محمد مهاجری در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت؛
انتخابات مجلس و ریاستجمهوری و شوراها هر 4سال و انتخابات خبرگان هر 8سال یکبار برگزار میشود.
هر دوره بسته به شرایط سیاسی و اجتماعی، میزانی از شور و نشاط درمیگیرد، عدهای انتخاب میشوند؛ عدهای از انتخاب شدن باز میمانند؛ عدهای تایید و گروهی ردصلاحیت میشوند؛ حزبها و تشکلهای سابقهدار و لحظهای وارد میدان میشوند، به عملکرد نهادهای اجرایی و نظارتی انتخابات اعتراض میکنند؛ قهر یا آشتی میکنند؛ لیست میدهند و...
هدف از این بازیها چیست؟ فقط این است که مانند بچه مدرسهایها که مامور به انجام تکلیف شب هستند، مشقی نوشته شود و تمام؟ اینکه فردی رییسجمهور شود یا عدهای به عنوان نماینده وارد مجلس شورا یا خبرگان یا شورای شهر و روستا شوند، نقش همان تکلیف مدرسه را ندارد که بچهها زورکی و بدون اینکه بهره خاصی از آن ببرند، انجامش میدهند؟
اگر به انتخابات چنین نگاهی داشته باشیم کاری لغو و بیهوده کردهایم. پول ملت را هدر دادهایم، وقتشان را برای آمدن پای صندوق تلف ساختهایم، شور و تبلیغات بیخودی راه انداختهایم و همه را سرکار گذاشتهایم تا مثلا یک سرگرمی درست کرده باشیم.
اگر چنین است واقعا نیازی به این همه شلوغکاری دارد؟ میتوان برای انتخاب رییسجمهور و نمایندگان راههای راحتتری پیدا کرد. مگر در بعضی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، پارلمان وجود دارد؟ اگر هم دارد از نقشی تشریفاتی برخوردار است. ما هم میتوانیم چنین کاری بکنیم و این همه دردسر برای خودمان درست نکنیم. اما اگر تعریفمان از انتخابات، آن است که در قاموس جمهوری اسلامی و قانون اساسی آمده، داریم راه را اشتباه میرویم. اگر قرار است انتخابات واقعی برگزار شود مقدماتی بر آن مترتب است که در صدر همه آنها، رقابت است.
رقابت، هم به پرشمار بودن از لحاظ عدد کاندیداهاست و هم به متنوع بودن از نظر سلایق و آرا و نظرات. اگر فرضا 1000 نامزد با یک سلیقه وارد رقابت شوند و این فرآیند، محصول یک مهندسی باشد، کاریکاتور انتخابات است و صرفا همان مشق شب بچههاست.
بالطبع دعوت به مشارکت در چنین انتخاباتی، طنز است و جامعه هم آن را جدی نمیگیرد. در اینکه مشارکت در انتخابات، به نفع امنیت ملی و منافع کشور است، تردید وجود ندارد، اما به همان اندازه، طراحی یک انتخابات با مشارکت پایین، به زیان منافع ملی است. اگر نگران ورود افراد ناصالح به مجلس هستیم (که جای نگرانی هم دارد) به طریق اولی باید نگران کارهایی باشیم که مشارکت را کاهش میدهد. خالصسازی یا هر عنوان دیگری که معنایش حذف عده زیادی از صاحبان سلایق سیاسی است، مشارکت را نابود میکند.
انتخابات 1400 نشان داد که ردصلاحیت افرادی که شایستگیشان به مراتب بیش از فرد منتخب بود، دولتی ضعیف را روی کار آورد که حتی با اینکه همه همسایهها یاری میکنند، توان اداره عادی امور کشور را هم ندارد. مجلس یازدهم در بستر مشارکت کمرنگ شکل گرفت و نگرانی حضور کمرنگتر، از هماکنون بر سر مجلس آینده سایه افکنده است. متاسفانه مجلس یازدهم جز معدودی از چهرههای شاخص که بخشی از آنها هم با ترفندهای سیاسی عملا از میدان خارج شدند، عناصر تعیینکننده نداشت و شاید از این حیث، هدف خالصسازان را تامین کرد. قرار است مجلس دوازدهم نیز مانند آن باشد و همه تلاش کنیم که انتخاباتی برگزار کنیم که خروجیاش نه دنیایمان را به کار آید نه آخرتمان را؟