سرویس جهان مشرق - اکنون بیش از صد روز از نبرد طوفان الاقصی میگذرد و جهان شاهد ورود جنگ غزه به چهارمین ماه خود است. شاید کسی فکرش را نمیکرد که یکی از قوی ترین ارتش های دنیا با همه امکانات و تجهیزات مدرن و فوق پیشرفته خود، در مقابل یک گروه کوچک و نظامی با ادوات ساده، اینگونه ضعیف، ناتوان و درمانده بماند. بعد از 100 روز جنگ، در سرزمین های اشغالی این احساس وجود داشت که به جای اینکه مه این جنگ از بین برود و تصویر خوشبینانه تری از وضعیت برای آنها نمایان شود، مه این جنگ غلیظ تر و تاریک تر می شود.
ارتش اسرائیل تاکنون هیچ دستاورد مهمی علیه حماس و شهرهای تونلی که طی سالها در زیر سرزمین غزه ساخته است، ندارد. هیچ کس نمی تواند به آنها بگوید که واقعاً به چه سمتی می روند، تنها چیزی که سران رژیم صهیونیستی به ساکنان سرزمین های اشغالی از هفت اکتبر میگویند همین جمله است: "ما تا ریشه کن شدن حکومت حماس و شبه های ربوده شده مبارزه خواهیم کرد". اما این روزها صهیونیست ها خود اعتراف می کنند که با هر دو هدف که بیان می شود، فاصله بسیاری دارند. در یکی از موارد در این رابطه، وبسایت اسرائیلی هاآرتص در گزارشی نوشت: «اسرائیل نمیتواند حماس را شکست دهد. وقت آن رسیده که جنگ را متوقف و به آینده فکر کنیم.» در ادامه این گزارش آمده است: «اسرائیل در این جنگ پیروز نخواهد شد. حماس و حزب الله موفق شدند قوانین بازی را تغییر دهند.»
در همین حین گزارش ها حاکی از بالا گرفتن اختلافات در کابینه جنگ رژیم صهیونیستی است. در همین زمینه، پایگاه خبری عبری زبان «واللا» نوشت یواو گالانت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی قصد ورود به دفتر نتانیاهو را داشته و نزدیک بوده کار به درگیری فیزیکی کشیده شود. واللا افزود: گالانت میخواست به زور وارد دفتر نتانیاهو شود و چیزی نمانده بود که درگیری فیزیکی رخ دهد. این اتفاق که در جریان بحث کابینه جنگ رخ داد، در شرایطی است که تنشهای فزاینده بین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و وزیر جنگ از ابتدای جنگ آغاز شده است.
وضعیت آشفته مقامات رژیم صهیونیستی در رابطه با جنگ غزه، اختلافات و عدم هماهنگی میان آنها به گونه ای است که تحلیلگران و کارشناسان عبری زبان معتقدند که هیچ افق روشنی درباره آینده جنگ پیش روی آنها قرار ندارد از یک طرف، کاهش میزان حضور نظامیان صهیونیست در غزه منتشر میشود و حرکت به مرحله سوم جنگ با شدت کمتر. از سوی دیگر، صداهایی مبنی بر پایان دادن به جنگ در ازای بازگشت اسرا به گوش می رسد. در همان زمان، صدای دیگری بلند است که معتقد است بدون فشار سنگین و بی امان از هوا، دریا و زمین به حماس، آخرین و مهمترین پایگاه حماس در خان یونس و رفح سقوط نخواهد کرد، اسرا را نخواهیم توانست به خانه بازگردانیم و حماس نیز به عنوان یک برنده از این جنگ جان سالم به در خواهد برد.
جنگ ویتنام، تجربه ای تلخ برای قدرت های زورگو
این وضعیت به وضوح یادآور دخالت آمریکا در جنگ ویتنام است. جنگ ویتنام از مشهورترین جنگهای قرن بیستم است؛ این نبرد بیشتر از هر جنگ دیگری در قرن گذشته طول کشید و از این نظر، جنگی بود که در آن جز آتش، مرگ و خونریزی خبری نبود. بر اساس تحقیقات صورت گرفته طی مداخله نظامی آمریکا در ویتنام، هر سال آمریکاییها 500 هزار تن بمب بر سر ویتنامیها ریختند.
درگیری که زمانی آغاز شد که رئیس جمهور جان اف کندی در اکتبر 1963 تصمیم گرفت ویتنام جنوبی را در مبارزه با ویتنام شمالی کمونیست تقویت کند. جانشین او لیندون جانسون به حمایت آمریکا در ویتنام جنوبی ادامه داد و حتی نیروهای آمریکایی شرکت کننده در این جنگ را به میزان قابل توجهی افزایش داد - که در اوج جنگ در سال 1966 به حدود 450 هزار سرباز رسید. آنها جنگ خونینی را علیه نیروهای ویت کنگ به راه انداختند، نیروهایی که کل شهرها را در زیر زمین حفر کردند و از آنجا جنگ علیه آمریکایی ها را آغاز کردند.
مثل وضعیت امروز در تونل های حماس، اتاق های فرماندهی و کنترل نیز در آنجا وجود داشت که از طریق آن ویت کنگ ها جنگ چریکی بی وقفه ای را به راه انداختند که تلفات سنگینی به آمریکایی ها وارد کرد. در پایان جنگ، این تعداد به حدود 58000 کشته رسید. این در حالی است که آمریکاییها از اقدامات بسیاری مانند آتش زدن، بمبهای گازی و غیره علیه تونلهای ویتنامی ها استفاده کردند.
در نهایت، پس از گذشت بیش از یک دهه جنگ خونین، که بیشتر از یک میلیون قربانی گرفت - از جمله غیرنظامیان و سربازان هر دو طرف - ایالات متحده جنگ را رها کرد و ویتنام شمالی کنترل کشور را به دست گرفت. آمریکا با روی کار آمدن نیکسون، تقریباً از سال 1969 به علت شکستهای متعدد و عدم شناسایی ویت کنگها از مردم عادی و عدم آشنایی کامل با منطقه و تاکتیک رزمهای نامنظم که ویت کنگها در آن بسیار ماهر و موفق بودند مجبور شد مذاکرات صلح را آغاز کند و کار دفاع از حکومت ویتنام جنوبی را به خود آن حکومت بسپارد. مقاومت شمالیها و سر تسلیم فرود نیاوردن آنها در برابر بمبارانهای آمریکا هم مزید بر علت بود. در این میان این آمریکایی ها بودند که با هزینه های گزاف و بسیار متحمل یک شکست سنگین شده بودند. در نهایت نیروهای ارتش ویتنام شمالی تحت فرمان وان تین دونگ یورشهای خود را به سایگون آغاز نمودند. در جبههٔ مقابل، نیروهای مدافع سایگون تحت فرمان ژنرال نگو وان تون بودند. یورش شمالیها با آتشبار سنگین توپخانه در 29 آوریل آغاز گشت. بعدازظهر فردای آن روز نیروهای شمالی بخشهای مهمی از شهر را به تصرف خویش درآورده و پرچم ویتنام شمالی را بالای کاخ ریاست جمهوری برافراشتند.
نیروهای آمریکایی در برابر ویت کنگها که بسیار مجهز بودند درگیر نبردی شده بودند که میدان اصلی آن جنگل انبوه و سرسبز ویتنام بود. ویتنامیها از میان شاخ و برگ انبوه درختان به سمت سربازها حملهور میشدند، دامهای مرگبار پهن میکردند و سپس از طریق تونلهای زیرزمینی و پیچیدهای که کنده بودند پا به فرار میگذاشتند. این درحالی بود که برای سربازان آمریکایی حتی پیدا کردن دشمن هم در میان انبوه سبز جنگلی که به آن آشنایی نداشتند کار بسیار مشکلی بود. از آنجا که ویتنامیها در میان شاخ و برگ درختان پنهان میشدند تا حمله کنند، سربازان آمریکایی با پرتاب کردن «مامور نارنجی» یا بمب آتشزا محوطه را پاکسازی میکردند تا برگ درختها بیفتد یا بسوزد تا محیط را کاملا زیر نظر داشته باشند. همه روستاییان ویتنامی به چشم سربازان آمریکایی دشمن به حساب میآمدند و حتی زنان و کودکان ویتنامی هم دامهای مرگبار پهن میکردند و به نیروهای ویت کنگ غذا و پناه میدادند. دیگر جنگ به جایی رسیده بود که سربازان آمریکایی از شرایط سخت ویتنام به سطوح آمده بودند. تا جایی که بسیاری از سربازان دچار بیماریهای روانی شدند یا عدهای دیگر برای فشار از این نبرد بیهوده به موادمخدر روی آورده بودند.
با نگاهی به تاریخ جنگ ویتنام و مرور وقایع میدانی امروز غزه، میتوان فهمید که واقعیت امروز در نوار غزه یادآور واقعیت ویتنام است. در صحنه جنگ ویتنام، آمریکایی ها علیه چریک های ویتکنگ در حالی می جنگیدند که آنها از تونل ها و گودال ها مبارزه میکردند. نیروهای آمریکایی در میدان جنگ بیش از یک مرتبه مجبور به بازگشت و نبرد با ویتکنگ ها در مکان ها و سایت هایی بودند که توسط آنها قبلا تسخیر شده بود، حتی گاهی اوقات چندین بار، اما باز هم به دست ویتامیها می افتاد. مشابه این تصویر را حتی امروز در نوار غزه می بینیم.
نیروهای حماس به مبارزان چریکی تبدیل شده اند که زمین نبرد را به خوبی می شناسند. این جنگ می تواند طولانی باشد، و به ویژه طاقت فرساتر از جنگ جبهه ای، که علیه نیروهای قابل مشاهده انجام می شود. همچنین شکی نیست که پایان فشار گسترده رژیم صهیونیستی بر حماس، ارتش اسرائیل را به جنگ چریکی سوق خواهد داد که تلاش های آنان در طول 100 روز گذشته جنگ را از بین خواهد برد، مسئله ای که میتوان گفت اجتناب ناپذیر است و در نهایت صهیونیست ها مجبور به کاهش فشار در صحنه جنگ خواهند شد. در طرف دیگر، در داخل رژیم صهیونیستی دولتی وجود دارد که با چندین صدا، گاهی متناقض، صحبت می کند و عملا وضعیت این رژیم را در هاله ای از ابهام قرار داده است.
همچنین، همانند مخالفت های داخلی در آمریکا با جنگ دولت این کشور در ویتنام، وضعیت داخلی رژیم صهونیستی شرایط بحران زده ای را سپری می کند. تظاهرات و اعتراضات مستمر و شدید قشر نخبگان و جامعه رژیم صهیونیستی علیه دولت نتانیاهو، شرایط را برای صهیونیست ها بیش از پیش بغرنج و سخت کرده است. با نگاهی به تجربه مفتضحانه آمریکا در ویتنام، می شود به این مسئله پی برد که نتیجه جنگ ویتنام مجدد در حال تکرار شدن است، اما این بار در نوار غزه و برای ارتش رژیم صهیونیستی.