ماهان شبکه ایرانیان

چگونه می‌توان زیبایی آدم‌ها را دید؟

تا حالا شده کسی به شما بگوید فلانی را دیدی؟ مثل ماهه! بعد وقتی که او را می بینید در اولین نگاه به نظرتان نه تنها مثل ماه نیست، بلکه ذره ای از زیبایی در او پیدا نمی کنید

تا حالا شده کسی به شما بگوید فلانی را دیدی؟ مثل ماهه! بعد وقتی که او را می بینید در اولین نگاه به نظرتان نه تنها مثل ماه نیست، بلکه ذره ای از زیبایی در او پیدا نمی کنید. مدتی از آشنایی تان می گذرد، متوجه اشتباه تان می شوید، بله این اخلاق و رفتارش است که او را مثل ماه نشان می دهد، نه سیمای ظاهرش. در واقع چشم هایتان در نگاه اول نتوانسته زیبایی واقعی اش را ببیند.
چگونه می‌توان زیبایی آدم‌ها را دید؟

تا حالا شده کسی به شما بگوید فلانی را دیدی؟ مثل ماهه! بعد وقتی که او را می بینید در اولین نگاه به نظرتان نه تنها مثل ماه نیست، بلکه ذره ای از زیبایی در او پیدا نمی کنید. مدتی از آشنایی تان می گذرد، متوجه اشتباه تان می شوید، بله این اخلاق و رفتارش است که او را مثل ماه نشان می دهد، نه سیمای ظاهرش. در واقع چشم هایتان در نگاه اول نتوانسته زیبایی واقعی اش را ببیند.


زیبایی های طبیعی

تصور کنید در طبیعت هستید، مکانی سرسبز و زیبا. می نشینید و به مناظر طبیعی نگاه می کنید به کوه، دشت، درخت، گل، حیوانات و پرندگان. با دیدن این مناظر احساس خوشایندی به شما دست می دهد. دوست ندارید از جایتان برخیزید، دوست دارید همان جا ساکن شوید و از زندگی لذت ببرید. چون قلب تان و تمام ذرات وجودتان از دیدن این همه زیبایی الهی مسرور و شادمان است. انگار جان تازه گرفتید، با خودتان می گویید ای کاش همین جا زندگی کنم بین این همه زیبایی. ساعتی به خواب می روید از خواب برمی خیزید، چشمانتان را باز می کنید، ناگهان با دیدن تاریکی محض وحشت می کنید. انگار آن همه زیبایی به یکباره از بین رفته است.
وقتی که جهل را از خودتان دور کردید، در یک کلام وقتی تمام وجودتان زیبا شد، آن وقت احساستان آنقدر قوی می شود که زیبایی های واقعی را با تمام وجود حس می کنید
صدای ضربان قلب تان را می شنوید، ترس تمام وجودتان را فرا می گیرد. با خودتان می گویید پس آن همه زیبایی کجا رفت؟ متوجه می شوید شب هنگام است و تاریکی بر جهان حاکم شده. دوباره چشمانتان را می بندید تا دیگر وحشت نکنید، چون این طوری راحت تر می توانید با تاریکی کنار بیایید.


زیبایی آدمها

در ایستگاه اتوبوس نشستید و منتظرید که اتوبوس بیاید. ترافیک سنگینی است، به یکباره چراغ راهنما سبز می شود و عابرین با عجله از خط عابر عبور می کنند، بینشان پیرزنی است که به سختی راه می رود. با تنه یکی از عابرین نقش زمین می شود، جوانی تنومند با عجله جلو می آید و می گوید: مادر اجازه دهید، کمک تان کنم، انگار پیرزن نمی تواند راه برود، با اصرار او را به دوش می گیرد و تا ایستگاه اتوبوس می رساند. با دیدن این منظره ی زیبا کلی قلب تان به وجد می آید.
مناظر زیبا فقط در طبیعت پیدا نمی شود. بلکه در زندگی های خانوادگی، بین آشنا و فامیل نیز می توان دید، فقط باید کمی دقت کنید. ما آدم ها فکر می کنیم زیبایی فقط در چهره، اندام، ماشین، خانه، ویلا، پارک و طبیعت خلاصه می شود و بس. اینها فقط زیبایی ظاهری است، اگر چشم هایمان فقط این امور را زیبا بدانند، پس ظاهربینی بیش نیستیم. چشم هایمان باید زیبایی را بکاود، زیبایی که به یک بار نگریستن قابل رویت است، آن زیبایی صرف است و بس. باید ظواهر را کنار گذاشت و زیبایی را در اعماق و اعمال آدمها جستجو کرد. زیبایی هایی که آدم ها با دستانشان با اعمالشان و با قلب هایشان خلق می کنند و این زیبایی بر قلب آدمیان حک می شود و ماندگارست. زیبایی که در تاریخ بشریت ثبت می شود و نسل های آیندگان از آن فایده ها برند. زیبایی که گذشت زمان از ارزش آن نمی کاهد بلکه گذشت روزگاران آن را قیمتی تر کند. به قول شریعتی «آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش!».


چه زمانی می توانید زیبایی آدم ها را ببینید؟

«آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش!» زمانی که نگاه ظاهربین را کنار گذاشتید، زمانی که فقط با چشم سر نبینید بلکه با چشم دل مشاهده کنید، زمانی که از زیبایی های ظاهری فراتر رفتید. وقتی که جهل را از خودتان دور کردید، در یک کلام وقتی تمام وجودتان زیبا شد، آن وقت احساستان آنقدر قوی می شود که زیبایی های واقعی را با تمام وجود حس می کنید. محال است که موجودی زیبا نباشد ولی زیبایی را بفهمد و درک کند. اینجاست که به مرز خوبی ها می رسید، پا به دنیایی می گذارید که در آن نیکی و احسان، ایثار و فداکاری، محبت و عطوفت، عدالت، شجاعت و هزاران خصلت زیبای انسانی را به راحتی می بینید، بدون هیچ مانعی. چون قلب تان زیبا و پاک است، عاری از گناه و معصیت. اگر از این راه برگردید، همه چیز برعکس می شود، خوبی ها به نظرتان کمرنگ و ناچیز و زشتی ها بزرگ و محسوس می شود. آن وقت قلب تان زشت و گناه کار می گردد.
باید خوبی آدم ها را با تمام بدی هایشان دید. خوبی ها همیشه هستند مثل بدی ها. ولی گاه گاهی ممکن است به خاطر بدبینی فقط بدی ها را ببینیم و خوبی ها به چشم مان نیاید. آن وقت دنیا به نظرمان زشت و کریه می شود و غیرقابل تحمل. دنیایی که با چشم های بدبینی می بینیم، بد است و زندگی کردن در آن سخت است. در این دنیا فقط زشتی آدم ها دیده می شود خوبی هایشان در پشت زشتی ها پنهان شده و به چشممان نمی آید. اگر لحظه ای این پرده را کنار بکشیم، متوجه می شویم که دنیا فقط زشتی ندارد بلکه پر است از زیبایی. باید برای دیدن خوبی ها جهل را کنار گذاشت و واقع بینانه عمل کرد. تنها با این کار می توان پرده بدبینی را تکه پاره کرد و نابود ساخت. باید یاد گرفت که خوبی زیباست و قابل رویت و بدی ها زشت و غیر قابل تحمل. گاه گاهی لازم است که چشم مان را به روی بدی آدم ها ببندیم و خوبی شان را ببینیم، این بستن و باز کردن بی فایده نیست، قلب ها را زنده نگه می دارد و زندگی را معطر می سازد.


منبع : tebyan
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان