ماهان شبکه ایرانیان

چطور والدین موثرتری باشیم؟

در مورد سبک‌های فرزندپروری مقالات زیادی نوشته شده است، ولی آنچه در این مقالات مورد توجه قرار نگرفته، این است که چه آیتم‌هایی سبب می‌شوند ما سبک فرزندپروی مناسب‌تری را برای فرزندان‌مان

چطور والدین موثرتری باشیم؟

به قلم : ستاره حمیدی ؛ کارشناس ارشد روانشناسی

 

تحریریه زندگی آنلاین : در مورد سبک‌های فرزندپروری مقالات زیادی نوشته شده است، ولی آنچه در این مقالات مورد توجه قرار نگرفته، این است که چه آیتم‌هایی سبب می‌شوند ما سبک فرزندپروی مناسب‌تری را برای فرزندان‌مان برگزینیم. مسئله این نیست که ما والدین کنترل‌گری هستیم یا سهل‌انگاریم و ...، آنچه اینجا اهمیت دارد این نیست که با فرزندان‌مان چطور برخورد کنیم. مسئله حیاتی این است که ببینیم چه بر سر خودمان آمده و چه تجاربی داشته‌ایم که هم‌اکنون نمی‌توانیم ارتباط موثرتری با فرزندان‌مان بگیریم. چه بر ما گذشته که قادر نیستیم والدین سالم‌تری باشیم؟ طبیعی است چنانچه به عنوان والد به هر طریق دچار آسیب روانی شده و صدمه دیده باشیم، مستقیما از طریق نوع ارتباط‌مان با فرزندان آن آسیب را منعکس کرده و یک ارتباط معیوب و ناکافی را شکل می‌دهیم. تمام آنچه در رفتار و ارتباطات ما بروز پیدا می‌کند، ناشی از آسیب‌ها می‌باشد و یا برعکس. پس آنچه اهمیت دارد به نقل از فروید، تجاربی است که فرزندان‌تان با شما دارند و من اینجا می‌گویم تجاربی که شما با والدین‌تان داشته‌اید، مخصوصا در دوران کودکی. این تجارب می‌توانند سبب شکل‌گیری یک الگوی پایدار شخصیت سالم درون شما و فرزند‌تان شوند و یا اینکه یک ساختار شخصیت متزلزل و شکننده را رقم زنند.

با این اوصاف، اولین قدم سلامت روان والدین است. در زیر می‌خواهم برایتان دو آیتم مهم را ذکر کنم. چنانچه والدین بتوانند در زندگی روزمره‌شان موارد زیر را تجربه کنند، در این صورت قادر خواهند بود فرزندانی مقتدر و با ساختار شخصیت سالم را رشد و پرورش دهند.

بیشتربخوانید:

10روش برای اینکه عزت نفس دختر نوجوان تان را بالا ببرید

نسخه‌ تــقــویت اعتماد بــه نـفس کودکان ( بخش اول )

 

 

 

 

انعطاف‌پذیری

انعطاف‌پذیر بودن والدین در سازگار شدن با محیط می‌تواند تاثیر شگرفی در ساخت شخصیت کودک داشته باشد. بدین معنا نیست که والدین در برابر هر اتفاقی بی‌تفاوت باشند، بلکه مفهوم این است که والدین بتوانند در تغییر شرایط بیرونی احساسات و اعمال خود را تعدیل و کنترل کنند و با محیط سازگار شوند و پاسخ سازگارانه‌ای به تغییرات بیرونی بدهند. به عنوان مثال، وقتی اتفاق ناخوشایندی رخ می‌دهد که خلاف میل و قصد‌شان است، شروع به ناسزا گویی و رفتارهای پرخاشگرانه نکنند و حتی افراد متعصب و خشک که بر عقاید خود پافشاری می‌کنند نیز در این گروه جای می‌گیرند. والدین منعطف سازگار بوده و می‌توانند در صورت تغییر شرایط محیطی بر احساسات خود مسلط بوده و کنترل خود را زیاد و یا کم کنند و به شکل موثرتری از بحران عبور کنند. حال مسئله این است که در تربیت کودک زمانی که والدین خشک هستند و انعطاف‌پذیری ندارند، نمی‌توانند در برابر دغدغه‌های کودکان‌شان احساسات خود را کنترل کنند و این امر سبب می‌شود یک رابطه معیوب بین آنان و فرزندان شکل بگیرد و کودک مدام در حال دیدن بالا و پایین شدن احساسات والدین است و این گونه کودک نیز نمی‌آموزد چطور احساساتش را مدیریت کند و می‌داند ممکن است با بروز هر اتفاقی والدین تکانشی پاسخ ‌دهند و این مانع از ارتباط گرفتن فرزندان با والدین می‌شود. در عین حال که کودک نیز روش صحیح سازگاری با محیط را نیاموخته و همانند والدین به هر اتفاقی واکنش بیش از حد نشان خواهد داد. تحقیقات نشان داده‌اند این کودکان پرخاشگر خواهند شد و نمی‌توانند با استرس‌ها مقابله کنند و از سویی پژوهش‌ها نشان داده‌اند این کودکان در دوران نوجوانی تمایل بیشتری به سوء‌مصرف دارو و اعتیاد دارند.

 

تنظیم احساسات و غرایز

یکی دیگر از خصایصی که داشتنش سبب می‌شود شما والدین موثرتری باشید، این است که به عنوان یک والد نتوانیم احساسات درونی‌مان را تنظیم کنیم و با هر اتفاقی دچار بحران احساسی بشویم. مسئله‌ای که باید هر چه سریع‌تر با یک روانشناس در موردش صحبت کرد. یادمان باشد فرایند پرورش فرزندان بسیار طولانی بوده و تا زمان بزرگسالی‌شان والدین احساسات خوشایند و ناخوشایند زیادی را تجربه می‌کنند، البته باید توجه داشت کنترل بر احساسات بر روی یک طیف قرار دارد. منظور این است که اگر والدین نتوانند بر احساسات خود کنترل داشته باشند و قادر نباشند احساسات خود را مهار کنند تا کنترل مفرط داشته باشند که به موجب آن شدیدا از ابراز احساسات خود جلوگیری کنند، هر دو حالت افراطی و ناسازگارانه خواهد بود. فرزندان از والدین می‌آموزند چطور احساسات‌شان را تنظیم کنند. در واقع والدین در روزهای اول زندگی نوزاد حکم یک تعدیل کننده احساسات برای وی هستند. پس لازم است خودشان نیز قادر باشند احساسات مثبت و منفی خود را تنظیم کنند. والدینی که قادر به تنظیم احساسات‌شان نیستند، فرزندان خود را دچار تعارض می‌کنند و این سبب دور شدن فرزندان از والدین می‌شود. در صورتی که والدین قادر نباشند به موقع ابراز احساسات کنند، فرزندان هم یاد می‌گیرند احساسات خود را پنهان کرده و در یک تنهایی عمیق فرو روند و نیاز است چنانچه والدی نمی‌تواند احساسات مثبت و منفی خود را با فرزندان و اطرافیانش به اشتراک بگذارد، سریع‌تر این مسئله را حل نماید. بیان احساسات به اندازه تنظیم احساسات مهم و ضروری است. اینکه چه موقع بتوانیم احساسات خود را موثر نشان دهیم و چه مواقعی بتوانیم آن‌ها را درون خود جای دهیم و به کودک خود نیز بیاموزیم که حق دارد احساساتی داشته باشد و حق دارد به صورت موثر آن‌ها را بروز دهد. این سوال از آن‌ها که چه احساسی دارند، دقیقا در لحظه‌های حساس کودکی‌شان بسیار کمک‌کننده خواهد بود. اینکه والدین به فرزندان‌شان حق و اجازه بدهند عصبانی یا غمگین باشند، کمک بسیاری به فرزندان می‌کند.

با توجه به دو مورد ذکر شده، آنچه مسلم است، سلامت روان والدین می‌باشد. طبیعتا والدینی که آسیب دیده‌اند یا کودکی سختی داشته‌اند و حتی پدر و مادر پرخاشگر، کنترل‌گر و یا حتی زیادی سهل‌گیر داشته‌اند، مستعد پرورش فرزندانی با ساختار شخصیت ضعیف و شکننده هستند و بهتر است قبل از هر اقدامی جهت رفع آسیب‌های عاطفی خود اقدام نمایند.

بیشتربخوانید:

نسخه‌ تــقــویت اعتماد بــه نـفس کودکان ( قسمت دوم )

قبل از تنبیه کردن فرزندتان این مطلب را بخوانید!

 

 

 

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی