عباس عبدی در رونامه اعتماد نوشت:
شوکه میشویم هنگامی که میشنویم یک نفر به عنوان نماینده مجلس بدترین اتهامات که دروغ آشکار و بیپایه است را به آقای ظریف وارد کرده و ظاهرا آب از آب هم تکان نمیخورد.
اتهامات علیه فردی که 8 سال وزیر خارجه این کشور بوده و سالهای متمادی در بالاترین سطوح دیپلماسی کشور حضور داشته و جالبتر اینکه مورد اعتماد رهبری نظام هم بوده، چون وزیر خارجه را بدون تایید رهبری که نمیتوان منصوب و به مجلس معرفی کرد.
همه اینها یک طرف، آقای ظریف نه، هر فرد یا شهروند دیگری که در این کشور است باید امنیت داشته باشد. نه فقط امنیت جانی، بلکه امنیت مالی، امنیت حیثیتی که تحت قانون محترم شمرده میشود، چه رسد به اینکه او چند دهه در بالاترین ردههای نمایندگی کشور عمل کرده و توهین و اتهام به او، در واقع تعریض به حکومت هم هست.
پرسش این است که اگر یک نفر بپرسد که چگونه ممکن است که چنین اتفاقی در ایران رخ دهد، چه خواهیم گفت؟
اصلیترین علت چنین اتهامزنیهایی، تبعیض نظاممند در سطح سیاست و قدرت و مهمتر از آن در رسیدگیهای عادلانه و منصفانه است. در واقع از نظر وجود قانون نقص چندانی نداریم، هر چند در این موارد بهتر است جرایم سنگین مالی به عنوان خسارت به فرد بیگناه تعلق گیرد، ولی فارغ از این، نفس دادرسی قضایی منصفانه و سریع عامل اصلی در بازدارندگی از اظهار چنین اتهاماتی است. به طور کلی در جامعه ما نسبت به تضییع حقوق افراد به ویژه ازسوی افراد جناح سیاسی خاصی، نوعی تساهل عجیب و غریبی رواج دارد.
یکی از وزرای سابق که ازسوی همین نماینده و دو نفر دیگر مورد اتهام دروغ قرار گرفته بود، 5 سال طول کشید تا طرف را محکوم کند و برای این کار تقریبا اکثر هفتهها به دادگاه مراجعه میکرده است.
درحالی که همه میدانیم خدا نکند، کسی کوچکترین حرف نادرستی یا حتی حرفی که اثباتش سخت باشد، علیه جناح مقابل یا حکومت بزند، فوری و با سرعت احضار و محاکمه و محکوم میشود. در همین مورد انداختن یک پاکبان مستضعف از بالای پل و کشتن او از سوی یک جوان که ظاهرا غیرت سیاسی او به سوی ارزشهای رسمی و انقلابی بوده، سکوت کردند؛ درحالی که اگر عکس ماجرا بود خبررسانی آنان گوش فلک را کر میکرد و در چشم برهمزدنی فرد را دستگیر و محاکمه میکردند.
آنچه که برخی توجه ندارند این است که گمان میکنند با چنین تبعیضی میتوانند افراد منتقد یا مخالف خود را به راحتی بیآبرو و هتک حیثیت کنند، درحالی که ماجرا قدری فرق میکند. به طور قطع و به لحاظ شخصی آقای ظریف و امثال او دچار بیآبرویی نخواهند شد، زیرا مردم اینگونه اظهارات را در قالب فریادهای چوپان دروغگو تحلیل میکنند. ولی مساله این است که اگر توسعه بدون تامین امنیت جانی، امنیت مالی محقق نمیشود، قطعا بدون امنیت روانی و حیثیتی نیز محقق نخواهد شد.
مردم هنگامی که با چنین اتهامات تندی مواجه میشوند از خود چه میپرسند؟ میگویند که یا این اتهامات درست است یا دروغ؟ اگر درست است چرا چند دهه چنین فردی در بالاترین ردههای سیاسی حکومت است؟ اگر درست است، چرا او را محاکمه و مجازات نمیکند؟ اگر درست است این نماینده هتاک از کجا فهمیده که مقامات اطلاعاتی و امنیتی حکومت متوجه نشدهاند؟ اگر درست است، پس چرا جوانان مردم را به اتهامات بسیار ساده و پیش پا افتاده محاکمه میکنند ولی خودشان با این اتهامات سنگین راست راست راه میروند؟ اگر درست است، چه دلیلی دارد که سایر مقامات نیز چنین نباشند؟
اگر نادرست و دروغ است، پس چرا مفتری مجازات نمیشود؟ اگر حکومت نمیتواند از حقوق مقامات و خدمتگزاران و کارگزاران خود دفاع کند، چگونه میتواند از حقوق مردم دفاع کند؟ به قول مشهور «جایی که شتر بُود به یک غاز، خر ارزش واقعی ندارد».
اگر قادر به دفاع از حیثیت و حقوق مهمترین کارگزاران خود نیستید، ما به عنوان شهروندان عادی دیگر چه جایگاهی داریم؟ به عبارت دیگر اینها پرسشهای بدیهی برای هر مخاطبی است و درنهایت پاسخ آن منجر به ادعانامهای علیه حکومت میشود بیش از اینکه علیه افراد باشد. این افراد یا واقعا طرفدار حکومت هستند و چنین ادعاهایی را مطرح میکنند که نشانه ناآگاهی و بلاهت محض است، یا این که طرفدار واقعی نیستند و دنبال طرح همین پرسشها هستند که نتیجه روشن است.