چندی پیش نیز خبر نادرست استخراج لیتیوم از دریاچه ارومیه توسط چینیها در فضایمجازی طنینانداز شد که توسط رئیس سازمان حفاظت محیطزیست تکذیب شد. شکی نیست که بازتاب نادرست چنین اخباری همواره سبب محجور ماندن بخش معدن خواهد شد.
چرا لیتیوم؟ این موضوع منحصر به ایران نیست. در سالیان اخیر درمورد اهمیت منابع لیتیوم در افغانستان و بولیوی نیز بزرگنمایی بسیاری شدهاست که بیشتر جنبه سیاسی و جنجال رسانهای دارد، تا حدی که دلیل حضور آمریکا در افغانستان و تلاش برای کودتا در بولیوی را به تصاحب منابع لیتیوم در این کشورها نسبت دادهاند. همان دیدگاهی که سالها در نگاه مردمان کشورهای جهانسومی نفتخیز، عامل تمامی گرفتاریها و نابسامانی سیاسی-اقتصادی سرزمینشان تصور میشد که با گذر زمان و کاهش اهمیت نفت بهتدریج رو به افول است. منابع و ذخایر لیتیوم به سه دسته تقسیم میشود: ذخایر سنگی از نوع پگماتیتهای لیتیوم دار، ذخایر شورابهای -تبخیری و ذخایر رسوبی با میزبانی کانیهای رسی. در حالحاضر و در سطح جهانی، ذخایر سنگی و شورابه تامینکننده لیتیوم است؛ درحالیکه تاکنون تولید لیتیوم از ذخایر رسوبی رسی بسیار پر هزینه و غیراقتصادی است. این درحالی است که به دلیل هزینههای زیاد و مشکلات زیستمحیطی تولید لیتیوم از شورابهها و کفههای نمکی، ذخایر سنگی پگماتیتی اصلیترین منبع تولید و تامین لیتیوم است. در سطح جهانی حد عیار لیتیوم برای ذخایر سنگی 1.5درصد و برای نهشتههای شورابهای 450گرم برتن است و بهنظر میرسد از ذخایر رسوبی رسی با حد عیاری 3هزار گرم برتن شاید بتواند در آینده به قابلیت اقتصادی استحصال دستیافت.
در ایران، سازمان زمینشناسی بهعنوان متولی اصلی اکتشافات درکشور اعلام کرده که تا بهحال به منابع قابلتوجهی از لیتیوم دست پیدا نکردهاست. این موضوع را از این منظر میتوان بررسی کرد که از دیدگاه زمینشناختی، ایران پتانسیل چندانی برای ذخایر لیتیوم ندارد. همچنین فراموش نکنیم که تعریف منابع معدنی و ذخایر معدنی متفاوت است که در عمل شاخص تفکیک آن قابلیت اقتصادی است. به هر روی، پگماتیتهای آرکئن که عمده منابع لیتیوم سنگی است، در ایران گزارش نشدهاست. بر اساس بررسیهای صورتگرفته، سایر پگماتیتها در ناحیه قروه، مشهد، بیرجند و ایران مرکزی نیز از نظر لیتیوم نابارور هستند. شورابهها و کفههای نمکی عظیم گسترده در کشور میتواند پتانسیل بهتری باشد ولی اکتشافات انجامشده توسط بخشهای دولتی و خصوصی هیچگاه عیاری قابلتوجه را گزارش نکردهاست که امیدی به اکتشاف ذخایر اقتصادی لیتیوم در ایران ایجاد کند. منابع لیتیوم گزارش شده در استان همدان نیز از نوع رسوبی رسی با عیاری ناچیز است و جای تعجب دارد که چگونه وزارت صمت برای چنین نهشتهای که هنوز در هیچ نقطهای از دنیا آنهم با عیارهای چند دهبرابر اندیس لیتیوم همدان، قابلیت اقتصادی ندارد و تکنولوژی استحصال لیتیوم از این نوع منابع هنوز در مرحله تحقیق و توسعه است؛ گواهی کشف صادر کرده و درپی آن بهعنوان یک دستاورد، غوغای رسانهای پوچ به راهانداخته بود. اما اهمیت لیتیوم؛ تلاش بشر برای جایگزینی انرژیهای تجدیدپذیر با سوختهای فسیلی بهمعنای برقیکردن گرمایش، روشنایی و حملونقل بهتدریج شرایطی را ایجاد خواهد کرد که مخازن سوخت فسیلی موتورها با باتریها جایگزین شوند.
مادهخام موردنیاز برای این منابع انرژی، مواد معدنی سبک و با چگالی بالا همچون لیتیوم، گرافیت، نیکل و کبالت است که خود نیز باید استخراج شود. رونق بهرهگیری از خودروهای الکتریکی و کاربرد باتریهای شارژپذیر، اهمیت این مواد را گسترش دادهاست، اما نکته قابلملاحظهاین است که چنین فرآیندی منحصر به زمان کنونی نیست، بلکه از سالها پیش برنامهریزی شده و دوره مصرف محدود نیز خواهد داشت. به غیراز نیکل، این مواد بخش بسیار کوچکی از بازارجهانی مواد و کانیهای صنعتی را شامل میشود.بهطور مثال استخراج سالانه مس در سطح جهان بیش از 100برابر لیتیوم است. این مقیاسکوچک نشاندهنده این واقعیت است که به لحاظ تاریخی این نوع از مواد معدنی دارای بازارهای نابالغی هستند که از چند سالگذشته در حال تجربه یک افزایش قابلتوجه تقاضا و بهطور عمده به دلیل استفاده از آنها در باتریهای لیتیومی است که حدود سهچهارم هزینه باتری را تشکیل میدهد. مهمتر از همه، این فلزات و مواد معدنی، با توجه به مقیاسکوچک در بازار، همواره از نوسانات عرضه و تقاضا رنج میبرند، از اینرو قیمت بهویژه زمانیکه بازه طولانی را درنظر میگیریم غیرجذاب است، چراکه با وجود تقاضای پیشبینیشده در تمام بخشهای زنجیره ارزش، دامنه زمانی پیشرو برای یک پروژه معدنی ازاکتشاف تا تولید میتواند نشاندهنده یک ریسک سرمایهگذاری بلندمدت باشد. همه این عوامل در زنجیره تولید و تامین مواد معدنی مصرفی در باتریها؛ ترکیب بیثباتی از وابستگی شدید به تعداد کمی از کشورها و یا شرکتها بهعنوان تولیدکنندگان معدنی، تعداد محدود دارندگان تکنولوژی صنایع پاییندستی و روابط ضعیف بین تقاضا و قیمت، محرکهای اقتصادی کم برای اکتشاف جدید ایجاد میکند، بهویژه برای لیتیوم، با یک نگاه کلی از جنبههای زمین شناختی ذخایرو منابع موجود، تقاضا و عرضه احتمالی لیتیوم در دههآینده و اکتشافات گسترده انجامگرفته بر روی منابع لیتیومی؛ سناریوهایی که در آن لیتیوم ممکن است در نهایت به یک فلز غیرحیاتی و غیراستراتژیک تبدیل شود.
از سوی دیگر رونق مجدد بهرهگیری از انرژی هستهای بر پایه اورانیوم، رشد پرسرعت فناوری و استفاده از مواد نو ترکیب، بازیابی لیتیوم و باتریهای غیرلیتیومی بههمراه عرصه بیش از حد لیتیوم به بازار، سبب ریزش قیمت سهام شرکتهای تولیدکننده لیتیوم از اواسط سال2023 میلادی در بورسهای جهانی شدهاست. همزمان، استخراج معادن در بخشهای بزرگی از مثلث لیتیوم آمریکای جنوبی (ذخایر سه کشور بولیوی، آرژانتین و شیلی) که بزرگترین معادن این فلز را در اختیار دارند، در حال کاهش و حتی نوعی رکود است. از طرف دیگر، صدها میلیونتن منابع لیتیوم سنگی و شورابهای در دنیا کشفشده و آماده ورود به چرخه معدنکاری و تولید هستند. به واقع، الگوی کاربرد لیتیوم در باتریها بهتدریج دچار دگرگونی میشود. این موضوع تنها محدود به لیتیوم نیست و پیشبینی میشود فرآیند رشد سریع فناوریهای نوین و تولید مواد نوترکیب در بازه زمانی 5 تا 10 سالآینده، حیاتیبودن بسیاری از مواد معدنی استراتژیک کنونی را با چالش مواجه سازد.
بدین روی فهم درست از مواد معدنی حیاتی و استراتژیک کشور برپایه توسعهپایدار و درک صحیح از منافع ملی، مبتنی بر بازار مواد معدنی و چرخه دادوستد جهانی آنها ضروری است. شاید بهترین مثال عناصر نادر خاکی باشد که معدنکاری و استحصال آن به دلیل بازار محدود، ویژگیهای متالورژیک و دشواری در فرآوری و استحصال در بسیاری نقاط دنیا غیراقتصادی است و در عمل برخی کشورها از جمله چین و آمریکا بهواسطه نوع ذخایر و استحصال ارزان، تنظیم قیمت و بازار جهانی آن را در دست دارند. بهعبارت دیگر بر مبنای تقاضای محدود بازار، عرضه و قیمت را تعیین میکنند وامکان ورود برای سایر تولیدکنندگان احتمالی را با دشواری بسیار مواجه میسازند. در سیاستگذاری معدنی، گام نخست، تدوین درست نقشهراه مواد معدنی حیاتی و استراتژیک کشور است و نه صرف تقلید از فهرست مواد معدنی حیاتی کشورهای توسعهیافته. در چنین نقشهراهی، موادی همچون گرافیت، لیتیوم، عناصر نادر خاکی، کبالت و نیکل که بهنظر میرسد ازنظر جایگاه زمین شناختی و متالوژنیک و بر پایه یافتههای کنونی، پتانسیل اقتصادی چندانی در ایران ندارند، جایی نخواهند داشت. در عوض به مس، مولیبدن، وانادیوم، منگنز، تیتانیوم و بور که در آن مزیت نسبی داریم، باید توجهای ویژه شود. بدون استراتژی دقیق و مدون و بهدور از واقعیتهای اقتصادی و شرایط حاکم بر بازار مواد معدنی، هرگونه هزینه اکتشافی، صرفا بهمثابه اکتشاف برای اکتشاف است و از دستدادن فرصتهای طلایی.
نکته بعدی بحث نیروی انسانی و آموزش است. کمبود نیروهای کارشناسی خبره و دوری از ارتباطات فنی با کارشناسان بینالمللی و اهل فن مشکل سالهای اخیر بخش اکتشاف کشور است. استفاده از کارشناسان کمتجربه در اکتشاف مواد معدنی حیاتی، اتلاف منابع و ... به مثابه آب در هاون کوبیدن است. مایه شگفتی است که چگونه کارشناسانی که بهطور مثال تاکنون یک معدن لیتیوم یا گرافیت را به دلیل نبود آن در ایران به چشم خود ندیدهاند، چگونه اکتشافات چنین مواد معدنی را برنامهریزی میکنند ونظرات کارشناسی ارائه میدهند که مبنای تصمیمگیری پارهای از مدیران ناآگاه هلدینگهای معدنی و سرمایهگذاریهای کلان میشود. اکتشافات مواد معدنی حیاتی و استراتژیک بدونتوجه به ارزیابی دقیق عوامل زاینده موثر و ویژگیهای شیمیایی و فیزیکی اثرگذار در فرآیند فرآوری و استحصال چیزی نیست که با سعی و خطا راه بهجایی ببرد. فراموش نکنیم که برای دستیابی به موفقیت، به هیچوجه نیازی به حضور صرف گروهی از اندیشمندان دانشگاهی نیست ولی کارگروهی از کارشناسان توانمند با آگاهی و شناخت کافی از حوزههای علوم زمین، اکتشاف، معدنکاری، متالورژی و اقتصاد مواد معدنی که بتوانند روشهای مناسب علمی-تجربی را بهکارگیرند و توان تجزیه و تحلیل منطقی نتایج را داشته باشند، ضروری است.
این گروه نباید زودباور و متوهم باشند و نه پرشتاب و عجول. همواره بهکارگیری تلفیقی از کارشناسان با تخصص ویژه بر اکتشاف ذخایر خاص و عدهای باتجربه وسیع در اکتشافات عمومی در مناطق مختلف نتیجه بهتری دارد. همچنین برای موفقیت در اکتشاف همواره باید منطبق با معیارهای جهانی و استانداردهای بینالمللی رفتار کرد. بهرهگیری از کارشناسان صلاحیتدار، استفاده از آزمایشگاههای مرجع، رعایت ضوابط کنترل کیفی دقت و صحت دادههای اکتشافی و شیوههای متناسب گزارشدهی و ارزیابی ذخایر و منابع معدنی از جمله این موارد است.