تایوان
خطرناکترین مراکز تایوان است. این تنها موضوعی است که میتواند دو ابرقدرت آمریکا و چین را به درگیری مستقیم بکشاند. جو بایدن رئیسجمهور آمریکا شخصا نگران است. چهار مرتبه که او گفت که ایالات متحده از تایوان دفاع خواهد کرد، به وضوح به عنوان نوعی بازدارندگی در نظر گرفته شد تا نشان دهد که ایالات متحده نمیخواهد در آنجا جنگی رخ دهد.سال 2024 سال خطرناکی برای تایوان خواهد بود. انتخابات ریاست جمهوری ممکن است منجر به پیروزی یک نامزد حامی استقلال بیشتر، آقای ویلیام لای چینگته از حزب دموکرات پیشرو شود. تمایل مردم تایوان برای حفظ خودمختاری فعلی خود کاملا قابل درک است. آنها میخواهند سبک زندگی فعلی خود را حفظ کنند. با این حال، هر بار که به یک نامزد طرفدار استقلال رای میدهند، به طور متناقضی استقلال خود را به خطر میاندازند.
چیزهای کمی در زندگی قطعی است، اما این مسلم است. اگر تایوان اعلام استقلال کند، چین اعلام جنگ میکند. آمریکا این را خوب میداند. از این رو، زمانی که چن شوی بیان، رهبر پرشور طرفدار استقلال، در سال 2003 سعی کرد تا با تلاش برای سازماندهی یک همهپرسی، به سمت استقلال حرکت کند، جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور ایالات متحده قاطعانه گفت که با آن «مخالف» است. اگر واشنگتن بتواند بر این موضع خود پایبند بماند، جنگی در تایوان رخ نخواهد داد.
متاسفانه، سال 2024 شاهد انتخابات ریاست جمهوری خطرناکتری در ایالات متحده خواهیم بود که احتمالا بایدن را در مقابل سلف خود دونالد ترامپ قرار میدهد. ترامپ جسور حتی برای انتخاب شدن، بینظمتر عمل خواهد کرد. هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان تلاش خواهند کرد تا از یکدیگر پیشی بگیرند و نشان دهند که بیشتر ضد چین و طرفدار تایوان هستند. برخی از تایوانیها ممکن است فریب بخورند و فکر کنند که از حمایت باشکوهی در بدنه سیاست آمریکا برخوردار هستند. آنها باید تاریخ را مطالعه کنند. تضمینهای ژئوپلیتیک همیشه قربانی میشوند. کافی است وضعیت امروز اوکراین را تماشا کنید.
چین و هند
دومین خط گسل خطرناک بین دو قدرت بزرگ آسیا یعنی چین و هند است. درگیری در مرز در ژوئن 2020 منجر به تلفات جانی شد. اعتماد بین چین و هند از بین رفت. حتی امروز هم این اعتماد بازسازی نشده است. از آنجا که چینیها و هندیها در سنگاپور با یکدیگر در صلح زندگی میکنند، باید از خود بپرسند که در صورت وقوع جنگ بین چین و هند چگونه از هماهنگی داخلی خود محافظت کنند. خبر خوب این است که یک جنگ بزرگ محتمل به نظر نمیرسد. همه گفتوگوهای مرزی بین نظامیان و دولتهای آنها به کاهش تنشها منجر شده است. در حالی که دولت چین وضعیت مرزی با هند را «باثبات» توصیف کرده است، اس. جایشانکار، وزیر امور خارجه هند در ماه اوت به خبرنگاران گفت که هر دو طرف در گفتوگوها در مورد وضعیت مرزی بهرغم نبود راهحل کامل، «پیشرفت» داشتهاند. خبر بد این است که هر دو طرف در حال افزایش حضور نظامی و تواناییهای خود در مرز هستند. درگیری تصادفی بعدی منجر به از دست رفتن زندگی بیشتر خواهد شد و اگر روابط چین و هند در سال 2024 بدتر شود، ابر ژئوپلیتیک عظیمی در سراسر آسیا ایجاد خواهد شد.
هند و پاکستان
سومین خط گسل خطرناک بین هند و پاکستان است. در واقع، این ممکن است خطرناکترین باشد زیرا بسیاری از متخصصان آگاه جنگ هستهای معتقدند که نزدیکترین درگیری به کشیدن ماشه هسته ای، درگیری هند و پاکستان است. به همین دلیل بود که بیل کلینتون، رئیسجمهور وقت ایالات متحده و دولت او تصمیم گرفتند که در زمان وقوع درگیری کارگیل در سال 1999، قاطعانه مداخله کنند.دیپلماسی عاقلانه آمریکایی کمککننده بود. نفوذ قدرت فرماندهی آمریکا در اواخر دهه 1990 در دوران تکقطبی نیز همینطور بود.اکنون، ما در دنیای چندقطبی زندگی میکنیم. نفوذ آمریکا کاهش یافته است.برای برقراری صلح بین اسرائیل و فلسطین تلاش زیادی کرده و شکست خورده است. صلح موثر مستلزم قدرت قاطع است.
چین و ژاپن
چهارمین خط گسل خطرناک بین چین و ژاپن است. کسری اعتماد بین چین و ژاپن حتی بیشتر از چین و هند است زیرا اکثر چینیها جنایات ژاپنیها قبل و در طول جنگ جهانی دوم را فراموش نکردهاند. یک دولت زیرک ژاپنی تلاش خواهد کرد تا روابط با چین را در حد یکنواخت نگه دارد.در واقع، در مورد اختلاف جزایر سنکاکو و دیائویو (اختلافات مرزی درمورد گروهی از جزایر غیرمسکونی معروف به جزایر سنکاکو در ژاپن، جزایر دیائویو در چین و جزایر تیاویوتای در تایوان اشاره دارد) اوضاع نسبتا آرام بود تا اینکه دولت ژاپن به رهبری نخستوزیر وقت یوشیهیکو نودا در سال 2012 تصمیم گرفت سه جزیره مورد مناقشه را با خرید آنها از مالکان خصوصی «ملی» کند. چین عصبانی شد، چون ژاپن در حال تغییر وضعیت موجود بود. یک دولت عاقل ژاپنی میتواند برای آرام کردن آبها به «وضعیت قبلی» عمل کند، اما سیاست دموکراتیک در ژاپن (و جاهای دیگر) به سیاستمداران ملیگرا پاداش میدهد، نه رهبران متفکر معتدل. از این رو، این مناقشه سرزمینی «داغ» باقی خواهد ماند و پتانسیل یک رویارویی خطرناک رودررو را فراهم میکند.
دریای چین جنوبی
پنجمین خط گسل خطرناک نزدیک به جنوب شرقی آسیا که جدیدترین آن است: تنش بین چین و فیلیپین در دریای چین جنوبی است. این تنشها تعجبآور بوده است. در ابتدا، دولت مارکوس تلاش کرد تا روابط نزدیکی با چین برقرار کند و از این واقعیت استفاده کرد که رئیسجمهور فردیناند مارکوس جونیور در نوجوانی با مائو تسه تونگ و چوئنلای ملاقات کرده بود، زمانی که مادرش ایملدا مارکوس را در سفرش به چین در سال 1974 همراهی کرد تا روابط رسمی فیلیپین و چین را ایجاد کند. عکس معروفی به همین مناسبت از بوسیدن دست ایملدا توسط مائو گرفته شد که پس از آن پسرش با هیجان گونههای مائو را بوسید. چینیها به افرادی که به مائو نزدیک بودند احترام میگذارند.اما بعدها مشکلی پیش آمد. کشمکشها در دریای چین جنوبی بیشتر شده است.
برخی از اعضای نیروهای مسلح فیلیپین از این کشمکشها خوشحال هستند زیرا آنها روابط نزدیک سنتی بین نیروهای مسلح ایالات متحده و فیلیپین را بازسازی کردهاند. با این حال، اگرچه ایجاد روابط نزدیک با ایالات متحده برای فیلیپین قابل درک است، اما میتواند یک یا دو درس از ویتنام بیاموزد، ویتنام بهرغم اختلافات سرزمینی مشابه در دریای چین جنوبی با موفقیت روابط نزدیکی با ایالات متحده و چین ایجاد کرده است. در واقع، بیشتر کشورهای آ.سه.آن تلاش زیادی برای حفظ روابط خوب با هر دو قدرت دارند. اوکراین و غزه از نظر جغرافیایی از آسیای جنوب شرقی دور هستند. در تئوری، ما نباید تحتتاثیر درگیریهای آنجا قرار بگیریم. اما آنها آینده ما را تیره و تار میکنند. تصور کنید چقدر بدتر میشود اگر درگیریهای بزرگ در نزدیکی خانه رخ دهد. تاثیر روانی و مادی بسیار بیشتر خواهد بود و اثرات مخربی بر اعتماد سرمایهگذاری و رشد اقتصادی خواهد داشت.
با توجه به تمام این خطوط گسل که میتواند یک جنگ «غافلگیر کننده» در سال 2024 ایجاد کند، واکنش منطقی کشورهای آسیایی باید این باشد که فعالانه تلاشهای خود را برای ایجاد صلح یا جلوگیری از جنگ افزایش دهند. اما مشکل اصلی اینجاست که هیچ نگهبان شناخته شده یا ثابتی برای صلح در آسیا وجود ندارد. در سطح جهانی، شورایی از بزرگان وجود دارد که توسط نلسون ماندلا در سال 2007 راهاندازی شد. این شورا به طور موثر توسط کوفی عنان، برنده جایزه صلح نوبل و دبیرکل سابق سازمان ملل متحد از سال 2013 تا زمان مرگش در سال 2018 رهبری میشد. اکنون، خانم مری رابینسون، رئیسجمهور سابق ایرلند، آن را اداره میکند.در حال حاضر، هیچ گروه مشابهی در آسیا ایجاد نشده با وجود اینکه نیاز مبرمی برای تحقق همان هدف The Elders («گروه الدرز» متشکل از دبیران کل ومقامات ارشد سابق سازمان ملل متحد) وجود دارد: یعنی کمک به حل برخی از حلنشدنیترین درگیریهای جهان.
شاید این یکی از زمینههایی باشد که آسهآن میتواند پیشتاز باشد. هنگامی که آسهآن میخواست منشوری را تنظیم کند، به گروهی از خردمندان (از جمله فیدل راموس، رئیسجمهور سابق فیلیپین، علی آلاتاس، وزیر سابق امور خارجه اندونزی و پروفسور اس. جایاکومار، معاون سابق نخستوزیر سنگاپور) برای تنظیم پیشنویس آن روی آورد. سنت استفاده از رهبران بازنشسته خردمند برای حل برخی از مشکلات لاینحل در آسهآن را شاید بتوان احیا کرد تا تنشها را از برخی از خطوط گسل موجود در آسیا کم کند و منطقه را به سمت صلح سوق دهد تا جنگ؛ تا آن روز، برنامه صلح آسیایی به کمکهای کوچک خود برای حفظ صلح آسیا ادامه خواهد داد، به این امید که روش طب سوزنی آن با پیشنهادهای کوچک، فرهنگ صلح را در منطقه تقویت کند.