تمام نهرهای کره زمین را مسخر انسان کرد تا آنها را به هر سمت که بخواهد حرکت دهد، هر سدی که بخواهد جلوی این نهرها ببندد. هر اندازه که بخواهد از این نهرها برق تولید کند، هر مقدار زمینی که بخواهد پای این نهرها را آباد کند تا هر تعداد درخت و هر مقدار محصول کشاورزی که بخواهند با آب این رودخانهها بدست آورد.
عظمت دریاها
سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ
پروردگار عالم سطح و عمق تمام دریاها را در اختیار انسان قرار داده است تا نیازهای حیاتی و منافع غیرحیاتی به واسطه آن تامین شود. ممکن است کسی بپرسد: ما که در خشکی زندگی میکنیم، دریا چه ارتباطی به ما دارد؟ در جواب باید گفت: آب حیاتیترین نیاز زندگی بشر از باران و برف تأمین میشود، اگر باران و برفی نبود، خشکسالی تمام زمین را فرا میگرفت و نه تنها انسانها بلکه تمام گیاهان و حیوانات نیز از بین میرفتند. حال باید اندیشید که این باران از کجا میآید؟ این باران از ابرها میبارد و ابرها را هم دریاها میسازند؛ پس این دریاها هستند که حیات بشر را تأمین میکنند. علاوه بر این بسیاری از کالاهای مورد نیاز انسان از راه دریا نقل و انتقال مییابد. بسیاری از صادرات و واردات در کشورها، از راه دریا صورت میگیرد. بسیاری از مواد غذایی و قسمتی از نمک ما از دریا تأمین میشود، و در یک جمله کل وجود ما مستقیم و غیرمستقیم وابسته به دریاست!
سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ([11])
این خداوند است که دریا را به گونهای آفرید تا کشتیهای چند هزار تُنی، با ساختمان بسیار سنگین، روی آن حرکت میکنند، و در آن فرو نمیروند. آیا این کشتی است که خود را روی آب نگه داشته است؟ پس چرا یک دانه ریگ سبک نمیتواند خود را روی آب نگهدارد؟
کشتی اگر روی آب با پانصد هزار تن وزن حرکت میکند و فرو نمیرود، تنها به سبب فعالیت موتور و هدایت ناخدا نیست؛ بلکه این خداست که به کشتی میگوید: از این سوی دریا، به آن سوی دریا سالم برو و سالم هم برگرد، و اگر اراده خداوند به حرکت کشتی نباشد، در میانه راه، کشتی از جلو فرو میرود و کسی هم دیگر نمیتواند آن را بیرون بیاورد. خیلی از کشتیها همین موتورها و ناخداها را داشتند، قطب نما هم داشتند، ولی در آب فرو رفتند و چندین سال است که هیچ اثری از آنها نیست!
ما به دریا حکم طوفان میدهیم
ما به سیل و موج فرمان میدهیم
قطرهای کز جویباری میرود
از پی انجام کاری میرود
(پروین اعتصامی)
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ([12])
هواپیمای چهار موتوره با چندصد سرنشین و با بار سنگین چگونه هزاران متر از سطح زمین فاصله میگیرد و سقوط نمیکند، ولی یکدانه ریگ که وزنش به یک مثقال هم ممکن است نرسد، اگر از آسمان رها شود، بعد از گذشت چند دقیقه به سطح زمین میرسد. حال همین هواپیما که بدون هیچ تکیهگاهی، انسانهای زیادی و بارهای سنگینی را در آسمان جا به جا میکند، اگر اراده خداوند بر ادامه حرکت آن نباشد، در کمتر از یک دقیقه به سطح زمین سقوط میکند و از هم متلاشی میشود.
این خداوند است که قدرت تسخیر دریا و آسمان را به بشر داده است. این خداوند است که چنان عقل و هوشی به بشر داد تا بتواند کشتی را در دریا براند و هواپیما را در آسمان پرواز دهد. این خداوند است که طبیعت را بهگونهای خلق کرد که هواپیما بتواند در آسمان قرار گیرد و سقوط نکند، ولی سنگریزهای کوچک نتواند.
وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ([13])
لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ
این خداوند است که دریا را انباری کامل برای احتیاجات زندگی بشر قرار داد تا او بتواند از نعمتهای آن استفاده کند؛ طلا، نقره، نفت و گاز، انواع ماهی، صدف، لؤلؤ و مرجان، مواد اولیه تهیه لباس را در دریا قرار داده است و زمینهای خشک را با آب همین دریا سیراب میکند!([14])
آیا در برابر این نعمتهای الهی، بشر نباید از خداوند کریم شکر و سپاسگزاری داشته باشد؟! آیا شایسته است انسان بر سر سفره نعمتهای الهی بنشیند، به اندازه کافی بخورد و بپوشد، اما زبانش به شکر باز نشود؟! آیا شایسته است بشر نداند که چرا خداوند آسمان و زمین را مسخّر انسان کرده است؟! و اگر هم هدف از این تسخیر را بداند، آیا درست است که نسبت به آن غفلت ورزند و بیتوجه به هدف آفرینش باشند؟
عظمت زمین
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا([15])
پروردگار عالم سراسر زمین را بستر زندگی انسان قرار داده است؛ اگر بخواهد زمین را شخم بزند و در آن نهال بکارد، زمین این قابلیت را دارد. اگر بخواهد خانه بسازد، خانه را نگه میدارد. کره زمین شبانهروز به دور خودش میچرخد ولی انسانها آرام هستند! زمین در هر ثانیه چندین کیلومتر میچرخد، ولی انسانها سرگیجه نمیگیرند، خانههایشان خراب نمیشود! آبهای دریا به هوا پاشیده نمیشود، کوهها تکهتکه نمیشود! زمین دائماً دور خودش و دور خورشید میچرخد، ولی انسانها احساس آرامش میکنند و شب راحت میخوابند!
عظمت شب و روز
وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ([16])
خداوند شب را مایه آرامش و روز را بستر فعالیت، جنب و جوش و کسب و کار قرار داده است. بیشمار فایده و اثر برای خلقت شب و روز میتوان بیان کرد. در گرما و روشنایی روز است که گیاهان رشد میکنند و به سبب رشد گیاهان، حیوانات و انسانها میتوانند رشد کنند و زنده بمانند. باید دید اگر دائماً شب یا روز بود، چه بر سر موجودات زنده میآمد؟ اگر دائماً شب بود، همه زمین منجمد و همه موجودات روی آن یخ زده بودند. دیگر گرمای روز وجود نداشت تا بتواند یخها را آب کند و اگر دائماً روز بود بسیاری از موجودات زنده از شدت گرمای مستمر تلف میشدند و شرایط حیات در روی زمین از بین میرفت.
عظمت خورشید، ماه و ستارگان
وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ([17])؛ شب و روز و خورشید و ماه را برای [بهرهوری] شما به کار گرفت، و ستارگان هم به فرمانش [برای بهرهوری شما] به کار گرفته شدهاند، همانا در [وجود] این [امورِ پرمنفعت] نشانههایی [بر قدرت و ربوبیت و رحمت خدا] برای گروهی است که میاندیشند.
خداوند برای اینکه انسانها به راحتی روی زمین راه بروند، با آرامش شب را بخوابند و برای اینکه از انواع خطرات در امان باشند، محافظانی از جنس ملائکه قرار داده است که از دید بشر پنهان هستند که این محافظان گاهی خود عمل میکنند و گاه زمینۀ دفع خطر را فراهم میکنند. شبانهروزی بر انسان نمیگذرد، مگر اینکه به هزاران طریق، خداوند متعال از او محافظت میکند.
وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ([18])
ای انسان! همه آنچه را که در آسمان و زمین مسخّر تو کردهام، تحت فرمان برداری من هستند. اراده من است که تمام عالم را سفره حیات تو کرده است و از تو محافظت میشود.
بنابراین ای انسان! تو قدرت تسخیر دریا و زمین و مواهب الهی را داری و حق بهرهبرداری صحیح از آن را به تو عطا کردیم تا اشرف مخلوقات من باشی. ما حق تصرف در زمین را به تو واگذار کردیم تا مسیر درست انسانیت را طی کنی و با بهرهبرداری از این مواهب به فکر رشد و ارتقای انسانیت خود باشی و نعمتهای مرا تنها در راه بندگی من به کار گیری.
ابر و باد و مَه و خورشید و فَلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
(سعدی شیرازی)
----------------------------------------------------------------------
[1]. اسراء (17): 70؛ «و آنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری کامل دادیم.»
[2]. انفال (8): 22؛ «بی تردید بدترین جنبندگان نزد خداوند کران و لالان هستند، هم آنان که [دعوت خدا و پیامبر را نشنیده می گیرند، و از بازگوکردنِ حق امتناع می ورزند، و در معارفِ الهی] اندیشه نمیکنند»
[3]. فرقان (25): 43؛ «آیا کسی که هوای [نفسش] را معبود خود گرفته دیدی؟»
[4]. بحارالانوار: 68/283، باب 78، حدیث 35؛ «إِنَّ آدَمَ(ع) لَمَّا کَثُرَ وُلْدُهُ وَ وُلْدُ وُلْدِهِ کَانُوا یُحَدِّثُونَ عِنْدَهُ وَ هُوَ سَاکِتٌ فَقَالُوا یَا أَبَتِ مَا لَکَ لاَ تَتَکَلَّمُ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلاَلُهُ لَمَّا أَخْرَجَنِی مِنْ جِوَارِهِ عَهِدَ إِلَیَّ وَ قَالَ أَقِلَّ کَلاَمَکَ تَرْجِعْ إِلَی جِوَارِی.»
[5]. تین (95): 5؛ «آن گاه او را [به سبب گناهکاری] به [مرحله] پستترینِ پَستان بازگرداندیم.»
[6]. بقره (2): 81؛ «[نه چنین است که میگویید] بلکه کسانی که مرتکب گناه شدند وآثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشاند و در آن جاودانهاند.»
[7]. انفال (8): 22؛ «بی تردید بدترین جنبندگان نزد خداوند کران و لالان هستند، هم آنان که [دعوت خدا و پیامبر را نشنیده می گیرند، و از بازگوکردنِ حق امتناع می ورزند، و در معارفِ الهی] اندیشه نمیکنند»
[8]. فاطر (35): 22؛ «و تو نمی توانی [دعوتت را] به کسانی که در قبرهایند بشنوانی.»
[9]. بحارالانوار: 95/82، باب 6، حدیث 2؛ اقبال الاعمال؛ «أَدْعِیَةُ السَّحَرِ فِی لَیَالِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَمِنْ ذَلِکَ مَا رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ أَنَّهُ قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا یُصَلِّی عَامَّةَ لَیْلَتِهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا کَانَ السَّحَرُ بِهَذَا الدُّعَاء: ...وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّکَ لاَ تَحْجُبُ عَنْ خَلْقِکَ وَ لَکِنْ تَحْجُبُهُمُ الْأَعْمَالُ السَّیِّئَةُ دُونَک.»
[10]. ابراهیم (14): 32؛ «نهرها را مسخّر شما کرد.»
[11]. جاثیه (45): 12؛ «دریا را برای شما مسخّر و رام کرد تا کشتیها به فرمانش در آن روان شوند.»
[12]. انعام (6): 59؛ «و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمیداند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمیافتد مگر آنکه آن را میداند، و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت]است.»
[13]. جاثیه (45): 12؛ «خداوند است که دریا را به سود شما به کار گرفت تا کشتی ها به فرمانش در پهنۀ آن حرکت کنند، برای اینکه جویای احسان و روزی او شوید و شکرِ [نعمت هایش را] به جا آورید.»
[14]. در برخی از روایات کلمه «بحر» به دنیا تشبیه و تأویل شده است. لقمان به فرزندش فرمود: «إنَّ الدُّنیا بَحرٌ عَمیقٌ»، بنابراین یکی از مصادیق مهم تسخیر رویا برای انسان همین دنیاست که تحت اختیار انسان است.
[15]. بقره (2): 22؛ «آن پروردگاری که زمین را برای شما بستری گسترده.»
[16]. نحل (16): 12.
[17]. نحل (16): 12.
[18]. جاثیه (45): 13؛ «و همه آنچه را در آسمانهاست و آنچه را در زمین است از سوی خود برای شما مسخّر و رام کرد.»
برگرفته از کتاب جایگاه انسان در نظام آفرینش نوشته استاد حسین انصاریان